ازعوام فریبی تا پوپولیسم
1- به کارگیری صدای بلند 2- سخن گفتن بی مهابا .پس کافی است مراقب باشیم وزمانیکه دیدیم شخصی به جای استدلال ،صدای خود را بلند وبلندترمی کند ویا ازانواع روشهای سخن پراکنی سازمان یافته وغیرسازمان یافته استفاده می کند،بدون اینکه برای خود لازم بداند قبل از بیان سخن، بررسی وکنکاش نماید تا ازصدق و صحت گفته های خود اطمینان حاصل نماید.نتیجه بگیریم این فرد نیزجزو افراد عوام فریب است وهیچگونه اعتباری برای سخنان این افراد قائل نشویم وچنانچه برای سلامت روح وروان خود وجامعه ارزش قائل بوده وخواستارسعادتمندی هستیم هرچه بیشترازاین افراد دوری نماییم.زیرا مردم فریبی مانند یک بیماری مسریست که باعث وارونگی ارزشها فرد و جامعه و درنتیجه وارونگی درزندگی فردی واجتماعی می شود.
سالهاست مردم وبخصوص طبقه روشنفکروفرهیخته جامعه ازدست اندرکاران ومسئولین کشوری سه انتظارروشن دارند 1- هرزمانیکه به این نتیجه رسیدند که ادامه حضورشان درجایگاه ومسئولیتی که برعهده دارند منجربه حصول اهداف روشن نمی شود سریعا ازسمت خود کناره گیری نمایند.2- هرگزبرای ادامه حضوردرمقام ومنصب حکومتی متوصل به انواع چاپلوسی (که متاسفانه درفرهنگ حکومتی ما تبدیل به ارزش شده) نشوند وبا ذکرروشن اعتقادات تئوری وعملی خود ،چنانچه زاویه ای با مقام ارشد خود دارند به وضوح بیان نمایند زیرا این امرنه تنها بی حرمتی نیست بلکه عین اخلاق گرایی است و وظیفه گرایی برهمه اصول انسانی مقدم است.3- درهرشرایطی مردم را امین وفهیم بدانند ومواضع خود را به روشنی با ایشان درمیان بگذارند.اما درحالی که سالها بلکه دهه ها منتظرشدیم وهیچ مسئولی این خواسته برحق را اجابت نکرد وچه بسیار افرادی که بدون هیچ بهره وری سالها چنان برکرسی ریاست تکیه زدند که پنداشتیم هرگزبه این خواسته نخواهیم رسید.ناگهان شخصی با سنت شکنی اعلام کرد به دلیل عدم "همسویی نظری" با مقام ارشد حصول اهداف مورد نظرش مشکل است واستعفای خود را با دلایل حقیقی (نه تعارفی) اعلام نمود.ومردم را امین وفهیم دانست.دراین شرایط حداقل وظیفه قشرروشنفکرجامعه این بود که با تحسین وتقدیرازاین عملکرد (حتی اگربا سلایق اوهمسو نبودند)با دسته گل به بدرقه او بروند وزمینه را برای فراگیرشدن این سنت دردیگرمسئولین فراهم نمایند،اما درعمل شاهد حضورگسترده مردم فریبان وفریادهای بلند آنها بودیم آنچنانکه دیگرهیچ مسئولی درآینده حاضرنشود به این عمل فداکارانه اقدام نماید. به این مطلب به این دلیل اشاره شد تا چگونگی وارونه شدن ارزشها نزد افراد مردم فریب نشان داده شود.واینکه هرچند زیان ازدست دادن وزیری صاحب سبک وتئوری برای آنها قابل درک نبود جا داشت ازاین عمل حمایت می کردند.
درسال گذشته درحالیکه وزیر راه وشهرسازی بخشنامه منع تعارض منافع را اعلام نمود شاهد پدید آمدن کمپینی بودیم برای مخالفت بااین بخشنامه بلکه به تعبیری با تمام مواضع وزیرراه وشهرسازی. اینکه افراد به دنبال منافع شخصی و گروهی باشند قابل درک است اما حرکت های بعدی این گروه این سئوال را دراذهان پدید آورد که آیا این حرکت ها برخلاف منافع ملی وکشورواکثرمهندسان نیست؟ برای روشن شدن این سئوال درادامه به چند نمونه ازخواسته های این افراد اشاره رمی شود 1 – اعلام اینکه سازمان نظام مهندسی استقلال کامل دارد وبالاترین وتنها مقامی که می تواند برای این سازمان تصمیم گیری نماید مجمع عمومی آن است.واین درحالیست که تقریبا تمام مصوبات مجامع عمومی که برای تمام جامعه مهندسی لازم الاجرا است ،با کمتراز 10درصد آرای اعضا مصوب می گردد. 2 - مخالفت با لغو پروانه اشخاصی که حاضرنبودند بخشنامه های قانونی را اجرا نمایند وحمایت ازعدم تحویل کرسی این افراد به هرقیمت ،آنهم درشرایطی که به گفته تمام صاحب نظران این امرباعث بلاتکلیفی و درنتیجه زیان تمامی صنعت ساختمان ومهندسان شد. 3 – حمایت از فردی که با جعل مدرک مهندسی توانسته بود به عنوان رئیس این سازمان وعضونهادهای مهم کشوری عمل نماید.4– حمایت ازرفع ابطال پروانه اشخاصی که توسط وزیرراه و شهرسازی پیشین باطل گردیده است .درحالیکه صاحب نظران اعلام می کنند که اعلام رفع بطلان پروانه جزو اختیارات وزیرراه وشهرسازی نیست.5– حمایت ازقانون نظام مهندسی فعلی درشرایطی که بیش از دو دهه ازتصویب آن می گذرد ودراین مدت نه تنها تکنولوژی ساخت تغییرات چشمگیرنموده بلکه اعضای فعلی به بیش از500 درصد فزونی یافته ولازمه این تغییرات بازبینی مبانی واصلاح اساسی قانون نظام مهندسی است.
این حرکت ها وامثال آن که نشان دهنده آن است که گروهی می خواهند که جامعه مهندسی را به سمت بی قانونی (البته به گفته مردم فریبان استقلال ) سوق دهند جامعه مهندسان را با این سئوال روبرو می کند که اگرفرض کنیم خواسته های این افراد عملی شده وموارد ذکرشده به اجرا دربیاید جامعه مهندسی با چه وضعیتی مواجه خواهد شد؟ آیا درآن شرایط شاهد حفظ منافع ملی و عموم مهندسان خواهیم بود ؟آیا احساس امنیت درقانون و توانایی برنامه ریزی برای آینده را خواهیم داشت ؟آیا دم ازاستقلال زدن ونیت سوق دادن جامعه به سمت بی قانونی مردم فریبی نیست؟