چگونه سیاست‌های مغذی قاچاق، اقتصاد ایران را به بیراهه برد؟

کدخبر: ۲۷۴۳۱۱
در احوالات گل به خودی زیاد گفته‌اند. عموماً حاصل تصادف است. بازیکنی با نیت خیر و در تلاش برای دفاع ممکن است اشتباهاً دروازه خودی را هدف قرار دهد. اتفاق تلخی است اما طرفداران عموماً حاضرند آن را به حساب تقدیر و تصادف گذاشته و با در نظر داشتن عمری تلاش صادقانه آن بازیکن برای تیم، موضوع را به فراموشی بسپارند.

هرازگاهی موضوع بیش از یک اشتباه و یک ضربه سر و یک پاس تصادفی است. تیمی را تصور کنید که برنامه‌اش در صورت موفقیت منجر به گل به خودی شده و البته در صورت شکست برنامه‌ها موقعیت را برای گل زدن حریف مهیاتر خواهد کرد. بازی باخت-باخت. وای اگر کار به جایی کشد که تماشاچیان فریاد بزنند فورواردهای حریف را رها کنید، بازیکن دفاع خودی را بگیرید. اغراق نیست اگر بگوییم حکایت ما در سال 97 این بود. آنقدر گل خوردیم و آنقدر فریاد بی‌حاصل زدیم که در آخرین روزهای سال صدای ما گرفته است و حال مردم نیز هم. شمار اینکه چند گل از حریف و چند گل از تیم خودی خورده‌ایم دیگر قابل محاسبه و تمییز نیست. در مواردی برنامه تیم خودی (روی دروازه خودی) و حریف چنان مشابه یکدیگر بود که اگر رنگ لباس ایشان فرق نمی‌کرد نمی‌دانستیم این شوت و آن سانتر حاصل زحمات کدام‌یک بوده. دریغ که هرچه داد زدیم کسی در زمین نشنید. سخنگوی تیم از کنار زمین هرازگاهی با ژست حق‌به‌جانب، و لبخند دیپلماتیکی که سابقه و علم به معنایش لرزه بر تن طرفداران تیم می‌انداخت، به تماشاچیان اطمینان می‌داد که رفتارهای مدافعان طبق برنامه است و این گل‌هایی که می‌خوریم همه حکمت دارد. اما چون حریفان و مدعیان بیکار نشسته‌اند تا از گفته‌های مسوولان تیم اطلاعات طبقه‌بندی‌شده استخراج کرده و علیه ما استفاده کنند فعلاً صلاح نیست حکمت و فضیلت گل‌های خورده برملا شود. انتظار داشت باور کنیم که گل خوردن بعضی وقت‌ها لازم است. در مورد دیگری مربی تیم گفته بود که من میان بازیکنان رای گرفتم و هرچند موافق نبودم ولی تصمیم این شد که گل بخوریم. رقت‌انگیزترین قسمت این تراژدی زمانی بود که مسوولان تیم، گزارشگران را مسوول شکست دانسته و ادعا می‌کردند که اگر ایشان بازی را بهتر گزارش کرده بودند، یا اگر کمی امیدوارانه‌تر وقایع را به اطلاع مردم می‌رساندند نتیجه بازی عوض می‌شد.

باری، قاچاق یکی از همان مواردی است که در آن مرز میان خودی و حریف از میان رفته است. عملکرد هر دو طرف چنان به یکدیگر شبیه است که اگر تلویزیون‌ها هنوز سیاه و سفید بود و تفاوت رنگ لباس دو تیم را تشخیص نمی‌دادیم ممکن بود خدای‌ناکرده برخی سیاست‌های خودی را به پای دشمن بنویسیم و بالعکس. سال‌هاست که آمریکا در تلاش است تا از ورود بسیاری کالاها به ایران جلوگیری کند. سال‌هاست که به طرق مختلف، دست در دست یکدیگر تلاش کرده‌ایم از میان این ممنوعیت‌ها کالا به کشور قاچاق کنیم. برای دفاع، برای صنعت، برای بهداشت و هزار و یک منظور دیگر سال‌هاست که قاچاق در دستور کار دولت قرار داشته است. برخی کشورها هم در این راه کمک کرده‌اند. از سوی دیگر همین دولت، به همان اندازه‌ای که آمریکا با قاچاق کالا به ایران مخالف است، با قاچاق کالا به ایران مخالف است و در ممنوع کردن ورود کالا به ایران با دولت آمریکا در حال رقابت است. از راه‌های گوناگون، اعم از مدنی و سیاستی و سازمانی، سعی کرده با آن مقابله کرده و خاطیان را مجازات کند. هیچ تفاوت معنایی، فراتر از دلخواه سیاستمدار، میان این و آن وجود ندارد. یکی کار دوست است و دیگری کار دشمن. دولت ورود دارویی را به کشور ممنوع می‌کند، عده زیادی از آسیب‌پذیرترین شهروندان کشور صدمه می‌بینند. همه ما در خانواده بیماری داریم که از ممنوعیت ورود و نایابی داروهای عمومی توسط دولت دچار مشکل شده است. اگر دشمن چنین کرده بود فریاد هیهات همان تصمیم‌گیرانی که واردات این داروها را ممنوع کرده‌اند به آسمان برمی‌خاست. همان افراد با مردم چنان کرده‌اند که حتی دشمن ما جرات انجامش را ندارد و البته هستند افرادی که خطر می‌کنند و با انگیزه نفع شخصی و در نتیجه با قیمت بالاتر این داروها را به کشور قاچاق می‌کنند. در نگاه سیاستمدار این افراد مجرم هستند و سزاوار مجازات. اگر دشمن ورود یک کالای بهداشتی و دارویی را ممنوع کند موضوع برعکس خواهد شد. چند روز پیش رئیس انجمن دکترای علوم آزمایشگاهی تشخیص طبی ایران در مصاحبه‌ای به خبرگزاری مهر اطلاع داد که تحت فشار کمبودها، تجهیزات آزمایشگاهی با کمک کولبرها از ترکیه و عراق به کشور وارد می‌شود. همان افرادی که تا دیروز قاچاقچی و عامل شکست تولید ملی خوانده می‌شدند امروز عصای دست برای ورود کالا به کشور هستند. تنها تفاوت میان دیروز و امروز، صلاحدید (بخوانید دلخواه) سیاستمدار است. البته بعداً وزارت بهداشت جوابیه‌ای صادر کرد که متن آن را پیش از انتشار می‌توانستیم با تقریب یکی دو کلمه حدس بزنیم: سالادی از عبارات درشت و خنثی که حاصل‌جمعش این است: «ما مطابق قوانین کار درست را انجام می‌دهیم. اگر کسی گفته ما کار درست را انجام نمی‌دهیم اشتباه گفته است. ایشان نیز لازم است مطابق قانون کار درست را انجام دهند. زمانه بدی شده ولی با دقت در حال انجام درست امور مطابق قانون هستیم.» زبان قاصر است.

