بهترین زمان تعامل
به همین جهت طی دو سال گذشته فشارهای روزافزونی به ایران وارد شده تا تمام یا اکثر شروط ۱۲گانه مایک پمپئو عملی شود و چه بسا اگر این هدف میسر نشد، در مراحل بعدی زمینه برای تغییر رژیم در ایران فراهم شود؛ به گونهای که نظام جایگزین تهدیدی برای آمریکا و متحدانش در منطقه غرب آسیا محسوب نشود.
با این حال باید توجه داشت که ما با یک کف و سقف مشخص در مطالبات آمریکاییها مواجه هستیم که کف آن تغییر رفتار ایران برای رضایت آمریکاییها و سقف آن تغییر رژیم است. اما این سیاست دوگانه طی ۴۰ سال گذشته وجود داشته و در برهههای مختلف بین این دو استراتژی جابهجاییهایی صورت گرفته است، کما اینکه در مقاطعی نیز هردوی آنها با هم مورد مطالبه سیاستگذاران آمریکایی بوده است. شرایط امروز آمریکا نشان میدهد که دونالد ترامپ بهعنوان یک شخص حقیقی خواستار تغییر رفتار ایران است، اما بهعنوان شخصیت حقوقی و همچنین برخی از مشاوران او تمایل زیادی برای تغییر رژیم در ایران دارند؛ حال اینکه در نهایت طی فعل و انفعالات درون دولت آمریکا چه سیاستی اجرایی شود، بستگی به زمان دارد و اینکه جمهوری اسلامی ایران چه رویکردی را در روزهای پیش رو اتخاذ خواهد کرد، ضمن اینکه نگاه جامعه جهانی و مقدورات و محذورات آمریکاییها نیز بر این مساله اثرگذار خواهد بود.
در همین زمینه اگر بخواهیم تقسیمبندی از کشورهای مختلف اعم از کشورهای پیرامونی ایران، غرب آسیا و سایرین داشته باشیم باید اشاره کرد که با رفتارهای مختلفی مواجهیم. بهعنوان مثال سوریه، ترکیه، عراق، اتحادیه اروپا، روسیه و چین در زمره کشورهایی قرار دارند که معتقدند ایران به تعهدات خود عمل کرده است و آمریکا باید به برجام بازگردد. برخی کشورها نیز رویکردی بیطرف اتخاذ کردهاند و موضع خاصی درخصوص این تحولات نگرفتهاند. نظیر افغانستان، اردن، پاکستان و بسیاری دیگر که ترجیح دادهاند منافع خود را به یکی از طرفها گره نزنند. اما چه در داخل منطقه و چه در عرصه بینالمللی بازیگرانی حضور دارند که قویا از رویکرد آمریکا حمایت میکنند و خواستار فشار حداکثری برای تغییر رفتار ایران هستند، نظیر عربستان، امارات، بحرین، اسرائیل، مصر، کانادا و استرالیا.
در نتیجه طیف گستردهای از حامیان سرسخت جمهوری اسلامی ایران تا مخالفان سرسخت در عرصه بینالملل حضور دارند که در این مدت تقریبا مواضع خود را مشخص کردهاند و انتظاری هم برای تغییر رفتار آنها نیست، یا لااقل تا زمانی که اقدامات جدیدتری از سوی آمریکا شاهد نباشیم، واکنش جدیدی نیز نخواهیم دید. بهعنوان مثال اعمال دور جدیدی از تحریمها یا افزایش فشارها از جمله مواردی است که میتواند باعث موضعگیری جدید برخی از این کشورها شود. گرچه همین موضوع هم اما و اگرهای بسیاری دارد که فرضا اگر این فشارها پیرامون مسائل هستهای باشد، کشورهای اروپایی همراهی نخواهند کرد. اما اگر در رابطه با مسائل موشکی یا حضور منطقهای ایران باشد، احتمالا کشورهای اروپایی با آمریکاییها همراهی کنند.
