برجام و عقلانیت اقتصادی
آنها بر این نکته تاکید میورزند که شرایط اقتصادی پیش و بعد از توافق هستهای عملا تفاوتی نکرده و تداوم مشکلات مربوط به مراودات مالی و بانکی بینالمللی را دلیلی بر این مدعا میدانند. شواهد متعددی بر رد این ادعا میتوان آورد: صادرات نفت نسبت به زمان تحریمها به شدت افزایش یافته و ایران عملا در حال باز پس گرفتن کل سهم بازار از دست رفته خود است؛ هزینههای اضافی صادرات و واردات که ناشی از ضرورت دور زدن تحریمهای مالی و بانکی بود از بین رفته و تجارت خارجی رونق بیشتری از این جهت گرفته است. به علاوه توافق صلحآمیز با قدرتهای جهانی، آرامش و ثبات را به متغیرهای اقتصاد کلان داخلی کشور باز گردانده و فضای کسبوکار و سرمایهگذاری نسبت به قبل بهبود چشمگیری یافته است. درست است که مشکلات بزرگی مانند مداخلات نابجای دولت در اقتصاد کماکان وجود دارد، اما اینها هیچ ربطی به برجام ندارد؛ مضافا اینکه اگر توافق هستهای صورت نمیگرفت مشکلاتی از این دست چه بسا چند برابر میشد. واقعیت این است که بانکهای بزرگ جهانی به دلایلی هنوز تمایلی به ورود در مراودات بینالمللی ایران ندارند و این مساله انجام معاملات بزرگ و نیز سرمایهگذاری خارجی را در ایران با مشکلاتی روبهرو کرده است؛ اما قرائن و شواهد نشان میدهد که اگر از فرصتهای به دست آمده از توافق هستهای به درستی استفاده شود این مشکلات غیر قابل حل نیستند. امضای توافقنامههایی با شرکتهای بزرگ نفتی مانند توتال و شل حاکی از تمایل جدی این شرکتها به سرمایهگذاری در کشور ما است؛ چراکه اینها بیش از هر کس به معضلات مالی معامله با ایران واقفند. در چنین شرایطی پای معامله آوردن بوئینگ، بزرگترین شرکت هواپیماسازی آمریکا، با ایران یقینا موفقیت عظیمی است که راه را برای بازگرداندن اعتماد برای انجام معاملات بزرگ با کشور باز میکند. تعجیل رقیب جهانی بوئینگ یعنی شرکت ایرباس به نهایی کردن قرارداد خود با ایران نشانه جالبی از موفقیت مورد اشاره است. متاسفانه عدهای از منتقدان که بهنظر میرسد منافع صرفا جناحی را بر منافع ملی ترجیح میدهند به تخطئه این اقدامات هوشمندانه میپردازند که برای بهرهگیری از فرصتهای ایجاد شده پس از توافق هستهای صورت میگیرد. درست است که قرارداد با شرکت بوئینگ ممکن است با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید در آمریکا با مشکل روبهرو یا حتی به کلی ملغی شود، اما باید توجه کرد که این کار برای دولت جدید آمریکا بسیار پرهزینه خواهد بود؛ چراکه معنای دیگری جز پشت پا زدن به وعدههای انتخاباتی رئیسجمهوری جدید مبنی بر ایجاد اشتغال بیشتر در آمریکا نخواهد داشت. از این گذشته در صحنه بینالمللی نیز حقانیت موضع ایران را که خواهان گسترش روابط صلحآمیز تجاری در سطح جهانی است آشکار خواهد کرد و به انزوای موضعگیری نامعقول و ناعادلانه دولت ایالاتمتحده آمریکا درخصوص ایران خواهد انجامید. کارشکنی احتمالی دولت آینده آمریکا در قرارداد بوئینگ این واقعیت مهم را نمایان خواهد کرد که بر خلاف ادعاهای مطرح شده این ایران است که با اولویت قائل شدن به تجارت بر سیاست، حاضر است حتی با دشمنان خود روابط صلحآمیز اقتصادی ایجاد کند و این مدعیان تجارت آزاد هستند که قواعد بازی را به هم میزنند و ریاکارانه اهداف سیاسی را بر تجارت آزاد ترجیح میدهند. به سخن دیگر، این قرارداد با بوئینگ چه به سرانجام برسد و چه نرسد به نفع ایران تمام خواهد شد و این نشاندهنده درایت مسوولان ایرانی است که چنین اقدام هوشمندانهای را به سامان رساندهاند؛ اما لازم است نکتهای را هم در رابطه با این انتقاد گوشزد کنیم که قرارداد بوئینگ دهها هزار شغل در آمریکا ایجاد خواهد کرد و اصولا چرا ایران به هزینه خود چنین اندازه از اشتغال را در سرزمین دشمن خود باید ایجاد کند. کسانی چنین استدلال میکنند که به ماهیت تجارت آزاد یا مبادله داوطلبانه آگاه نیستند و نمیدانند که هر معاملهای از این دست از لحاظ اقتصادی نوعی بازی دوسر برد است. بهطور مشخص در قرارداد بوئینگ باید چند نکته مهم و اساسی را یادآوری کرد. نخست اینکه ایران کالایی را میخرد که برای کشور ما ضرورت دارد و در حال حاضر خود به هیچوجه قادر به تولید آن نیست، در ثانی و مهمتر اینکه ایران برای تولید این هواپیماها مستقیما سرمایهگذاری نمیکند و اصلا چنین منابع مالی در اختیار ندارد که چنین کاری را انجام دهد، بلکه علیالاصول هزینه خرید آنها را با درآمدهای آتی ایجاد شده توسط این هواپیماها میپردازد و نهایتا اینکه ایجاد دهها هزار شغل در سایه معامله با ایران به بهبود تصویر به شدت مخدوش و غیر واقعی کشور ما در افکار عمومی مردم ایالاتمتحده آمریکا کمک شایان توجهی میکند. با این توضیحات، مخالفت با این نوع اقدامات هوشمندانه و بهره جستنهای مدبرانه از برجام را چگونه میتوان در جهت منافع ملی دانست؟