زاکانی در سودای رسیدن به ریاست جمهوری؟/ آقایان فکر می کنند با شعار می توانند برق تولید کنند
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از عصرایران، داستان برف و پایتخت هم داستان جالبی است. همه از مردم گرفته تا شهرداری میدانند که وقتی برف میآید، شهر قفل میشود. در این شرایط بهتر است شهرداری سریعتر معابر را باز و نمک یا شن پاشی کند و شهروندان هم به جای استفاده از خودروهای شخصی از وسایل حمل و نقل عمومی مثل مترو استفاده کنند.
هر دو سوی این ماجرا اما این کارها را نمیکنند و تهران تبدیل به بازی هزار تو یا همان «Maze» میشود و برای خروج از آن باید راه فرار را پیدا کرد.
نکته جالبتر ماجرا این است که وقتی شهردار تهران اصلاحطلب است، با اولین بارش برف، اصولگرایان شمشیر خود را از نیام بیرون میآورند و چنان از خجالت شهردار اصلاحطلب در میآیند که گویی خودشان خورشید تابان هستند و میتوانند به سرعت برق و باد تمام برفها را آب کنند.
وقتی همان خورشیدها به قدرت میرسند و به خیابان بهشت میروند، همان داستان تکرار میشود و ناکارآمدی در مدیریت شهری نمایان میشود. به طور مثال شهردار تهران به جای نشستن در اتاق مدیریت بحران پایتخت به جشنواره فجر میرود تا شاهد ردیف شدن دیپلمهای افتخاری باشد که به اهالی سینما تعلق میگیرد. میزان دیپلمهایی که در جشنواره فجر داده شد از دیپلمهایی که در یک دبیرستان صادر میشود هم بیشتر بود. البته در مدارس دیپلمها چک پرینت ندارند که به صورت دستی به دست دانش آموزان برسد.
به بحث خودمان برگردیم. برف به ویژه برف امسال پایتخت نشان داد که هر دو جریان سیاسی در کشور هیچ ایدهای برای اداره پایتخت ندارند و تنها حرف میزنند و خبری از عمل نیست. چهار یا 8 سال بیرون گود مینشینند و به جای اینکه با یک برنامه مدون پای به بلدیه بگذارند، هیجانی به میدان میآیند و فقط شعار میدهند.
البته که میدانیم شهردار تهران شدن برای خیلیها از جمله شهردار فعلی پایتخت، تمرینی است برای ریاست جمهوری. آنها با دیدن تجربه احمدی نژاد، فکر میکنند شاهین ریاست جمهوری همیشه از خیابان بهشت تهران عبور میکند. تجربه قالیباف هم در میان هست که میگوید راه پاستور خیلی هم از بهشت نمیگذرد.
رفتاری که در تهران و بعد از آن در دولت یا مجلس از دو جریان سیاسی میبینم نشان میدهد که اصولگرایان واصلاحطلبان در زمانی که در قدرت نیستند، هیچ ایدهای برای آینده ندارند و همیشه مثل دانش آموزان و دانشجویان شب امتحانی هستند. هرچه پیش آید خوش آید، استراتژی این دو جریان برای اداره کشور است.
دولت را ببیند؛ تقریبا هیچ برنامه مدونی برای مدیریت بازار ارز و سکه ندارد که اگر داشت احیتاج نبود رئیس بانک مرکزی تغییر کند.
همین الان شهردار تهران میتواند به جای حضور در همایشها، نشستها یا جشنوارههایی که چندان ارتباطی به رئیسه بلدیه ندارد، فکری به جال بافت قدیمی شهر کند. هر روز میشنویم که زلزله نزدیک است و اوضاع تهران وخیم، پس بهتر است از همین الان تا زمانی که میشود به دنبال ایمن سازی پایتخت باشیم نه حواشی.
مشکلات کشور را میشود حل کرد اگر از از شعار فاصله بگیریم و به برنامه محور بودن نزدیک شویم. کاری که به نظر میرسد برای سیاستمداران ایران بسیار سخت است چون آنها فکر میکنند با شعار میتوانند برق تولید کنند.