با وجود این برخی معتقدند اگر زمانی را برای مذاکره احتمالی بخواهیم درنظر بگیریم، بهتر است این زمان به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ موکول شود، زیرا معضلات فعلی که با آن دست به گریبانیم به واسطه روی کار آمدن جریان راستافراطی و ملیگرا در آمریکاست و تغییر دولت با بازگشت دموکراتها فرصت بهتری را ایجاد میکند. از سویی کمیته درونحزبی دموکراتها هم اعلام کرده است که در صورت پیروزی، آمریکا را به پیمانهایی که از آن خارج شده بازخواهد گرداند. اما باید این نکته را در نظر گرفت که نه درخصوص برجام و نه هیچ کدام از دیگر معاهداتی که ترامپ از آنها خارج شده، بازگشت آمریکا بدون قید و شرط نخواهد بود و حتی یک رئیسجمهور دموکرات هم برای ورود به این پیمانها، مابهازایی را طلب خواهد کرد؛ هرچند مطمئنا این درخواستها به تندی دولت فعلی آمریکا نخواهد بود.
از این جهت تحلیل برخی افراد در داخل کشور با واقعیتهای آمریکا همخوانی ندارد، ضمن اینکه در همین ایام که سالگرد خروج ترامپ از برجام نیز محسوب میشود، شانس پیروزی وی در انتخابات پیش روی این کشور خیلی بیشتر از احتمال شکست اوست. گرچه باید توجه داشت که در خوشبینانهترین نتیجه ممکن، رئیسجمهور فرضی دموکرات آمریکا هم در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ زمام امور را در اختیار خواهد گرفت که حدود ۲ سال با آن زمان فاصله داریم، درنتیجه باید برآوردهای دقیق درخصوص توانایی ایران برای تابآوری در مورد فشارها داشت تا برای صبر کردن تا آن زمان یا انجام مذاکره یا هر تصمیم دیگری که نظام اتخاذ میکند، آمادگی لازم وجود داشته باشد.
اما اینکه برخی توصیه به خروج از برجام یا NPT دارند و معتقدند ابزاری را برای مذاکره در اختیار طرف ایرانی قرار میدهد، باید به این نکته توجه داشت که چه به درست و چه غلط، از نظر اکثریت جامعه جهانی خروج ایران از برجام معادل تلاش برای ساخت سلاح اتمی تلقی میشود. در نتیجه این نگاه، خروج ایران از برجام خطر اشاعه سلاح هستهای را ایجاد میکند و متعاقبا ایران را ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار میدهد، از این جهت خروج از برجام در صورتی که نظام تصمیمی برای ساخت سلاح اتمی نداشته باشد، به این معنی خواهد بود که ما بدون اینکه سلاح اتمی داشته باشیم، با مجازاتها و تنبیهات سنگینی که در مورد کشور سازنده سلاح اتمی اعمال میشود، مواجه خواهیم شد. بنده بهشخصه توصیهای برای خروج از برجام ندارم، اما معتقدم اگر این تصمیم اتخاذ شد، بهتر است ایران نیز همان راهی را برود که کره شمالی در موضوع هستهای در پیش گرفت و یک بار برای همیشه سلاح خود را بسازد.
اینکه آیا این امر امکانپذیر است یا نه، موضوعی است که از تشخیص ما خارج است ولی اعتقاد دارم صرف اینکه بخواهیم آمریکا را در مذاکرات احتمالی آینده تحت فشار قرار دهیم و برگ برندهای داشته باشیم، به همین خاطر از برجام یا NPT خارج شویم، مخاطرات امنیتی بسیار شدیدی ایجاد میکند و معتقدم این مخاطرات را زمانی میتوان به کمترین مقدار ممکن رساند که حداقل توان تولید سلاح هستهای داشته باشیم. در غیر اینصورت اگر نظام کماکان تولید، ساخت و نگهداری سلاح هستهای را شرعا و قانونا حرام اعلام کند، خروج از برجام کمک حال نبوده و صرفا هزینههای امنیتی را افزایش میدهد.