از ایران هر چه بگوییم و بنویسیم کم است
اندیشههایی که به اسم جهانی شدن، دموکراسی خیابانی، انتقادات پستمدرن، شالودهشکنی و تکثرگرایی محلی به جان وطن، کشور، دولت و ملت ایران افتادند. اکنون زبان فارسی از شکل نوشتاری و گفتاری در مناطقی کمرنگ شده، فرهنگ ملی به حاشیه رفته است، تعریف درست و اجماعی از منافع ملی وجود ندارد، احساس تعلق به کشور در میان شهروندان به جهت تعریف آمالها در کشورهای دیگر کاسته شده است و هزینه کردن انسانها برای ایران به میزان قابل توجه که محرک توسعه باشد در غیبت به سر میبرد.
ایران سرزمینی کهن با فرهنگ باستانی است که بر محور اساطیر، خرد مزدایی، دیوان سالاری ملی تا دوره معاصر تداوم یافته است. سرزمین نیکیها و مردمان نجیبی که غایت زندگی یکجانشین آنها مردم آزاری نکردن و جشنهای شاد بوده است. سرزمینی که امشاسپندان آن همانند آذر، امرداد، خرداد، شهریور و اردیبهشت هنوز حضوری پررنگ دارندو قلمرو میانهای از فلات ایران باقی مانده است. حمله غارتگران قبیلهای در طول تاریخ نتوانسته عامل گسست و نابودی شود و عناصر فرهنگی و سیاسی ایران به شکل قدرتمندی بقا پیدا کردهاند. جشن نوروز، سده، آبادگان، امشاسپندانی که در ماههای ایرانی ریشه دارند، خردمزدایی و دوگانگی خیر و شر، اعتقاد به اشراق و ستایش خداوند و دشمنی با دروغ، خشکسالی و دشمن در ایده ایران وجود دارد.
ایده ایران دارای شکل دیوان سالاریها، ساختار وزارت و سفارت و شکلهای نظاممند مملکت داری است که در زندگی شهروندان نیز باغ، قنات و قلعه را سامان داده است. همینطور به لحاظ محتوایی نور عالم مثلی بود که دنیای نیکی را رقم میزد و شر جهانپلیدی است که ناامنی و بیثباتی از آن شکل میگرفت. انسان ایرانی مخیر است میان اهورامزدا و اهریمن و آنچه گیتی را به مینو بدل میسازد، اخلاق عملی مبتنی بر پندار، گفتار و کردار نیک است. در طول تاریخ حملههای زیادی ایران را بهصورت و محتوا تا مرز گسست و نابودی سوق داد، اما پس از چندی که بادهای بینیازی خداوند از وزش میافتاد و خر بندگان قومیتی و فرقهای از عصبیت خالی میگشتند، ایده ایران برای نظم دهی بازمیگشت. در این فرآیند ابن مقفع، طبری، بلعمی، مسکویه، بیهقی، فردوسی، سهروردی، ابن طباطبا، حافظ و سعدی نقش اساسی دارند.
از ایران باید تا میتوان گفت و نوشت چرا که ظرف و محتوای توسعه کشور است. باید زبان فارسی را دوست داشت و در جهت ترویج آن از هیچ اقدامی دریغ نکرد. باید تا حد ممکن فرزندان کشور را با حافظ و سعدی با فردوسی و فارابی آشنا کرد. اگر ایده ایران از جمع معدودی نخبگان خارج شود و در میان مردم و سیاست گذاران شکل خودآگاهانه بگیرد معنای امنیت، مصلحت و منافع ملی شکل خواهد گرفت. ایران مورد غفلت قرار گرفته است و بدون وطن، کشور و ایران دوستی هیچ تحول مهمی رقم نمیخورد.