آزموده را نیازماییم

کدخبر: ۱۶۷۵۲۱
هر سیاستی در حوزه مسائل انسانی از جمله اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، دارای تبعات ناخواسته‏ای است که شاید در نگاه اول به چشم سیاست‏گذار نمی ‏آمده ‏اند. این مساله گاه نه ناشی از فقدان تجربه یا کاردانی سیاست‏گذار، بلکه ناشی از پیچیدگی انسان و جامعه انسانی است که ممکن است رفتاری از خود نشان دهند که تا کنون پیش‏بینی نمی‏شده است. اما هرچقدر سیاست‏گذار تجربه بیشتر و مطالعه بیشتری داشته و هر چه مسیر خود را برنامه ‏ریزی کرده باشد، کمتر در اجرای سیاست ‏ها، هم خود و هم مردم را غافلگیر خواهد کرد.

از این منظر سیاستمداران عوام‌گرا (پوپولیست) که اقداماتشان بعضا حتی پشتوانه فکری و تجربی هم ندارد، می‏توانند خسارات جبران ‏ناپذیری به بار آورند.

مثلا رئیس‏ جمهور فعلی آمریکا در سخنان خود، وعده‏ هایی می ‏داد که برای بسیاری از نخبگان و اهل فن شدنی به نظر نمی ‏رسید. مثلا او وعده محدود کردن مهاجرت به‏ عنوان منشا ورود تروریست‏ ها را می‏ داد. اگر چه این حرف از کسی که مادر و همسر خودش مهاجر هستند، آن هم در کشوری که براساس مهاجرت شکل گرفته، عجیب بود؛ اما برای رای‏دهنده آمریکایی که خسته از بیکاری و ترس ناشی از حملات تروریستی است جذاب به نظر می ‏رسید؛ اما همین حرف در اولین قدم فقط به اعمال محدودیت بر ورود موقت شهروندان 7 کشور عمدتا مسلمان محدود شد.

این دستور در خود آمریکا نیز اعتراضات زیادی را برانگیخت و درنهایت توسط دادگاهی در آمریکا لغو شد، اگرچه دوباره با اصلاحاتی در مورد 6 کشور به اجرا درآمد. نکته جالب، دیدگاه رئیس‏ جمهور آمریکا بود که خود را قدرت مطلق می ‏پنداشت و تصور نمی‏ کرد کسی این قدرت را داشته باشد که فرمان او را لغو کند. در نهایت زمان زیادی طول نکشید که هم برای خود رئیس‏ جمهور آمریکا و هم برای طرفدارانش واقعیات کشورداری و سیاست‏گذاری آشکار شد. درخصوص دیگر صحبت‏های او از جمله در مورد پیمان ناتو، پیمان نفتا و مسائل دیگر نیز طولی نکشید که او از فضای شعارهای خود بیرون آمده تا با واقعیات مواجه شود. اما به هر حال این اقدامات هزینه ‏های زیادی را به آمریکا و وجهه این کشور وارد کرد.

اگرچه ظهور و به قدرت رسیدن سیاستمداران عوام‌گرا در کشورهای غربی توسعه ‏یافته، زمینه‏ و شرایط متفاوتی با ظهور آن در کشورهای توسعه‏ نیافته یا در حال توسعه دارد، اما تشابهات زیادی بین رفتار آنها است. آنها بدون توجه به ابزارها و اختیارات خود، اقداماتی انجام می‏دهند که در نهایت سبب نتایج معکوس می‏شود. مثلا در دولت قبلی ایران بیش از هر چیزی بر اصلاح نظام بانکی و نیز از بین بردن فساد در نفت تاکید می ‏شد. نگارنده معتقد است رئیس دولت قبلی به این امور اعتقاد داشت، اما ساده ‏سازی و ساده ‏انگاری او از مساله و استفاده صرفا شعاری و سیاسی از آن برای ایجاد هیجان‏ های کاذب، سبب شد نتایج معکوسی به بار آید.

در حقیقت بزرگ‌ترین اختلاس بانکی و بزرگ‌ترین فساد در صنعت نفت در همین زمان رخ داد. همین مساله نیز در مورد یارانه ‏ها رخ داد. فقدان تعریف مشخص از «عدالت» و راهکارهای دستیابی به آن در جامعه، سبب شد یارانه ‏ها بیش از برآوردن هدف «عدالت»، خود سبب بی‏ عدالتی و تحمیل بار اقتصادی بر کل کشور شود و کم کم از مقاصد اولیه فاصله گرفته و به ابزاری سیاسی با کارکرد انتخاباتی بدل شود.

صحبت از گذشته مشکلات را حل نمی‏کند اما گذشته چراغ راه آینده است. جای تعجب است که با وجود کارنامه این گذشته نه چندان دور، شعارهای مشابهی در حال تکرار است و به نوعی عده ‏ای قصد دارند آزموده را دوباره بیازمایند. مثلا وقتی حرف از چند برابر شدن یارانه‏ها می‏شود، سوال اول این است که آیا اساسا رئیس‏ جمهور این قدرت را دارد که بتواند یک نفره در این خصوص تصمیم‏ گیری کند یا باید در یک چارچوب منطقی و برنامه ‏ریزی شده در بودجه، نهادهای دیگر از جمله مجلس را متقاعد کند؟ اگر مجلس این نظر دولت را رد کند، تکلیف شعارهای انتخاباتی و افرادی که به امید این پول رای داده‏اند، چه می‏شود؟ حتی اگر مجلس این طرح را تایید کند، آیا واقعا افزایش یارانه ‏ها به نفع همه مردم و کل اقتصاد است؟ یا قرار است بیش از پول پرداخت شده، به طرق دیگر از جیب دریافت‏کنندگان یا با تورم از جیب همه مردم خارج شود؟ تجربه یارانه ‏ها در زندگی روزمره مردم به وضوح قابل مشاهده است و تبعات تصمیمات سریع و بی‏پشتوانه فکری آن برای مسوولان و مدیران کشور نیز روشن است. با چنین کارنامه‏ ای، چنین شعارهایی چه هدفی جز ایجاد هیجان زودگذر انتخاباتی را دنبال می‏کند؟ همین حرف را در مورد اشتغال‏زایی نیز می‏توان زد. وعده ایجاد اشتغال برای میلیون‏ها نفر در یک بازه زمانی کوتاه، چه برنامه و چه کیفیتی دارد؟ جالب آنکه این شعارها معمولا به‏ طور کلی و بدون پرداختن به جزئیات مطرح می‏شوند و در مواردی که مصداق‏ها آورده شده ‏اند، نشان داده شد که تا چه میزان این‏گونه وعده ‏ها بی‏پشتوانه و بر اساس مفروضات غلط بنا شده‏اند.

توصیه نگارنده به کاندیداهای محترم آن است که از گذشته درس بیاموزند. مردم ایران به‏ خصوص در دو دهه اخیر، تجارب زیادی از مقایسه شعارها و نحوه عملکرد سیاستمداران داشته‏اند. شعارهای عدالت اجتماعی، اصلاح ساختاری اقتصاد، ایجاد اشتغال، مبارزه با فساد، توجه به جوانان و ازدواج آنها، توجه به مسکن، اصلاح نظام بانکی، نحوه برخورد با آمریکا و مسائل مشابه در همه دوره ‏ها، توسط همه گروه ‏های سیاسی مطرح شده است. همه این گروه‏ها هم در دوره‏ های مختلفی در راس قدرت بوده ‏اند و مردم تبعات برخوردهای مختلف با این مسائل را به وضوح لمس کرده‏اند. اینکه هنوز این مسائل با شدت و قدرت مطرح می‏ شوند خود گویای آن است که این مسائل اساسی در کشور حل نشده است. راه‏حل نه پناه بردن به عوام‌گرایی، بلکه نشان دادن یک نقشه راه عملی برای اصلاح این امور است. اصلاحی که می‏تواند برای خیلی‏ ها دردناک و تلخ باشد؛ اما رفاه و توسعه آینده کشور در گرو آن است.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید