میرلوحی: شورای نگهبان ۱۰ دقیقه هم برای بررسی املاک نجومی وقت میگذاشت
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایلنا، کمتر از یک ماه به برگزاری یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی مانده است؛ بر خلاف انتظارات که گفته میشد انتخابات امسال پر شور خواهد بود رفتار شورای نگهبان در رد و صلاحیت افراد نامزد شده آن رونقی که باید زمان انتخابات به وجود بیاید را از بین برده است. گمان میشود تیغ رد صلاحیت نه تنها برای اصلاحطلبان برنده بوده بلکه برای جریان اعتدالی هم تیز بوده است و بسیاری از افراد این جناح را هم رد صلاحیت کردهاند و حال بسیاری از کارشناسان معتقد هستند حضور مردم در این دوره از انتخابات که بسیار حائز اهمیت است شاید کمتر از دفعات قبلی باشد.
درباره این موضوع با محمود میرلوحی به گفتوگو نشستهایم که در زیر میخوانید:
*رییسجمهور گفته «رضایت خاصه و رضایت یک جناح و یک قوم ما را به جایی نمیرساند و باید رضایت عامه مردم را مدنظر قرار دهیم و بر این اساس اقدام و حرکت کنیم» با توجه به سخنان رئیس دولت آیا در این دوره به مفهوم واقعی انتخابات در حال برگزاری است؟
زمانی عنوان میشد رأی مردم حق الناس و میزان رأی آنان است که امروز متاسفانه در حال تبدیل شدن به میزان رأی یک سلیقه است که این اتفاق بسیار ناگواری برای سپهر سیاسی کشور است.
شما مشاهده میکنید رئیسجمهور به عنوان مجری قانون اساسی و به استناد اصل ۱۱۳ هنگامی که اعلام دغدغه میکند یک عضو شورای نگهبان به خودش اجازه میدهد به رئیس قوه مجریه و منتخب مردم بیحرمتی کند و نظرش را ضد ملی تلقی کند و در جایی دیگر هنگامی که رئیس مجلس شورای اسلامی عنوان میکنند مطرح کردن بحث مفساد اقتصادی برای افراد میتواند در افکار ایجاد شائبه کند سخنگوی شورا مواضعی میگیرد.
به نظر میآید واژه ملی را باید از نو تعریف کنیم؛ ببینیم که تعریف ملی چیست؟ آیا رئیسجمهور نماد ملی است یا اعضای شورای نگهبان؟ آیا وزیر کشور در مسئله انتخابات حق دارد اظهارنظر کند یا خیر؟ آیا احزاب کشور میتوانند نظرشان را بیان کنند؟ دوستان بگویند اگر احزاب صحبتی در باب انتخابات نداشته باشند این آقایان بفرمایند چه افرادی باید سخن بگویند؟
*امروز مبحثی که مطرح میشود بحث نظارتها است و گفته میشود سوابق افراد با ابزارهای نظارتی مورد بررسی قرار گرفته است، آیا این ابزارها میتواند معیاری برای سنجش باشد؟
متاسفانه باید بگویم ما دچار یک اختلال در موضوع انتخابات شدهایم، یعنی دامنه نظارت به جاهای دیگر کشیده شده است. زمانی قرار بود نظارت استصوابی داشته باشیم که در حال حاضر به اجرای استصوابی تغییر ماهیت داده است و حتی مشاهده میکنیم در حوزه اجرا حضرات تعیین تکلیف میکنند.
بگذارید نکتهای را یادآوری کنم سال ۹۶ یک فضایی برای حضور مردم در انتخابات شکل گرفت ما در آن دوره نشاط اجتماعی را شاهده بودیم اما دیدید که آن فضا تنها ۶ ماه دوام آورد و نارضایتیهای دی ماه پیش آمد امسال هم بعد از قضیه بنزین اتفاقات آبان ماه رخ داد؛ حال چرا این حوادث رخ داد؟ جامعه میخواست صبحتها و نقدهایش شنیده شود. باید پنبهها را از گوشمان در بیاوریم و حرفهای مردم را بشنویم.
