جنگ غزه؛ ورود خاورمیانه به میدان مین!
به گزارش اقتصادنیوز، آغاز جنگ اسرائیل و حماس ضربه بزرگی به سیاست خاورمیانه ای آمریکا وارد کرد. درست چند روز قبل از شروع جنگ، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، دستاوردهای دولت بایدن در منطقه را تبلیغ کرد و مدعی شد «منطقه نسبت به دو دهه گذشته ساکتتر شده است». با وجود هزاران نفر کشته شده، جنگ در آستانه تبدیل شدن به فاجعه ای طولانی مدت است.
کابوس توافق ابراهیم برای خاورمیانه
برخی استدلال میکنند که شروع جنگ غزه، به توهم خروج ایالات متحده از منطقهای که نیم قرن گذشته در اولویت کارش قرار داشته، پایان داد. برخی دیگر می گویند که جنگ همان تصویری است که برای «خاورمیانه پسا آمریکا» ترسیم شده است. بر اساس این دیدگاه، ایالات متحده باید در خاورمیانه بماند.جنگ اسرائیل و حماس در میانه ارائه طرحهای بزرگ برای اصلاح نظم منطقهای شعلهور شد، پس به باور گروهی از تحلیلگران، این تنش تازه محصول انفعال آمریکا نبود.با این همه جنگ اسرائیل و حماس، سیاست خاورمیانه ای آمریکا را بی اعتبار کرد زیرا نشان داد که تعهد واشنگتن به نظم منطقه ای بی ثبات و غیر لیبرال هم برای ثبات منطقه و هم برای منافع ایالات متحده مضر بوده است.
آنگونه که نشنال اینترست نوشته، امروز، ایالات متحده خود را در آستانه تشدید تنش در خاورمیانه می بیند و انگار در دامی جدی افتاده است. با این حال، دولت بایدن به جای ارزیابی رویکرد معکوسش در منطقه، بر تضمین های امنیتی و همکاری هسته ای با عربستان در ازای عادی سازی روابط با اسرائیل متمرکز است.بایدن در گفتوگو با سیبیاس تاکید کرد که تلاش برای عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی ادامه خواهد داشت.پیشتر از فرایند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل به عنوان «طلوع خاورمیانه جدید» یاد شد؛ فرایندی که ایالات متحده امیدوار بود به بهانه اش ائتلافی رسمی برای تحکیم وضعیت موجود در منطقه ایجاد شود. در این میان گروهی، توافقنامهها را « از اولین نشانههای نظم نوظهور پسا آمریکا در خاورمیانه» قلمداد می کردند، اما این موضع گیری هذیان بود.
زنگ خطر برای واشنگتن به صدا در آمد!
علیرغم کمپین تبلیغاتی بایدن مبنی بر ارزیابی مجدد روابط آمریکا با دیکتاتورهای خاورمیانه و حرکت به سوی سیاست منطقی تر، رویکرد رئیس جمهوری آمریکا در خاورمیانه منعکس کننده سلف او است. در واقع، بایدن حضور نظامی آمریکا در منطقه را افزایش داده و بنا به گزارش ها، در حال بررسی اعزام 4 هزار نیروی اضافی برای حمایت از اسرائیل است.پس توافق نامه های مرتبط با فرایند عادی سازی رابطه اسرائیل با اعراب زمینه ساز کم رنگ شدن حضور آمریکا در خاورمیانه نشده است. خواه رابطه اسرائیل و عربستان عادی شود یا نه، خاورمیانه جدید بسیار شبیه خاورمیانه قدیمی خواهد بود. بازیگران منطقه ای نیز به نوبه خود، توافقنامه های مبتنی بر عادی سازی را به عنوان استراتژی خروج برای ایالات متحده تعبیر نمی کنند. برعکس، آنها از توافق به عنوان مکانیزمی برای درگیر نگه داشتن ایالات متحده در منطقه و در قامت ضامن امنیت شان استفاده می کنند.
وال استریت ژورنال در ماه مارس گزارش داد، مقام های سعودی سعودی در محافل خصوصی مدعی هستند، ولیعهد انتظار دارد به بهانه وجود قدرت های بزرگ، واشنگتن را برای داشتن تسلیحات آمریکایی و فنآوری هسته ای تحت فشار بگذارد.به عبارت دیگر، محمد بن سلمان امیدوار است با از بین بردن چشم انداز نفوذ از دست رفته، امتیازات بیشتری از واشنگتن به دست آورد.از همین رو آنگونه که ناظران می گویند، توافقنامه ابراهیم نوشدارویی برای مشکلات منطقه نیست. چنین توافق هایی نمایانگر رسمی کردن نظم سیاسی، اقتصادی و امنیتی هستند که برای حفظ وضعیت موجود در منطقه طراحی شده است. علاوه بر این، عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل تنش ها در خاورمیانه را کاهش نخواهد داد. دو بازیگر قرار نیست با یکدیگر وارد جنگ شوند. آنها به طور غیررسمی علیه ایران متحد شده اند. رسمی کردن این همسویی (ادعایی) غیررسمی، در ازای هزینههای بسیار واقعی، مزایای ناچیزی را برای ایالات متحده نوید میدهد.
جنگ اسرائیل با حماس زنگ خطری را برای واشنگتن به صدا در آورد. حمایت چندین دهه ای واشنگتن از نظم منطقهای بیثبات منجر به شکل گیری چرخه ای معیوب شده است. ایالات متحده با متعهد شدن به ریشههای بیثباتی منطقهای، بارها خود را مجبور به مقابله با چالشهایی میبیند که عمدتاً محصول حضور، شرکا و خود اوست.