فارنپالیسی: دشمنی ایران و آمریکا در خدمت تندروها
ترجمه و انتشار مطالب رسانههای غیرفارسیزبان برونمرزی با هدف آگاهی مخاطبان از نگرش این رسانهها به مسائل مربوط به ایران است و به معنای تصدیق یا تکذیب محتوای مطالب از سوی اقتصادنیوز نیست.
به گزارش اقتصادنیوز؛ نشریه آمریکایی فارن پالیسی در مطلبی با عنوان «خصومت ایالات متحده با ایران فقط در خدمت تندروها در هر ۲ طرف است» به قلم «باربارا اسلاوین»، رئیس کارگروه آینده ایران در شورای آتلانتیک، نوشته است:
پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات، اندیشکدهها و صاحبنظران آمریکایی و اروپایی با مقالاتی درباره چگونگی اصلاح این یا آن جنبه از سیاست خارجی ایالات متحده پس از چهار سال ریاستجمهوری دونالد ترامپ، اینترنت را پر کردهاند.
شورای آتلانتیک و شبکه رهبری اروپا، به مدد دست برتر ایران در شورای روابط خارجی اروپا، تنها یک نقشه راه برای اروپا تهیه کردهاند تا بتواند به عنوان پلی میان ایران و تیم جو بایدن عمل کند. این توصیههایی برای نجات توافق هستهای 2015 ایران - برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) - از طریق بازگرداندن ایالات متحده و ایران به تعهدات، ارتقای راهحل منازعات منطقهای و احیای تعامل بین مردمی است.
در دراز مدت، روابط ایالات متحده و ایران نیاز به بازنگری بنیادیتری دارد. حدود 40 سال است که آنها در یک دور باطل حرکت میکنند؛ سوسوزدن گاهبهگاه تنشزدایی که در دورههای طولانی جنگ اقتصادی وقفه انداخته، حملات سایبری، و از دست رفتن جان انسانها در رویارویی مستقیم و غیرمستقیم نظامی. همین هفته گذشته، ترامپ گزارش داد که گزینههایی را برای بمباران سایتهای هستهای ایران درخواست کرده است -یک تشدید تنش بیمحابا که گفته می شود حتی مایک پمپئو، وزیر خارجه تندرو وی، با آن مخالفت کرده است.
خصومت متقابل، خدمت به تندروها
خصومت متقابل در خدمت تندروهای هر دو طرف است -و فروشندگان اسلحه که شرکای منطقهای خود را تأمین و تجهیز میکنند- اما به منافع ملی ایالات متحده و همچنین مردم ایران لطمه میزند. همچنین روابط ایران با دموکراسیهای اروپایی و آسیایی را با مشکل روبرو میکند.
اولین دستورکار برای دولت بایدن میتواند مسدود کردن خروج آهسته ایران از برجام در قبال تخفیفهای سنجیده شده باشد. اما تیم بایدن باید به فکر راهکاری جسورانهتری باشد. راهکاری که باید از طریق گفتگوهای پشت پرده از طریق شرکای منطقهای یا اروپایی به ایران منتقل شود.
توانایی ایالات متحده در پیشبرد منافع خود در خاورمیانه به دلیل فقدان روابط دیپلماتیک عملی با ایران، به عنوان بزرگترین، پرجمعیتترین و از نظر علمی پیشرفتهترین کشور در منطقه، به شدت تضعیف شده است.
این بیگانگی واشنگتن با تهران، دولتهای متوالی ایالات متحده را برای پیشبرد منافع خود در منطقه به سلطنتهای مستبد عربی و اسرائیل(که بطور فزاینده غیردموکراتیک میشود)، وابسته کرده است. این امر به نوبه خود باعث افزایش نفوذ ایران در میان شیعیان عرب از یک سو و تقویت قدرت اقتصادی و استراتژیک روسیه و چین از سوی دیگر شده است.
۲ فرصت شگفتانگیزی که بوش به باد داد
در واقع منافع ایالات متحده و ایران ۲ بار به میزان شگفتانگیزی همژوشانی پیدا کردند؛ در افغانستان پس از 2001 و عراق پس از 2003. اما دولت جورج دبلیو بوش به جای همکاری با تهران در خصومت مشترک نسبت به طالبان و صدام حسین، ایران را به عنوان بخشی از «محور شرارت» معرفی کرد.
در عوض، ایران از خلأهای قدرت ایجاد شده به وسیله مداخلات نظامی ایالات متحده و هرج و مرج متعاقب بهار عربی در سال 2011 برای تعمیق روابط شیعیان عراق و گروههایی مثل حوثیهای یمن بهره برد. علیرغم این موفقیتها، ایران در مقایسه با کشورهایی که 40 سال پیش به لحاظ توسعهای در موقعیتی مشابه بودند، از لحاظ اقتصادی عملکرد نامناسبی داشته است.
برجام ۲
تا زمانی که ایالات متحده و ایران به شدت با یکدیگر اختلاف داشته باشند، ایران همچنان به مقابله با منافع ایالات متحده ادامه میدهد، و از آن سو در دستیابی به اهداف مختلف خود با چالش مواجه است. و احتمالاً دولت آن نیز در کسب محبوبیت دچار مشکل خواهد شد.
پس چه باید کرد؟ دولت بایدن باید پیشنهاد یک عقبگرد جدی از تحریمها -از جمله استفاده از دلار آمریکا- را ارائه دهد و در ازای روابط دیپلماتیک، یک برجام۲ که محدودیتهای زمانی برنامه هستهای ایران را به طور نامحدود افزایش میدهد، و یک پیمان عدم تعدی را در دستورکار قرار دهد.
بدون شک برخی منتقدان چنین پیشنهادی را ساده لوحانه و دست نیافتنی میخوانند. آنها ممکن است ادعا کنند که تداوم خصومت ایران و ایالات متحده نیاز برخی از نهادهای قدرت است. اما چشم انداز رسیدن به موفقیت بزرگ بین دو کشور با یک واقعیت تجربی تقویت میشود؛ اینکه از یک سو مردم آمریکا از درگیریهای ارتش ایالات متحده در خاورمیانه سرخورده هستند و از سوی دیگر فشارهای واشنگتن از طریق اهرمهای بینالمللی برای انزوای تهران، ایرانیان را با چالش مواجه کرده است.
ایران البته مدتهاست که به دنبال کاهش نیروهای آمریکایی در منطقه است و آن را بخشی از یک استراتژی مهار تحریکآمیز میداند. همانطور که جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران چند سال پیش به خبرنگاران آمریکایی گفت:«آیا شما آن نقشه که شامل تمام پایگاههای ایالات متحده در اطراف کشور ماست را دیده و گفتهاید که چرا این ایرانیان کشورشان را درست وسط پایگاههای ما بنا کردهاند؟ »
از دهه 1980، یعنی زمانی که ایالات متحده در میانه جنگ ایران و عراق، نفتکشهای کویتی را به پایین خلیج فارس اسکورت میکرد، ارتش ایالات متحده حضور گستردهای در اطراف ایران داشته است. از سال 2003، دهها هزار سرباز آمریکایی در شرق و غرب ایران مستقر شدهاند و نیروی دریایی ایالات متحده تقریباً در نزدیکی تنگه هرمز حضور دارد، جاییکه کلیدیترین منطقه صادرات نفت ایران و کشورهای عربی است.
با اینحال، در شرایطی که دنیا با ضرورت مقابله با تغییرات آبوهوایی دستوپنجه نرم میکند، ارزش نفت آنها در حال کاهش است. همسایگان عرب ایران نیز در این سالها آموختهاند که ایالات متحده، با چرخش دولتهای خود، میتواند یک دوست متزلزل باشد، در حالی که ایران، همانطور که ظریف در توییت اخیر خود گفته است، «برای همیشه» در آن منطقه حضور خواهد داشت. همه طرفهای درگیر، بیش از هر زمان دیگری، باید بر مشکلات داخلی و تفرقهای درونی خود تمرکز کنند، که امسال به لطف بحران کرونا و پیامدهای آن ، فقط حادتر و نگرانکنندهتر شده است.
تضمینی نیست که یک معامله بزرگ با ایران کارآمد باشد، وقتیکه در گذشته چنین نبوده است. اما هنوز ارزش تلاش را دارد. و حتی اگر اینگونه تلاشها فقط به یک دلبستگی خفیف منجر شود، بهتر از مکان تاریکی است که اکنون جهان در آن قرار گرفته است.