پشت پرده فرار چینیها به آمریکا/ مهاجرانی که هر مصیبت را به جان میخرند!
به گزارش اقتصادنیوز، گائو ژیبین و دخترش در 24 فوریه، پکن را به امید یک زندگی بهتر و امنتر ترک کردند. طی 35 روز آینده، آنان با هواپیما، قطار، قایق و پای پیاده از نه کشور گذشتند. تا وقتی که در 30 مارس پایشان به خاک ایالات متحده رسید، آقای گائو 13 کیلوگرم وزن کم کرده بود.
سپس دختر 13 سالهاش بیمار شد. دخترک روی زمین دراز میکشید، استفراغ میکرد، رنگ چهرهاش پریده بود و تب داشت و دستانش را روی شکمش میگذاشت. آقای گائو گفت فکر میکند دخترش آب آلوده خورده باشد. در حالی که خودشان را از میان جنگلهای بارانی گلآلود به جلو میکشیدند، هر ده دقیقه یک بار استراحت میکردند. تازه ساعت 9 شب بود که به مقصدشان، اردوگاهی در پاناما، رسیدند.
آقای گائو گفت احساس میکرد چارهای جز ترک چین ندارد. او گفت «فکر کنم فقط با آمدن به ایالات متحده جایمان امن خواهد بود و اضافه کرد که باور دارد رهبر چین، شی جینپینگ، میتواند کشور را به قحطی و شاید جنگ بکشاند. او گفت فرصتی نادر برای محافظت از خودم و خانوادهام است.»
آنطور که اکوایران به نقل از نیویورک تایمز آورده است در سال جاری، تعداد فزایندهای از چینیها از طریق دارین گپ وارد ایالات متحده شدهاند و به گفتۀ مقامات مهاجرتی پاناما، تعدادشان فقط از ونزوئلاییها، اکوادوریها و ساکنین هائیتی کمتر است.
مسیر خطرناکی است که زمانی اکثراً شهروندان کوبا و هائیتی و تا حد کمتری، نپال، هند، کامرون و کنگو از آن استفاده میکردند. چینیها دارند از دومین اقتصاد جهان فرار میکنند.
چینیهای تحصیل کرده و مرفه از کانالهای قانونی، مانند ویزاهای کاری و آموزشی، مهاجرت میکنند تا از چشماندازهای تاریک اقتصادی و سرکوب سیاسی بگریزند -انگیزههایی که برای مهاجران دارین گپ هم صادق است.
اکثرشان از کتاب راهنمایی پیروی میکنند که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود: از طریق دارین گپ از مرز بگذرید، خودتان را به افسران کنترل مرزی ایالات متحده تحویل دهید، در زندانهای مهاجرتی بازداشت شوید و با ارجاع به خطر موجهی که در صورت بازگشت به چین در انتظارتان است، درخواست پناهندگی کنید. بسیاری طی چند روز آزاد خواهند شد. با پذیرش درخواست پناهندگیشان، میتوانند در ایالات متحده کار کنند و زندگی جدیدی را در آنجا شروع کنند.
فرار آنها به مثابۀ رفراندومی برای آقای شی عمل میکند که حالا در سومین دورۀ پنج سالهاش است. او در سال 2021 با غرور گفت «شرق در حال خیزش و غرب در حال افول است» و معلوم شده مدل حکومتداری چین بهتر از نظامهای دموکراتیک غربی است و مرکز ثقل اقتصاد جهانی دارد از «غرب به شرق» تغییر میکند.
امسال با هر مهاجری که مصاحبه کردم و از دارین گپ گذشته بود -سفری که در چینی به آن زوشیان به معنی پیاده رفتن در خط میگویند- زیر طبقۀ متوسط بودند. آنان گفتند که میترسند در صورت بدتر شدن وضع اقتصادی چین فقیر شوند و دیگر نتوانند در وطنشان آیندهای برای خودشان یا فرزندانشان متصور باشند.
در چینِ آقای شی، هر کسی میتواند به هدفی برای حکومت تبدیل شود. به صرف مسیحی، مسلمان، اویغور، تبتی یا مغول بودن آدم ممکن است به دردسر بیفتد. یا اینکه کارگری باشد که دستمزد معوقهاش را طلب میکند، یا فردی که خانهای خریده و بابت تأخیر در تکمیل آپارتمانی ناتمام گلایه میکند، یا دانشجویی که با فیلترشکن به اینستاگرام وصل میشود یا کادر حزب کمونیستی که نسخهای از یک کتاب ممنوعه را دارد.
به گفتۀ ادارۀ گمرک و حفاظت مرزی ایالات متحده، در سال مالی 2023، بیش از بیستوچهار هزار مهاجر چینی در مرز جنوبی ایالات متحده بازداشت موقت شدهاند. طی دهۀ گذشته، کمتر از پانزده هزار مهاجر چینی را هنگام عبور غیرمجاز گرفته بودند.
افزایش چینیهای مستأصلی که از دارین گپ میگذرند، برعکس شدن الگویی دیرپاست.
در دهههای 1980 و 1990، میلیونها چینی برای به دست آوردن استانداردهای زندگی بالاتر و زیست در جوامعی آزادتر، به کشورهای توسعه یافته، از جمله ایالات متحده، مهاجرت کردند. با بهبود وضع اقتصادی در اوایل دهۀ 2000 و عقب کشیدن دولت از بعضی جنبههای کنترل جامعه، اکثر دانشجویان چینی پس از فارغ التحصیلی به کشورشان برگشتند. در چین حقوقها به سرعت افزایش مییافت و فرصتهای شغلی به وفور یافت میشد.
تا سپتامبر 2018، آقای گائو یک داستان موفقیت چینی بود. او در روستایی در استان شرقی شاندونگ بزرگ شد و در سال 2003 به پکن رفت تا در خط تولید یک کارخانۀ وسایل الکتریکی مشغول به کار شود. ماهانه حدود 100 دلار درآمد داشت. آقای گائو هوشمندانه به کارخانهها و پروژههای ساختمانی در زمینۀ استخدام کارگر همکاری میکرد.
در سال 2017، زمینی را در حاشیۀ پکن اجارۀ بلندمدت کرد و در آنجا حدود 100 اتاق کوچک ساخت. از اجارۀ آن اتاقها به کارگران مهاجر سالی حدود سی هزار دلار درمیآورد. ازدواج کرد، صاحب دو فرزند شد و پدر و مادرش را هم به پکن آورد.
در سال 2018، دولت محلی زمین را پس خواست تا آنجا را توسعه بدهد. آقای گائو حاضر به انجام این کار نشد. مقامات آب و برق را قطع کردند و فاضلاب توالت را به حیاط آنجا ریختند و ساکنانش مجبور به ترک آنجا شدند. او از دولت شکایت کرد و برنده شد اما هیچ غرامتی به او تعلق نگرفت. وقتی برای دادخواهی نزد مقامات بالاتر رفت، او و خانوادهاش مورد آزار و تهدید قرار گرفتند و کتک خوردند. او و همسرش از هم جدا شدند، به امید اینکه مقامات همسرش را به حال خودش رها کنند.
در سالهای بعد، آقای گائو کارهای عجیبی انجام داد و بیشتر وقتش را صرف دادخواهی و مطالعۀ حقوق کرد. طی پاندمی زندگی خیلی سخت شد. آقای گائو و همسر سابقش که هنوز با هم زندگی میکنند در ماه ژانویه صاحب دو پسر دوقلو شدند. او چهار فرزند داشت اما نه شغلی داشت و نه آیندهای. دیگر عقلش به جایی قد نمیداد.
در ماه فوریه، آقای گائو در شبکههای اجتماعی پستی را دید که میگفت میشود با عبور از دارین گپ به ایالات متحده رسید. او و دخترش درخواست پاسپورت کردند و چند هفته بعد با هواپیما به استانبول و سپس به کیتو، پایتخت اکوادور، رسیدند، جایی که اکثر چینیها سفرشان به ایالات متحده را از آنجا شروع میکنند.
مهاجر دیگری که با او صحبت کردم و از دارین گپ گذشته بود، آقای ژونگ نام داشت که از ترس تلافی، فقط از نام خانوادگیاش استفاده میکند و داستانی شبیه آقای گائو دارد.
او که در خانوادهای مسیحی به دنیا آمده، خودش را از روستایی در استان سیچوان در جنوب غربی چین به زندگی طبقۀ متوسط شهری رساند. او در شانزده سالگی آموزش آشپزی دید و در رستورانهایی در سرتاسر چین کار کرده است. طی پاندمی به مشکلات مالی برخورد. برای پرداخت اقساط خانه و اتوموبیلش، حدود 800 دلار در ماه، در سال 2020 در یک خط تولید کار میکرد.
آقای ژونگ که سی و چند ساله است زمانی به مشکل برخورد که در ماه دسامبر سال پیش افسران پلیس برای انجام آزمایش عادی الکل جلوی اتوموبیلش را گرفتند و یک نسخه از کتاب مقدس را روی صندلی شاگرد اتوموبیلش دیدند. آنان به آقای ژونگ گفتند به دینی شیطانی اعتقاد دارد و کتاب مقدس را روی زمین انداختند و آن را لگد کردند. مأموران سپس تلفنش را گرفتند و نرم افزاری روی آن نصب کردند که معلوم شد هر جایی را که میرود ثبت میکند.
در روز کریسمس، چهار افسر پلیس وارد خانهای شدند که آقای ژونگ و سه مسیحی دیگر دعا میخواندند. آنان را به ادارۀ پلیس بردند، کتک زدند و مورد بازجویی قرار دادند.
آقای ژونگ هم مانند آقای گائو در شبکههای اجتماعی پستهایی دربارۀ دارین گپ دید. ده هزار دلار پول قرض کرد و 22 فوریه از خانه بیرون آمد.
گفت سه بار گریه کرده است. اولین بار در پایان اولین روزش در دارین گپ بود: در چادرش دراز کشیده و کاملاً پشیمان از کردهاش، فکر میکرد که سفرش زیادی سخت بوده است. دومین گریه مربوط به سفر سه روزهای با موتور سیکلت در مکزیک و زیر باران و همراه یک همسفر چینی بود. وقتی در تگزاس بازداشت شد هم بار دیگر گریه کرد. درخواست پناهندگی داد اما نمیدانست چقدر آنجا خواهد بود. با خودش فکر کرد شاید سه سال یا پنج سال باشد. هفت روز بعد آزاد شد و با هواپیما به نیویورک رفت.
وقتی به فلاشینگ، محلهای در کویینز، رسید که ایستگاه مهاجران چینی است احساس ناامیدی کرد: منطقهای کهنه و گران بود. در اوایل آوریل گفت «فکر میکردم پیاده رفتن در خط سخت است. شروع زندگی جدیدی در این جا از آن هم حتی سختتر است.»
خیلی زود آقای ژونگ به شهری در آلاباما با سی هزار نفر جمعیت نقل مکان کرد. او نزدیک چنگدو، شهری با 20 میلیون نفر جمعیت، بزرگ شده بود. حالا احساس میکرد واقعاً تنهاست. گفت روزی یازده ساعت در رستورانی چینی کار میکند و تمایلی به گرفتن مرخصی ندارد. طبخ جوجۀ ژنرال تسو و دیگر غذاهای چینی را یاد گرفته است. حقوقش بسیار بهتر از چین است و میتواند پول بیشتری به خانه بفرستد. هر هفته یک شنبهها به مراسمی مذهبی کلیسایی در سانست پارک بروکلین میرود که از دیگر اجتماعات پرجمعیت مهاجران چینی است.
تلفنی جوکی را برایم تعریف کرد: یکی از یک چینی میپرسد «چرا به ایالات متحده رفتی؟ مگر از دستمزد و مزایایی که میگیری رضایت نداری؟» مهاجر جواب میدهد: «بله، راضیام. اما در ایالات متحده به من اجازه میدهند که بگویم راضی نیستم.»
او گفت «در ایالات متحده میتوانم مثل یک انسان واقعی نگاه کنم.»
آقای گائو و دخترش دارند در سانفرانسیسکو مستقر میشوند. برای آنها هم زندگی ساده نیست. اولین بار در آوریل و در یک مرکز خدمات اجتماعی همدیگر را دیدیم، آن مرکز به آنان کمک کرده بود پناهگاهی بیابند، سالن ورزشی یک دبیرستان در بخش میشن شهر.
میتوانستند از هفت عصر تا هفت صبح روی تشکهای سالن ورزشی بخوابند و روزها هم وسایلشان را با خودشان ببرند. دو هفته پس از رسیدنشان به این شهر، دختر آقای گائو مدرسهاش را شروع کرد. امیدوار است که دخترش روزی بتواند به دیدار مادرش در چین برود.
آنان به آپارتمانی کوچک در یک پناهگاه مسکونی نقل مکان کردند. سپس آقای گائو مجوز کار گرفت، اتوموبیلی خرید و به شغل تحویل کالا برای شرکت تجارت الکترونیک مشغول شد. به ازای هر بسته دو دلار درمیآورد. هر چه بستههای بیشتری تحویل دهد، پول بیشتری گیرش میآید.
بارها گفت قدردان مهربانیهایی است که از زمان ترک چین با او شده است. از او و دخترش دزدی کردند، مورد اخاذی قرار گرفتند و به آنها شلیک کردند. اما غریبهها به آنان آب و غذا دادند. پس از سه روز مسافرت در واگن روباز یک قطار، او و دخترش زوجی مکزیکی را دیدند و آن زوج به آنان اصرار کردند در خانهشان دوش بگیرند.
آقای گائو گفت در یکی از چهارشنبههای ماه نوامبر ساعت 4 صبح از خواب بیدار شد و بیش از 100 بسته تحویل داد و 9 شب به خانه برگشت.
روز بعد مرخصی گرفت. وقتی کاروان موتوری آقای شی، که برای دیدار با رئیسجمهور بایدن در سان فرانسیسکو بود، از آنجا میگذشت، آقای گائو به دیگر معترضان پیوست و به چینی فریاد کشید «شی جینپینگ، کنارهگیری کن!»