بازی برد - برد برجام با حفظ موضع
هرکس سیبزمینی کبابی میخورد و دوغی مینوشید، باید حساب هر کدام را بهصورت جداگانه به فروشندهاش میپرداخت. نکته جالب اینکه، این دو شریک سالهای طولانی با هم قهر بودند و سالها بود که هیچکس حرف زدن این دو را با هم ندیده بود؛ اما این دو در عین اینکه با هم قهر بودند، در کنار یکدیگر به کسب و کار خود مشغول بودند. برای آنکه بتوان در این دنیا در کنار دیگران زندگی کرد، ضرورتی ندارد که یا با دیگران دوست باشیم یا دشمن. میان سیاه و سفید دوستی و دشمنی، رنگهای بسیار دیگری وجود دارند که میتوان آنها را دید و هر یک را با عقلانیت و بر اساس مصلحت برگزید.
2- برجام، یک معاهده دوستی و مودت میان ایران و ایالات متحده آمریکا نیست. سندی است با موضوع و محدوده مشخص و تعهدات معین و قابل آزمون برای طرفین. مبنای این سند، نه اعتماد ایران به ایالات متحده آمریکاست و نه اعتماد ایالات متحده آمریکا به ایران. دیوار بیاعتمادی که طی چندین دهه میان طرفین قد علم کرده است، بسیار بلندتر از آن است که سندی همچون برجام بتواند آن را براندازد. این نکته، از همان روز اول برای هر دو طرف روشن بود که اعتمادی بین طرفین وجود ندارد و مکانیزمهای راستیآزمایی تعهدات ایران در برجام از یکسو و مشخص کردن دقیق تحریمهایی که باید به موجب برجام رفع شوند از سوی دیگر، دقیقا به دلیل همین عدم اعتماد در متن برجام گنجانده شدند. تعهدات ایران در متن برجام، صرفا تعهدات هستهایاند و تعهدات ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای گروه 1+5 در متن برجام نیز تعهدات مرتبط با رفع تحریمهای هستهایاند. از این رو پس از برجام، نه ایران بنای دوستی با ایالات متحده آمریکا گذاشت و نه آمریکا چنین کرد؛ بنابراین از نظر شکلی، هر اقدام ضدایرانی که از سوی ایالات متحده آمریکا صورت میگیرد و هر تحریم و محدودیت غیرمشروع و خلاف حقوق بینالملل که از طرف آن دولت علیه ایران وضع میشود، ضرورتا نقض برجام نیست. برای آنکه نقض برجام رخ دهد، لازم است تحریمهای مالی و اقتصادی مرتبط با برنامه هستهای ایران که به موجب برجام لغو شده بودند، مجددا تحت همان عنوان یا عنوان دیگری اعاده شوند.
3- اگرچه برجام نیز مانند هر متن و توافق دیگری، خالی از ایراد و اشکال نیست و میتوان در آن خلأها و کاستیهایی یافت، اما لازم است در ارزیابی برجام و آثار آن، به مفهوم هزینه فرصت نیز توجه داشت. حقیقت این است که اکثر تحریمهای مالی و اقتصادی که در رابطه با برنامه هستهای ایران وضع شده بودند و منتقدان، عدم رفع کامل آنها را بهعنوان حفرهها و خلأهای برجام مورد اشاره قرار میدهند در فاصله سالهای 2009 تا 2012 وضع و علیه کشور اجرا شده بودند. شاید اگر در سال 2009 توافق هستهای صورت میگرفت و همین امتیازات که در برجام داده شد در آن زمان داده میشد، اخذ تعهد از آمریکا مبنی بر عدم وضع تحریمهای بیشتر، باعث میشد بسیاری از مشکلات بعدی هرگز وجود نداشته باشند تا ضرورت داشته باشد برای رفع آنها مذاکرهای انجام و امتیازی به طرف مقابل داده شود. در آن زمان، نه بانک مرکزی و بانکهای ایرانی تحریم بودند، نه سوئیفت قطع شده بود، نه فروش نفت ایران ممنوع شده بود و نه پتروشیمی و کشتیرانی و بیمه محصولات نفتی ایران مشمول تحریمهای ثانویه آمریکا قرار گرفته بودند. به عبارت دیگر، زمان انجام توافق و حصول نتیجه، گاه اهمیتی همسنگ و حتی بیشتر از محتوای توافق دارد. توافق خوب، توافقی است که با محتوای خوب و در زمان مناسب منعقد میشود و در آن مقطع، گذر زمان و عدم رفع تحریمها به معنای ورود خسارات بیشتر بر اقتصاد ایران و معیشت مردم بود. تحلیل هزینه فایده، برای اتخاذ هر تصمیمی چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی و درخصوص روابط خارجی کشور، امری ضروری است و نه تنها در انعقاد معاهدات و توافقات بینالمللی، بلکه درباره اجرای آنها نیز باید این نوع تحلیل را مدنظر قرار داد و در رابطه با واکنشهایی که نسبت به رفتار ایالات متحده آمریکا در قبال برجام انجام میشود نیز باید حزم و تدبیر شود که بیشترین منافع و کمترین هزینه را برای کشور داشته باشد.
4- دست آخر اینکه همانگونه که تصمیمگیران و سیاستگذاران ارشد تاکید کردهاند، تعامل فراگیر با جهان دستور کار ایران در روابط خارجی بوده و هست.
تعاملی که براساس اصول اساسی عزت، حکمت و مصلحت دنبال میشود؛ راهبردی که علاوه بر تامین منافع کشور، هزینه دشمنی با نظام و ملت ایران را برای بدخواهان بالا میبرد. بنابراین حرکت در این مسیر ضروری است و باید به جای انکار اصل آن به دنبال ترسیم نقاط ضعف احتمالی باشیم؛ زیرا تجربه نشان داده پیشرفت و توانمندی در گرو همکاری حاصل میشود.