*گفته میشود جریان اصلاحات در این دوره از انتخابات، نیروهای اندکی خواهد داشت که کار را برای حضورشان در میدان رقابت سختتر میکند، آیا به واقع چنین است؟
به ۳ انتخابات گذشته نگاه کنید، جریان اصلاحات در کانون بحثها قرار داشت اما امروز با کمال تأسف عرض میکنم در اقلیت هستیم. باید گفت رفتارهایی که در مورد این دوره از انتخابات صورت میگیرد انتخابات را بلا موضوع و نامفهوم میکند.
شاهد هستید که به مجلس، رئیس مجلس، رئیس جمهور و احزاب عملا میگویند شما حق نظر و داوری ندارید. زمانی میگفتند نظارت استصوابی اما امروز نظارت فرهنگی ، سیاسی ، امنیتی زیر مجموعه این نظارت تعریف میشود.
با رد صلاحیتهایی که صورت گرفت جریانهای سیاسی نگران حضور مردم هستند به طوری که صحبت از درصد مشارکت ۲۰ تا ۳۰ درصدی میکنند، در صورتی که بارها بزرگان گفتهاند مشروعیت نظام از صندوقهای رأی میگذرد، برای حضور حداکثری مردم در این دوره از انتخابات چه باید کرد؟
مشارکت حداکثری مردم در یک دهه اخیر نشان میدهد چارچوب دارد با بخشنامه و با من بمیرم و تو بمیری اتفاق نمیافتد. بارها نظریه پردازان و کارشناسان گفتهاند که مشارکت مردم تعریف دارد؛ آنان باید احساس کنند انتخابات در سرنوشتشان موثر است، حرفشان شنیده و پیامشان خوانده میشود و یا سیاستهای کشور تحت تاثیر انتخاب آنان در دورهای بعد تعریف میشود اما این پیامی که به آنها در حال ارسال است نشان میدهد که مجلس جایگاهی در جغرافیای تصمیمات و سیاستهای ۴ سال بعد یعنی از ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ ندارد و تابلو ورود ممنوع از همیشه پر رنگتر جلوی راهشان نصب شده است.
* این تابلوی ورود ممنوع که از آن به عنوان مانع صحبت میکنید چگونه بر سر راه مردم و انتخابشان قرار گرفته است؟
ببینید هنگامی که رئیسجمهور در دولت اظهار نظر میکند، رئیس مجلس هم خیرخواهانه صحبت میکند به هیچ گرفته میشود و دوستان به آنان میفرمایند مصالح را در نظر بگیرید؛ حال سوال این است که آیا دولت و رئیسجمهور در موضوع انتخابات و سیاست و کشور میتواند مصالح را تشخیص دهد یا بعضی از دوستان!؟
سوالی که پیش میآید این است که جایگاه شورای محترم نگهبان مصلحتی است؟ اگر مصلحتی است پس مجمع تشخیص برای چیست؟ مگر غیر از این است که مصلحت نظام به مجمع تشخیص مصلحت نظام سپرده شده است تا جایی که اگر موضوع مصلحت کشور مطرح شد این مجمع تصمیم بگیرد. انتخابات خبرگان قم را شما ببینید تنها یک نفر فرد شناخته شده تائید میشود، انسان هنگامی که این رفتارها را مشاهده میکند با خود میگوید شاید هزینه کردن برای رأی و صندوق یک کار عبثی تلقی شود، برای چه درختان را تبدیل به کاغذ کنیم تا در چنین انتخاباتی مصرف کنیم، همان بهتر که نباشیم.
به نظر میآید مفهوم انتخابات در حال آسیب دیدن است و امیدواریم تا فرصت باقی است شورای نگهبان تجدیدنظر کند و انتظار است مقام معظم رهبری نسبت به این اتفاقات ورود کنند.
*در این دوره از ردصلاحیتها مشاهده میکنیم علاوه بر ردصلاحیت جناح اصلاحات بسیاری از اصولگرایان معتدل هم رد صلاحیت شدهاند و جایی در این دوره از انتخابات ندارند، علت این اقدام چیست؟
بیشترین رد صلاحیتها در خصوص اصلاحطلبان صورت گرفت و اگر در جایی دیگر رد صلاحیت صورت گرفته برای این است که بگویند فلان فرد باید باشد و شما نباشید. اصولگرایان یک لیست ۱۵۰ نفر دارند که میتوانند به کشورهای دیگر صادر کنند.
*سخنگوی شورای نگهبان دلایل رد صلاحیت افراد را مفاسد اقتصادی بیان میکند، اینگونه سخنان چه تاثیری در افکار عمومی دارد در صورتی که خود نمایندگان اعلام میکنند دلایلی که برای رد صلاحیتشان عنوان شده است غیر مسائل مالی است.
آقای کدخدایی حرفی زد که در کمال تأسف هنوز هم حاضر نیست آن را پس بگیرد، اگر آقای شکوریراد و خانم منصوری را رد میکنند میدانیم چرا این اتفاق افتاده است اما آقایان مطهری، مقیمی و افشانی آیا به دلیل مسائل مالی رد صلاحیت شدهاند؟ جالب است که کنار رد صلاحیت این اشخاص، شخصی تائید صلاحیت میشود که سابقهاش مشخص است. یک تماسی با شورای شهر و شهرداری میگرفتید، آقایان که در مورد نماز جماعت رفتن افراد سوال میکنند، به محله روحانیون سرشناس میروند درباره آنها سوال میکنند، چه طور حاضر نشدند بپرسند ۸۰ پرونده و گزارشی که بازرسی کل کشور داده است ، چیست؟ چگونه است برای همه به گفته خودشان وقت گذاشتهاند ؛ ۱۰ دقیقه وقت میگذاشتند از مدیریت میپرسیدند که قضیه هولوگرام، املاک نجومی، شمشالشموس و خیریه امام رضا چه بود؟ فقط همین امسال بازرسی کل کشور پروندهایی در خصوص ۴۱ ملک فرستاده و عنوان کرده است که خرید و فروشش دارای اشکال است و مقررات شهرداری رعایت نشده است.
همینها را یک سوالی میکردند انسان احساس میکرد بنای مطالعه و بررسی داشتند اما در حال حاضر با استناد به چه چیزی میتوان به عدالت و بیطرفی رأیشان شهادت داد و گفت که آقایان قانون را اجرا کردهاند! با این اتفاقات عجیبی که رخ داده است میتوان گفت در بررسیها قانون مدنظر بوده است؟
سخنگوی شورای نگهبان میگوید ۹۰ نفر از نمایندگان فعلی دارای پرونده اقتصادی هستند، اصلا حرف ایشان درست. کاملا مشخص است هنگامی که افراد پاکدست را ممنوع و محدود میکنیم جای آنان را چه کسانی میگیرند.
امروز افرادی را تائید کردهاند که تنها هنرشان این بوده است که نگذارند کسی آنها را بشناسند اما امثال مطهری و بقیه را که برای کشور دلسوزی کردهاند میگویند ورودتان ممنوع است.
*راه چاره چیست، چه باید کرد که مردم پای صندوقهای رأی بیایند؟
راهش به نظر ما تجدیدنظر است و ما اگر مجلس کارآمد در تزار قانون اساسی و افکاری که امام میگفتند میخواهیم باید در رفتارهایمان تجدیدنظر کنیم و هنوز تا انتخابات که چند روزی فرصت داریم میتوانیم اقدامات لازم را انجام دهیم.
*رفتار اصلاحطلبان چه خواهد بود؟
شورای عالی اصلاحات اعلام میکند من نمیتوانم لیست بدهم و حاضر نیستم افرادی را از روی اضطرار و ناچاری در لیست قرار دهم. در حال حاضر مشاهده میکنید شورای عالی اصلاحات نمیتواند نسبت به عملکرد بخشی از لیست امید پاسخگو باشد، امروز ۶۰ نفر به میثاق خود با لیست امید وفادار نبودند و اعضای شورای عالی سیاست گذاری باید پاسخگو باشند بنابراین دوباره اقدامی که از آن نتیجه مطلوب به دست نیاوردهاند را تکرار نمیکنند.
*رفتار مردم در این دوره چگونه خواهد بود ؟
این افرادی که تائید میشوند احزاب باید آنها را بشناسند و سوابقشان را بررسی کنند و این طور نباشند که اشخاص ناشناس و ناشناخته مجلس را پر کنند.
بررسیهای کارشناسی نشان میدهد مردم در این دوره اینگونه نخواهند بود که آقای خاتمی دعوت کند، تکرار کند یا شورای عالی اصلاحات کاری انجام دهد پای صندوق بیایند.