اقتصاد، انتخابات و وعدهها
انگلیس در دورانی که چرچیل این سخنان را بیان میکرد کشور ضعیفی نبود، بلکه بر عکس، یکی از قدرتهای مطرح و مهم آن دوران بود. اما چرچیل از بیان این واقعیت که منابع مادی و طبیعی و جمعیت اندک انگلیس، قابل اتکا نیستند و باید برای جبران این ضعفها کار دیگری کرد، خودداری نکرد.
در روزهای اخیر، همه ما سخنان گوناگونی را از جانب اشخاص، احزاب و جریاناتی که برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و به دست گرفتن سکان اداره امور اجرایی کشور اعلام آمادگی میکنند، میشنویم. با وجود همه اختلافاتی که میان همه آنها وجود دارد، فصل مشترک آنها یک چیز است. کشور برای پیشرفت، هیچ چیز کم ندارد.
ذخایر تحتالارضی و فوقالارضی فراوان است. ایران میتواند به سرعت به یک کشور توسعهیافته مبدل شود. مشکلی اگر هست، در مدیریت است و آن با سپردن کشور به ما حل میشود. تنها کاری که شما باید برای توسعه انجام دهید این است که به ما رای دهید. مدیریت کشور که در اختیار ما قرار گیرد، مشکلات را یکی پس از دیگری حل خواهیم کرد. ظرفیت حل مشکلات وجود دارد و کسی کمترین تردیدی در این مورد به خود راه نمیدهد.
اما حقیقت این است که با وجود همه استعدادها در ایران برای حل مشکلات گوناگون، نه راه هموار است و نه برای همه مشکلات، راهحل سهل و سریعی وجود دارد. بسیاری از مشکلات کشور، ساختاری هستند و حل آنها بسیار سخت و دشوار است. رفع بسیاری از کاستیها نیاز به منابعی دارد که حداقل در کوتاهمدت فراهم نخواهند شد و حل برخی از مسائل مهم کشور، نیازمند همکاری و مشارکت بازیگرانی در خارج از کشور است که چشمانداز روشنی برای آنها وجود ندارد. در وعدههای انتخاباتی اما، این روی سکه مورد توجه قرار نمیگیرد و صرفا آنچه رایدهندگان دوست دارند بشنوند، گفته میشود.
البته نمیتوان صرفا سیاستمداران را بهخاطر این رویکرد ملامت کرد. آنها آمدهاند تا رای بگیرند و در این مسابقه جمعآوری آرا، کسی برنده است که آرای بیشتری را جذب کرده باشد. فردای انتخابات، صرفا یک عدد است که نتیجه را تعیین میکند. هر کس تعداد آرای بیشتری را جذب کرده باشد، ردای ریاستجمهوری را بر تن خواهد کرد. کیفیت وعدهها، صداقت وعدهدهنده و عملیاتی بودن برنامهها در این کارزار سهمی ندارند. اما خوشبختانه تاریخ، با دیدگاهی عمیقتر، به همین تصویر مینگرد و خواه خوشایند ما باشد خواه خیر، آن ملتی میتواند مسائل خود را یکی پس از دیگری فهمیده و سپس حل کند که واقعگرایانهتر با آنها روبهرو شود.
شاید اگر چرچیل به فقر منابع مادی و کمبود جمعیت در انگلستان اشاره نمیکرد، سخنانش برای مردم انگلیس خوشایندتر و جذابتر بود. اما انکار واقعیت، به انکار مساله، راهحلهای غیرواقعی، امیدهای واهی و نهایتا تداوم مشکلات و حتی بازگشت به عقب منتهی میشود. تکیه بر داشتهها یا حتی اغراق در مورد آنها و فراموشی یا انکار مشکلات و کاستیها یا دستکم گرفتن آنها فقط برای کسانی قابل توجیه است که به کوتاهمدت میاندیشند و برای حافظه بلندمدت مردم، وزنی و سهمی قائل نیستند.
اما گوینده اگر مشکلات و موانع را مدنظر قرار نمیدهد، شنونده باید آنها را به خود یادآوری کند. وقتی وعده حل مشکلات منطقهای را میشنود، باید مدام به خود یادآوری کند که در کدام منطقه زندگی میکنیم و به خود بگوید که این مسائل قرار است با کدام دولتها و با چه پیشینههایی حل شود. وقتی وعده حل مشکلات محیطزیستی را میشنود، باید بداند که حل برخی از این مسائل، ریشه در خارج از کشور دارند و جلب همکاری دولتهای ذیربط، تا چه حد دشوار است. وقتی وعده حل مشکلات اقتصادی و بیکاری را میشنود، باید به خود یادآوری کند که سرمایهگذاری مورد نیاز برای حل این مشکل چگونه تامین میشود.
تجارب موفق دنیا نشان داده که قدرت سرمایهگذاری دولتها در حل این مشکل محدود است و برای آن باید از سرمایههای داخلی و خارجی بهره گرفت. در اقتصاد ایران با توجه به آنکه توان سرمایهگذاری و کارآفرینی دولت تا حد بسیار زیادی وابسته به نفت است این مساله پیچیدهتر میشود؛ زیرا کنترل بهای نفت تا حد بسیار زیادی خارج از دستهای ما و تابع عوامل اقتصادی و سیاسی گوناگونی است که ما بازیگر اصلی آن نیستیم. سرمایههای داخلی بدون همکاری و تعامل فعال و البته عزتمندانه با سرمایهگذاران خارجی نیز پاسخگوی نیازهای کنونی اقتصاد ایران نیست.
رایدهندگان باید مدام به خود یادآوری کنند که اوضاع بینالمللی و خصوصا تحولات اخیر در مسائل امنیتی و منطقهای، چشمانداز روشنی را پیش روی ما نمیگذارند و در شرایط فعلی، نادرستترین کار، باور وعده معجزه و حل سهل و سریع مشکلات است. حقیقت این است که نشانهها و خبرها، سخن از آن میگویند که سالجاری و شاید سالهای پیشرو، سالهای کممخاطرهای نباشند و عبور موفق از آن حزم، تدبیر و واقعگرایی میطلبد.
در روزگار پر تلاطم کنونی، به سیاستمداری نیاز داریم که ضعفها و کاستیهایمان را دریابد و برای آنها راهحلهای واقعگرایانه ارائه کند ولو آنکه سخنانش برای ما تلخ باشد، نه به دنکیشوتی که سوار بر اسب خیال، راههای غیرواقعی اما خوشایند ارائه کند که البته نتیجه مصیبتبار داشته باشد. رایدهندگان خوب بدانند که در عرصه اقتصاد لاکپشتها از خرگوشها موفقتر هستند؛ آنها اگرچه آهسته حرکت میکنند، اما حرکتشان پیوسته و البته رو به جلو است.