 

تا اینجا شرح ماوقع نیمه اول بود. هرچند تمام آنچه در نیمه نخست گذشت همچنان ادامه داشت اما در نیمه دوم، در نیمه مربیان، این‌طور که به نظر می‌رسد، مسوولان تصمیم گرفتند لجبازی را کنار گذاشته و از تجربه دنیا استفاده کنند. البته که از همه دنیا، از میان تجربیات کشورهای توسعه‌یافته و ثروتمند و موفق به سراغ کشور دوست و برادر، ونزوئلا رفتند. اگر سراغ کشور دیگری رفته بودند متوجه می‌شدند که دستکاری قیمت‌ها و دخالت در بازار و برنامه‌ریزی متمرکز و اصرار به فرماندهی ارتفاعات مدت‌هاست که از مُد افتاده است. هرکه آزموده شکست خورده و هرکه اصرار ورزیده بدبخت شده است. خیر، به سراغ ونزوئلا رفتند.

دو سال پیش، در حالی که اقتصاد ونزوئلا مشغول سقوط آزاد و تورم در حال صعود نمایی بود مردم می‌دیدند که قیمت برخی کالاها در داخل کشور، به لطف دخالت دولت مهرورز نیکلاس مادورو، به ‌مراتب پایین‌تر از کشورهای همسایه باقی‌ مانده است. اولین چیزی که جلب‌توجه می‌کرد بنزین بود. دست‌کم تا پارسال بنزین در ونزوئلا یک بولیوار بود در حالی‌ که در بازار سیاه قیمت هر دلار چهار میلیون بولیوار بود. حدس زدن نتیجه آسان است. هر روز بنزین از ونزوئلا به کشورهای اطراف قاچاق می‌شد. اما موضوع به بنزین ختم نشد. خرچنگ، روغن، هرچه دولت در قیمت‌گذاری آن دخلی داشت همین وضعیت را پیدا کرد. واکنش دولت مادورو همان راهبردی بود که دو سه سال بعد در دستور کار سیاستمداران ایرانی قرار گرفت؛ از یک‌سو ممنوعیت و تصویب قانون و ایجاد محدودیت و از طرف دیگر ادامه همان سیاست‌های غلطی که چنین شرایطی را ایجاد کرده بود. و البته برپایی سامانه‌هایی برای تمشیت و کنترل اوضاع. برای بنزین و برای چیزهای دیگر. توهم سامان دادن به امور با افزودن یک پیچ دیگر به مجاری دیوان‌سالارانه بی‌پایان دولت.

مسوولان ونزوئلایی که مدت‌ها بود از قاچاق کالا به کشور می‌نالیدند به این ترتیب توانستند جریان قاچاق را معکوس کنند. مسوولان ایرانی با برگرفتن برگی از کتاب مادورو توانستند همان موفقیت را در ایران نیز تکرار کنند. چه کسی گفته ایران نمی‌تواند ونزوئلا شود؟ عیناً همان کارها را انجام داده و دقیقاً همان نتایج را گرفته‌ایم. چرا فکر می‌کنید در صورت ادامه این مسیر آینده متفاوتی در انتظار ماست؟

اصرار بر چنین سیاست‌هایی کشور را در همان جاده‌ای پیش خواهد برد که قبل از ما مردم ونزوئلا از آن گذشته‌اند. نتیجه این سیاست‌ها افزایش و گسترش فقر و نایابی بیش از پیش کالاهاست.

تا پایان نیمه دوم مدت زیادی نمانده و امسال، با هر نتیجه‌ای، به‌ هر حال به پایان خواهد رسید. امیدواریم که مسوولان با نگاهی به تجربه سخت 97 متوجه شوند که نمی‌شود، که نباید، هرگز دیگر با این ترکیب به میدان آمد و یک‌بار دیگر، یک سال دیگر، خطاها و آزموده‌ها را برای بار هزارویکم به امتحان گذاشت.

تجارت فردا

محمد ماشین‌چیان/  سردبیر سایت بورژوا

 

 

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید