به سمت میانمایگی دانشگاهی نرویم
گزارههای من در مورد شیوه برگزاری شکلی و محتوایی آزمون دکترا است که به حدی غیرعادلانه است که اگر قرعهکشی صورت گیرد، نتیجه بهتری خواهد داشت.
چه کسی باید دانشجوی دکترا باشد؟ دانشجوی دکترا به لحاظ استاندارد فردی علاقهمند، نخبه، بااستعداد، دارای طرح پژوهشی و تربیت شده در سنت علمی است که از بین داوطلبان جذب میشود. در دانشگاههای برتر دنیا استاد و دانشگاه با توجه به شاخصهای کیفی و سنجههایی چون آزمون زبان، استعداد تحصیلی، نمره معدل، معرفینامه، طرحنامه پژوهشی، کیفیت رزومه آموزشی و پژوهشی دانشجوی دکترا جذب میکنند. در ایران قبل از سال ۱۳۸۹ دانشگاههای کشور هر کدام جداگانه ابتدا آزمون زبان میگرفتند و سپس با آزمونهای کتبی و مصاحبه دانشجویان شایسته را جذب میکردند. در دوره آقای احمدینژاد با توجه به عدماعتماد به دانشگاهها و استادان، آزمون دکترا دومرحلهای شد؛ قسمت اول که ۹۰ تست تخصصی و تستهای زبان و استعداد توسط سازمان سنجش برگزار میشد و سپس دانشجویانی چند برابر ظرفیت به دانشگاهها معرفی میشدند که آزمون کتبی و مصاحبه را بدهند. این شیوه که هشت سالی است در حال برگزاری است، عیبهای اساسی دارد یعنی سطح آزمون پایین آمده است، کسانی که استعداد تخصصی دارند از امکان جذب پایینی برخوردار هستند و آشفتگی زیادی را رقم زده است.
سازمان سنجش صلاحیت برگزاری آزمون دکترا را ندارد. شیوه سازمان سنجش تستی است و برگزاری آزمون جداگانه تخصصی برای همه رشتهها که صلاحیت داوطلبان را بسنجد، امکانپذیر نیست. سازمان سنجش فقط باید آزمون زبان و استعداد تحصیلی بگیرد و آزمون تخصصی را به دانشگاهها و گروهها واگذار کند. تستی بودن توقعات فزاینده را شکل داده است و همه کسانی که صلاحیت ندارند و قصدی برای ادامه تحصیل به علت کمکاری، افزایش سن، جدایی از محیط علم نداشتهاند اکنون به چرخه رقابتی کور وارد شدهاند. آزمون تستی تخصصی سازمان سنجش منابع و طراحان مشخصی ندارد و هر سال تغییر میکند. در حالی که دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد با توجه به گرایشهای مختلف تفکیک شدهاند، دوباره برای این آزمون ترکیب میشوند و دانشجو باید ۹۰ تست کلی را بیمبنا و آشفته از گرایشهایی که هیچ تخصصی ندارد، امتحان بدهد. این امر دانشجویان مستعد و باانگیزه را که در کارشناسی ارشد بر اساس رساله و گرایش کارهای مهمی انجام دادهاند از گردونه رقابت حذف و «میانمایگانی» را که کلی و تستی هر مطلبی خواندهاند به صدر میآورد.
بنابراین اکنون منابع مشخص نیست، سوالها مبنای لازم را ندارد، از همه گرایشهای یک رشته تست میآید و نمره تست سازمان سنجش ۵۰ درصد قبولی را رقم میزند. این شیوه ظلمی آشکار و ناقض اصل شایستهسالاری و تخصصمحوری است. کجای دنیا بر اساس تستهای کلی و غیرشفاف بهصورت رویه کور بوروکراتیک دانشجوی دکترا جذب میکنند؟ این شیوه مکانیسمی بدتر از قرعهکشی دارد، به نحوی که تعداد بسیار زیادی خارج از حد توان ارزیابی گروهها به دانشگاهها معرفی میشوند. مثلا ۵۰ نفر برای ارزیابی یک روزه به گروهی معرفی میشوند و خود بسنجید این تعداد معرفی شده که اغلب حتی گرایش فوق لیسانسشان به گرایشی که قصد ادامه تحصیل در مقطع دکترا دارند نمیخورد، چگونه باید بررسی شوند. هر سال تعداد زیادی داوطلب بدون انگیزه و بیارتباط به گرایش معرفی میشوند که داوطلبان نیز گرفتار چرخه کور بوروکراتیکی شدند که به استقلال دانشگاهها باوری ندارند.
به چه زبانی بگویم این شیوه ظلم و بیعدالتی است و با هر شیوه ارزیابی و مکانیسمی که قصد دارید بسنجید تا به ناکارآمدی آن پی ببرید. نظر اکثریت داوطلبان ملاک نیست؛ چرا که آزمون دکترا قصد فراهم آوردن فضای پژوهش برای معدودی از نخبگان را دارد و طبیعی است که هر چه تخصصیتر و کارآمدتر شود، انبوهی از داوطلبان که به قصد برآورد شانس و تست زدن وارد رقابت شدهاند، ناراضی خواهند بود. پیشنهاد این است وزارت علوم لایحهای به کمیسیون آموزش و در نهایت مجلس بدهد برای اینکه سازمان سنجش فقط آزمون زبان و استعداد تحصیلی بگیرد و در ادامه دانشگاهها و گروهها، آزمون کتبی و مصاحبه تخصصی را جداگانه برگزار کنند. اگر به دانشگاهها، گروهها و استادان کشور اعتماد ندارید آیا نهادها و بوروکراسی رویه مناسبی برای جایگزینی آنها است؟