جهانی شدن پوپولیسم
این مساله تا اندازهای عجیب به نظر میرسد، زیرا محافظهکاران میسیسیپی چگونه از یک خارجی خواستهاند یک مشوق برای آنها باشد؟ اما میتوان چیزهای بیشتری در این اتحاد دید. حضور فاراژ در جکسون بیانگر این بود که رایدهندگان به ترامپ در حال طغیان بودند و به اندازه کافی بزرگ بودند که غرب را در بر بگیرند. این به آنان اطمینان میداد که گله و شکایت آنها گسترده و دارای چارچوب باشد. در ماههای پایانی کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری گفتوگوها در مورد واکنشها همگی معطوف به روسیه بود. در ماه آگوست، روزنامهنگاران ارتباطاتی میان پل مانافورت، رئیس ستاد انتخاباتی ترامپ در آن زمان و سیاستمداران هوادار روسیه که با آنها در اوکراین کار کرده بود، یافتند. با نزدیک شدن روز انتخابات، برخی گمانهزنیها پیرامون اینکه شاید ترامپ همکاریهایی با روسیه داشته است، مطرح شد. ترامپ وقتی هیلاری کلینتون وی را در جریان آخرین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری در این مورد به پرسش کشید و وی را کسی دانست که به نفع ولادیمیر پوتین است، جواب داد که عروسک خیمه شببازی نیست.
روز قبل از مناظره، دولت اوباما رسما روسیه را به هک کردن ایمیلهایی در تلاش برای دخالت در انتخابات آمریکا متهم کرده بود. اما ارتباط بین ترامپ و پوتین عمیقتر است. پوتین علت نیست، بلکه معلول است، درست همانند انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. از زمان آغاز بهار عربی، ناسیونالیسم و اقتدارگرایی هم در پهناورترین و هم در آزادترین کشورهای جهان گسترش یافتهاند، برخی از آنها به رهبرانی اقتدارگراتر رای دادهاند، همچنین در کشورهایی که کمتر دموکراتیک هستند، مردان قدرتمند جریانهای مربوط به گروههای خود را به راس کار رساندهاند: در مصر، بریتانیا، روسیه، هند، ترکیه، فیلیپین و چین. در فرانسه و آلمان، مرکزیت سیاسی هنوز در قدرت است اما پوپولیسم ملیگرایان در حال پیشرفت است.
خبرهای ناخوشایندی در چند هفته اخیر از کشورهای بزرگ به گوش میرسد. جیمز فالوز در شماره دسامبر مجله آتلانتیک نوشته است که آزادی بیان در چین کاهش یافته است. برای مردم چین بهطور شگفتانگیزی دشوار است که از «دیوار بزرگ» فراتر بروند و به منابع خارجی اخبار دسترسی پیدا کنند. همچنین به گفته والاستریتژورنال، یک کارزار تبلیغاتی ملی جدید به مردم در مورد عوامل خارجی در چین هشدار میدهد و حداقل در مدارس یک بازی هفتگی معرفی شده است که «پیدا کردن جاسوس» نامیده میشود. اکنون زمان جنگ سرد نیست –هیچ نبرد تمدنی وجود ندارد که ممکن است بر هر یک از این کشورها در گرایش به افراطیتر شدن فشار بیاورد- حتی اگر تهدید تروریسم وجود داشته باشد، در بسیاری از موارد علت دیگری نیز وجود دارد. اگر به درستی نگاه کنیم، برخی از جنبشهای ملیگرای رو به رشد مانند برگزیت و ترامپیسم دریک باشگاه هم جای میگیرند. برخی دیگر همانند آینه یکدیگر هستند، رژیمهای اقتدارگرا در چین و فیلیپین در حال قدرت گرفتن هستند و با یکدیگر مخالفند. وضعیت همه در روسیه به نظر میرسد مبهمتر باشد. در هفته پس از پیروزی ترامپ، بحث اصلی در ایالات متحده آمریکا این بوده است که آیا انتخابات ریاست جمهوری پیروزی خود را مدیون حامیان نژادپرست خود بوده است یا ناراحتی مردم از اوضاع اقتصادی. با توجه به خصومت دائمی جنبش ترامپ با اقلیتها، آنان بحث نژادپرستی را بهعنوان دلیلی واضح مطرح کردهاند. با این حال، قدرت انزجار نژادی به معنی رد کردن بسیاری عوامل دیگر نیست؛ از طبقهبندی اقتصادی گرفته تا شکلدهی و پوشش رسانههای اجتماعی، تهدید تروریسم و همین طور موارد کلیتری مانند اضطراب انتزاعی و ذهنی در مورد آینده سیاره که ممکن است در آینده بیش از این نیز تاثیر بگذارند.
وقتی فاراژ و سیاستمدار راستافراطی هلند، گیرت ویلدرز تابستان امسال در گردهمایی ملی جمهوریخواهان در کلیولند سخن میگفتند، به نظر میرسید آسان است اشاره کنیم چه اتفاقی میافتد: جوامع غربی یک واکنش نژادپرستانه و پوپولیستی نسبت به این حقیقت که این کشورها به وسیله آموزش پلورالیستتر و قطعهقطعهتر شده بودند، نشان میدادند. اما مشاهده غرب به این شکل که نیروهای خاصی در حال پذیرش روشهای فکری ناسیونالیستها هستند، مشابه همان ضد لیبرالیسم در چین تحت زعامت شی جین پینگ، ترکیه تحت رهبری اردوغان، مصر تحت ریاست سیسی و فیلیپین که به ریاست دوترته اداره میشوند، اکنون در حال وقوع است. این جریانات انسان را مظنون میکند که این وقایع رویدادهایی سطحی نیستند بلکه عمیقتر بوده و منحصر به غرب نیز نیستند.این موضوع باعث شد نگاه متفاوتی حداقل به ترامپ و فاراژ داشته باشم. برای من آنها نه مانند یک عروسک خیمهشببازی بهنظر میرسند و نه مانند یک نابغه. آنان همچون قماربازانی خوشحال به نظر میرسند که روی دور برد قرار گرفتهاند و تمایلی ندارند، سعی کنند منبع شانس بزرگ خود را تحت کنترل قرار داده یا در مورد آن سوالاتی بپرسند.
* ستون نویس نشریه نیویورکر