شبکههای حامی-پیرو
واقعیت آن است که لابیگری هنگامی که منافعی خلاف منافع عموم مردم و منافع ملی را تامین کند، منفی ارزیابی میشود. بنابراین منفی یا مثبت بودن لابی به نوع مطالبه لابیگر بستگی دارد. البته نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که بسیاری واژهها درایران با برداشت منفی روبهرو میشوند. اما این به معنای آن نیست که این برداشت الزاما منطبق با واقعیت باشد. تغییر برخی مفاهیم گاه از اطلاع ناکافی افکار عمومی از علم سیاست یا اقتصاد و... نشات میگیرد. به نظر میرسد برداشتهای مختلف از مفاهیم و واژهها بیش از همه به دلیل آن رخ میدهد که افراد از واقعیات تصمیمسازیهای سیاسی، قضایی یا بوروکراتیک اطلاع و آگاهی کافی ندارند.
اصولا در کشور ما به دلیل ناآشنایی عموم با جوهره و ذات سیاست، تلقی نادرستی نیز از سیاست به وجود آمده است. سیاست در جامعه ما و در میان عموم بیش از آنکه به معنای واقعی خود شناخته شود، توام با اخلاقگرایی و پاکدستی تعریف شده و شناخته میشود. موضوع دیگر به ساختار سیاسی ایران باز میگردد که سالیان سال اقتدارگرایان بر آن حاکم بودند. از این رو، به دلیل آنکه در ساختار اقتدارگرایی، سیاست در عرصه عمومی حضور ندارد و بخش اعظم جامعه با سیاست به معنای وسیع کلمه ارتباط نداشتهاند و مشارکت سیاسی نهادینه در سطح توده مردم وجود نداشته است، مردم نیز نسبت به آنچه لابیگروههای نفوذ خوانده میشود، خوشبین نیستند و از این منظر، نگاه منفی به این موضوع در ایران ریشه تاریخی طولانی دارد. بهطور کلی در ساختارهای اقتدارگرا، اصولا صاحبان اقتدار در تلاشند قدرت و فرآیند تصمیمسازی را کتمان کنند؛ به این ترتیب اگر جوهره و ذات سیاست در این ساختارها افشا و آشکار شود، صاحبان قدرت نخستین متضرران خواهند بود. بنابراین در طول تاریخ تلاش شده که فرآیند تصمیمسازی سیاسی از دید عامه مردم دور و مکتوم بماند.
البته فارغ از آنکه این ساختار در ایران امروز بسیار تغییر یافته، ظهور رسانههای جمعی به ویژه شبکههای اجتماعی نیز در ارائه اطلاعات و افشای برخی واقعیات پنهان مانده، بسیار موثر بوده است. البته این موضوع روی دیگری نیز دارد؛ آنکه عموم جامعه بیش از هر منبعی به اطلاعات منتشر شده در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی اعتماد میکنند غافل از آنکه بخشی از اطلاعات منتشره در این فضا کذب و جهتدار و خلاف واقعیت است. این اعتماد بیش از حد را میتوان ناشی از فقدان شفافیت در بسیاری از عرصهها به ویژه عرصه سیاست دانست. ادامه این روند، علاوه بر رواج بیاعتمادی، نگاه مردم و جامعه ایرانی را به لابی و لابیگری منفیتر نیز خواهد کرد.
با این همه، چه برداشت منفی نسبت به لابی و لابیگری داشته باشیم و چه برداشت مثبت، نمیتوان واقعیت وجود لابی و لابیگری را بهعنوان یک ابزار برای اعمال نفوذ، چه در دنیا و چه در ایران کتمان کرد. جالب آنکه موجودیت لابی و لابیگری تنها به دنیای مدرن نیز محدود نمیشود و در جوامع سنتی نیز وجود داشته و دارد و تفاوت آن بیشتر به سطوح لابیگری باز میگردد. بهطور کلی در دنیا لابی از سوی گروههای نفوذ صورت میگیرد و لابی کردن بهعنوان نقشی برای گروههای نفوذ شناخته میشود. در ایران نیز گروههای نفوذ نقش اساسی در لابیگری دارند اما تفاوت آن است که این گروههای نفوذ در جامعه ایران، شقوق مختلفی دارند. ازجمله این گروهها میتوان به شبکه حامی- پیرو اشاره کرد که در آن، افراد ذینفوذ و صاحب اقتدار، منافع طرفداران و پیروان خود را پیگیری میکنند؛ موضوعی که در امر لابیگری در ایران، نقشی پررنگ ایفا میکند.
به این ترتیب در هنگامه رقابتهای سیاسی ازجمله انتخابات مجلس، شورای شهر و حتی شورایاریها، پیروان آرای خود را دراختیار شخص صاحب نفوذ میگذارند. نکته آن است که در کشورهای سنتی، شبکههای حامی- پیرو نقش زیادی در اعمال نفوذ و هدایت افکار عمومی در جهت دهیهای سیاسی دارند در حالی که در کشورهای توسعه یافته که گروههای منافع انجمنی همانند اتحادیه و سندیکاها در آن حضور دارند، لابیگری معمولا توسط این گروهها انجام میشود و در واقع آنها بهعنوان گروههای نفوذ عمل میکنند. آنچه سبب میشود شبکههای حامی- پیرو در ایران نقش بسزایی در لابیگری داشته باشند، آن است که در ایران اتحادیهها، سندیکاها و احزاب به شکلی جدی حضور و فعالیت ندارند. بررسیها حاکی از حضور فعال شبکههای حامی-پیرو در ایران است. مثال روشن در این زمینه، جامعه روستایی و عشایری است که این شبکهها بهصورت جدی فعالیت دارند. این حضور فعال در مناطق شهری کمتر میشود، همانند آنچه در کشورهای توسعهیافته و بافت شهری غالب، مشاهده میشود.
البته در ایران گروههای هنجاری نیز ازجمله گروههای نفوذ هستند که بیشتر بهعنوان گروههای سنتی، در موارد مختلف به لابیگری میپردازند. ویژگی بارز این گروهها آن است که سازمانها تشکل ندارند، اما بر اساس یکسری ارزشها و موارد عرفی و سنتی همگرا میشوند. در این باره میتوان به اقوام مختلف ایرانی اشاره کرد که شبکهها و گروههای هنجاری را حول محور تعلقات، هنجارها و ارزشهای قومیتی تشکیل میدهند. پررنگ شدن فعالیت این گروهها بهعنوان گروههای نفوذ بیش از همه از فقدان فعالیت احزاب در کشور صورت میگیرد؛ زیرا در غیاب فعالیتهای حزبی، هویتهای قومی و منطقهای پررنگ شده و به محور همگرایی افراد تبدیل میشود. از سوی دیگر، سنگینی کفه سنتی جامعه ایران نسبت به کفه مدرن، همچنان جامعه ایرانی اعم از افکار عمومی را مستعد اعمال نفوذ گروههای هنجاری کرده است. از این رو است که قومگرایی همچنان در کشور ما رواج دارد.