مسیر پرپیچوخم اخراج ترامپ از کاخ سفید
به گزارش اقتصادنیوز؛ علی آزادی -روزنامهنگار- در مطلبی که در شماره ۲۵ از دور جدید هفتهنامه صدا منتشر شد، نوشت:
«برنی سندرز و الیزابت وارن سناتورهای ورمانت و ماساچوست با شعارهای چپگرایانه و ارائه برنامههای سوسیالیستی وارد انتخابات درونحزبی شدهاند. این دو سناتور چپگرا به عنوان تعقیبکنندگان جو بایدن، پیشتاز حزب دموکرات در نظرسنجیها، با اقبال مناسبی از سوی پایگاه رأی حزب مواجه شدهاند، بطوریکه در اغلب پایشها، مجموع رأی سندرز و وارن، بیشتر از رأی جو بایدن است.
بایدها و نبایدهای استراتژیِ «تعدد و تنوع کاندیدا»
میدان رقابت درونحزبی دموکراتها از جهات مختلف استثنایی و حائز اهمیت است. تعداد کاندیداها در تاریخ حزب کمسابقه (چه بسا بیسابقه) است و نیز تنوع نامزدها بدون اغراق دستِ کمی از میزان گونهگونی پایگاه اجتماعی حزب ندارد.
راهبردی که میتواند مانند شمشیر دولبه عمل کند؛ از یک سو میتواند منجر به جلب نظر گرایشهای متنوع در پایگاه اجتماعی دموکراتها و تجمیع آرای آنان شود، و از سوی دیگر میتواند به پراکندگی آرا بیانجامد و ممکن است کشمکشهای انتخابات درونحزبی، موضع کاندیدای نهایی حزب را تضعیف کند. همانگونه که برخی معتقدند به چالش کشیدهشدن کلینتون توسط سندرز، به تضعیف موضع او در دور نهایی انتخابات ۲۰۱۶ منتج شد.
از جناح چپ حزب دموکرات (شامل ترقیخواهان و سوسیالدموکراتها) چند کاندیدای مختلف وارد کارزار انتخابات مقدماتی شدهاند. «برنی سندرز» سناتور ۷۸ ساله و کاریزماتیک از ایالت ورمانت، «الیزابت وارن» سناتور ۷۰ ساله از ایالت ماساچوست که با ترکیبی از فمینیسم اجتماعی، انقلابیگری سیاسی و پوپولیسم اقتصادی به یکباره در نظرسنجیها خود را بالا کشید.
«تولسی گابارد» نماینده ۳۸ ساله هاوایی در مجلس نمایندگان که با وجود سوابق نظامی، شعارهای ضدجنگ محوریت کمپین اوست و در انتقاد از سران هر دو حزب صریح و بیپرده سخن می گوید. «کامالا هریس» سناتور ۵۵ ساله و رنگینپوست ایالت کالیفرنیا که در آغاز رقابتها بسیار مورد توجه بود سهشنبه گذشته از رقابتها کنارهگیری کرد.
از جناح میانه حزب دموکرات (شامل لیبرالهای سنتی، مدرن و میانهرو) نیز چهرههای شناخته شدهای وارد کارزار دموکراتها شدهاند. همچنین «پیت بوتیجج» شهردار ۳۷ ساله ساوثبند در ایالت ایندیانا و نظامی سابق در افغانستان که خود را صدای جوانها و کاندیدای آینده معرفی کرده است. بوتیجج که یک همجنسگرا است در خارج از ایندیانا چندان شناختهشده نبود اما پس از اعلام کاندیداتوری به چهره جذاب رسانهها بدل شد.«ایمی کلوبشار» سناتور ۵۹ ساله و پراگماتیست ایالت مینهسوتا که پیشتر دادستان شرکتهای بازرگانی نیز بودهاست.
«کوری بوکر» سناتور ۵۰ ساله و رنگینپوست ایالت نیوجرسی است که پس از اوباما دومین آفریقاییتبار راهیافته به سنا محسوب میشود و سبک سخنرانیها و پیامهای امیدوارانهاش شباهت زیادی به اوبامای ۲۰۰۸ دارد. «مایکل بلومبرگ» میلیاردر ۷۷ ساله، شهردار سابق نیویورک و رئیس غول رسانهای بلومبرگ نیز به تازگی وارد عرصه شد. برخی حضور وی را برای پشتیبانی از جو بایدن و مقابله با ایدههای سوسیالیستی سندرز و وارن عنوان کردهاند.
«جو بایدن»؛ پیرمرد پیشتاز در مسیر پرپیچوخم
مهمترین کاندیدای حزب دموکرات که پیش از اعلام کاندیداتوری با اختلاف در صدر نظرسنجی ها بود، «جو بایدن» ۷۷ ساله، معاون رئیسجمهور سابق (۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷) و سناتور باسابقه ایالت دلاویر(۱۹۷۳ تا ۲۰۰۹) است.
بیش از ۴ دهه فعالیت سیاسی در بالاترین سطوح سیاسی، کارنامهای روشن و نامی آشنا از وی برجای گذاشته است. مشی میانهروانه بایدن و مواضع سیال وی که گاهی نزدیک به لیبرالها و گاهی متمایل به محافطهکارهای حزب دموکرات است، یک پایگاه اجتماعی گسترده برای او فراهم نموده است.
نام بایدن اگرچه میتواند نوستالژی اوباما را در خاطر آمریکاییها زنده کند، اما سناتور محافظهکار دیروز و پیرمرد لیبرالشده امروز ضعفهایی دارد که حتی اگر از انتخابات درونحزبی به سلامت عبور کند، امکان لغزش وی در مرحله بعد وجود دارد و میتواند زمینهساز شکست سنگین حزب دموکرات مقابل ترامپ شود.
نخست اینکه اگر ترامپ توانست با تکیه بر ناصحیح نشان دادن برخی اقدامات دولت اوباما، هیلاری کلینتون را به چالش بکشد، توانایی خلق مجدد این سناریو درباره جو بایدن را نیز دارد. اگر بایدن در مقابل لمپنیسم ترامپ، خود را شخصیتی متین و منطقی معرفی کند، در موجسازی و جوسازی انتخاباتی موفق نخواهد بود. یکی از ویژگیهای اوباما که نقش مهمی در پیروزیاش داشت، سخنرانیهای شورانگیز وی بود که توانست موتور محرکه کمپین انتخاباتیاش شود.
دوم، همانطور که پیشتر ذکر شد، تعدد نامزدها و فرآیند طولانی مدت انتخابات مقدماتی و مناظرههای پر چالش، میتواند تهدیدی بالقوه برای کاندیدای نهایی باشد. با توجه به اختلاف نظرهای موجود در بین کاندیداها ـکه بین سوسیالیستها و محافظهکارها به اوج خود میرسدـ گاهی مناظره را به محل مجادله و منازعه تبدیل میکند و تاختوتاز کاندیداهای همحزبی علیه یکدیگر عملاً بازی در زمین ترامپ بوده و ممکن است در لحظات سرنوشتسازی چون مناظرههای نهایی به مثابه یک پاس گل طلایی باشد که توپ را در یک قدمی دروازه جلوی پای ترامپ میفرستد. همانطور که بسیاری معتقدند هیلاری کلینتون در حالی به مصاف ترامپ رفت که هنوز از زیر بار سنگین انتقادات سندرز، کمر راست نکرده بود.
سوم، در حزبی که زنان، رنگینپوستان و اقلیتها حرف اول را میزنند و صدای چپگرایی، جوانگرایی، ترقیخواهی و برابریخواهی بلندتر از هر زمانی به گوش میرسد، جو بایدن نه فقط یک چهره تکراری متعلق به هسته اولیگارشیک و سنتی حزب دموکرات است، بلکه پیرمردی سفیدپوست و نسیتاً محافظهکار است که در کارنامهاش برخی سوابق نامطلوبی در زمینههایی چون تبعیض نژادی وجود داشته و نیز آرای بحثبرانگیزی چون رأی مثبت به جنگ عراق به نامش ثبت شده است.
علاوه بر اینها بسیاری از فعالان آمریکایی، بایدن را استاد گاف دادن میدانند؛ مسئلهای که در رقابتهای ریاستجمهوری برای وی مثل سم مهلک خواهد بود. ضعفی که در همین مناظرههای درونحزبی خود را نشان داد و تپق زدنهای مکرر بایدن حین اظهار نظر، بالأخص زمانی که فضای حاکم بر مناظرهها چالشی میشد، سوژه تمسخر رقیب و مایه دلسردی برخی حامیانش شد و بسیاری را درباره میزان مطلوبیت وی به عنوان کاندیدای نهایی دچار تردید کرد.
مقاله مرتبط:
زنگ خطر برای دموکراتها از بریتانیا به صدا درآمد؛
خطر تکرار سناریوی شکست حزب کارگر انگلیس برای دانکیهای آمریکا
تجربه دورههای اخیر انتخابات ریاستجمهوری (از مرحله مقدماتی تا نهایی)، نشان داده است که در بسیاری از موارد، نمایش هنرمندانه، شعارهای پوپولیستی و کاریزمای کاندیدا، نسبت به ارائه برنامههای مدون و شعارهای عملی، تأثیر بیشتری بر آرای خاکستری میگذارد. تبهر ترامپ در به هیجان آوردن مخاطبان، بیشتر ناشی از سالها سابقه مجریگری و شومنی در تلویزیون است. ترامپ همچنین شناخت خوبی نسبت به روحیات و خواستههای عوامانه اقشار مختلف جامعه آمریکا (به خصوص طبقات اجتماعی ضعیفترُ قشر غیردانشگاهی، کارگران و کشاورزان، روستاییان و حاشیهنشینان و ...) دارد، و نیز ثایت کرده است که هیچ ابایی از دروغگویی، سر دادن وعدههای عوامفریبانه و شعارهای غیرعملی ندارد.
مقاله مرتبط:
کمونترامپیستها؛ «رایتیستوایتها»، «نئواِوانجلیکانها» و «طبقه سومیها»
مردی از جنس توده؛ هوادارانِ «ترامپ» از چه اقشاری هستند؟
از سوی دیگر پرونده استیضاح ترامپ اگرچه با این هدف طراحی شد که حیثیت سیاسی و اعتبار عمومی ترامپ را تا حد امکان تنزل دهد. اما ممکن است با برجسته شدن مسئله فساد و سوء استفادههای مالی اولیگارشی حزب دموکرات، لطمهای جبرانناپذیر به اعتبار سیاسی خود جو بایدن وارد شود. ترامپ نیز میتواند در طول فرآیند استیضاح، با مظلومنمایی و القای این شائبه که دموکراتها بدون دلیل مستند و صرفاً از روی کینه اقدام به استیضاح وی کردند، خود را در موضع اخلاقی برتر هم قرار دهد کمااینکه روند نگرانکننده نظرسنجیهای اخیر حاکی از این است که اوضاع برای ترامپ بهتر و برای دموکراتها بدتر شده است.
پاورچین دموکراتها روی تیغِ تیزِ استیضاح
احتمالاً همه مخاطبان پیگیر وقایع و فرآیندهای سیاسی ایالات متحده، به خوبی میدانند که با توجه به اکثریت جمهوریخواه سنا و حمایت قابل توجه آنان از رئیسجمهور همحزبیشان، برکناری ترامپ با اهرم استیضاح (که نیازمند دو سوم آرای سنا است) تقریباً ناممکن است.
یکی از استدلالهای اصلی نانسی پلوسی و برخی دیگر از چهرههای ارشد دموکرات برای مقاومت در مقابل مطالبه جوانترهای حزب مبنی بر استیضاح ترامپ طی ماههای پیشین، همین بود که آن را اقدامی «بینتیجه» و «بیفایده» میدانستند.
مقاله مرتبط:
سناریوهای «استیضاح ترامپ»
تعمیق شکاف جناحین و تشدید دوقطبی سیاسی به نفع کدام حزب تمام خواهدشد؟
اما آنچه استراتژیستهای دموکرات را قانع کرد اینبار استیضاح را کلید بزنند، پروژه بیاعتبارسازی رئیسجمهور بوده است. دموکراتها قصد دارند با طرح علنی تحقیقات، یک سال پیش از انتخابات ۲۰۲۰ چهره عمومی دونالد ترامپ را بیش از پیش نامتناسب با منصب ریاستجمهوری نشان دهند.
با این وجود، این یک روی ماجراست. روند استیضاح ترامپ می تواند به سویی حرکت کند که بهجای بیآبرو کردن ترامپ، اعتبار جو بایدن و دموکراتها را خدشه دار کند. با توجه به خصوصیات رفتاری ترامپ و فضای متشنج کنونی، احتمالاً دو طرف برای بیحیثیتی و بیاعتباری یکدیگر از هیچ اتهام و افشاگری و چه بسا دروغپردازی (که برای ترامپ عادت رفتاری است) دریغ نخواهند کرد.
هم ترامپ و دیگر جمهوریخواهان به اندازه کافی دستهای آلوده به فساد و تبانی دارند، و هم اولیگارشی فاسد در مرکزیت سنتی حزب دموکرات قابل پردهبرداری است. ماجرای پسر جو بایدن تا همینجای کار تأثیر نامطلوبی بر اعتبار بایدن گذاشته است.
پرونده استیضاح ترامپ با توجه به خلقوخوی شخصی و رفتارهای سیاسی وی بیش از آنکه شباهتی به استیضاح نیکسون و کلینتون داشته باشد، مشابه استیضاح اندرو جانسون، رئیسجمهور دموکرات در سال ۱۸۶۸ است.
اندرو جانسون پس از پایان جنگهای داخلی و ترور آبرهام لینکلن به قدرت رسیده بود. وی را فردی خودکامه و به غایت خودشیفته در حد یک بیمار روانی میدانند که به ملعبه چاپلوسها و حیلهگرها تبدیل شده بود. او آمریکا را یک جمهوری سفیدپوست میدانست و چندان اهمیتی برای هنجارهای قانون اساسی قائل نبود.
جانسون برای بر باد دادن دستاوردهای مثبت جنگهای داخلی و سلف خود آبراهام لینکلن آمده بود. بوی تشنج و هرجومرج در فضای سیاسی-اجتماعی آمریکا به مشام میرسید که کنگره استیضاح رئیسجمهوری را کلید زد.
جانسون برکنار نشد، اما دستکم نظم و قانون تا حد زیادی به فضای سیاسی و اجتماعی ایالات متحده بازگشت، و از همه مهمتر آنکه جلوی انتخاب مجدد وی به عنوان رئیسجمهور را گرفت. بنابراین استیضاح اگر هم بینتیجه بماند، چندان بیفایده نخواهد بود.
استیضاح ترامپ نیز میتواند برای هر دو سوی ماجرا به مثابه شمشیر دولبه عمل کند. زد و خورد لفظی دو حزب (از نمایندگان کنگره تا رسانههای حامی) در جریان این پرونده نمود بارز تعمیق شکاف جدی میان دو حزب است که عملاُ جامعه سیاسی آمریکا را به دو فطب ممتعارض و متخاصم تقسیم کرده است. تشدید دوقطبی و تندتر شدن فضای رقابت سیاسی به سرعت در جامعه آمریکا تسری یافته، و به این ترتیب میتواند پایگاه رأی هر دو حزب را برای مشارکت فعالانهتر در انتخابات تحریک کند.
سفیدپوستان با بیش از ۷۰ درصد جمعیت نژادی آمریکا پایگاه اصلی رأی ترامپ را تشکیل میدهند که مشارکت آنها در انتخاباتها طی دو سه دهه اخیر روند کاهشی داشته است. دوپاره شدن جامعه سیاسی آمریکا میتواند این روند را تغییر دهد و جمعیت بیشتری را در حمایت از ترامپ بسیج کند.
در سوی دیگر نیز جوانان چپگرا، زنان و اقلیتهای دینی و نژادی طی سالهای اخیر فعالیت بیشتری در عرصههای سیاسی پیدا کردهاند و در فضای دو قطبی احتمالاً تمایل بیشتری برای مشارکت فعال در حنه سیاسی خواهند یافت.
البته چهره میانهرویی مانند جو بایدن (با سوابق نه چندان قابل قبول از دید طیف چپگرا)، به رغم جذب حداکثری پایگاه سنتی حزب، بعید است عملکرد چندان بهتری از هیلاری کلینتون در جلب نظر ترقیخواهان داشته باشد. لذا اگر دموکراتها تن به این فضای دوقطبی داده اند مناسب است فکری هم برای بهرهبرداری حداکثری از چنین فضایی داشته باشند.
شمشیر دولبه چپگرایی
بنابراین افزایش مشارکت آرای خاکستری نیاز حیاتی حزب دموکرات برای پیروزی بر ترامپ است و در این راستا اقناع حامیان جوان جناح چپ حزب دموکرات (پراگرسیوها یا ترقیخواهان) در اولویت است. جوانانی که در انتخابات مقدماتی ۲۰۱۶ پایگاه اصلی هواداران سندرز را تشکیل داده بودند و شاید اگر نیمی از جمعیت جوان کمپین سندرز در مرحله نهایی به کلینتون رأی داده بودند، سرنوشت بسیار متفاوتی برای آمریکا و چه بسا جهانیان رقم میخورد.
دموکراتها اگر میخواهند ترامپ را شکست دهند، باید از تمامی پتانسیلهای خود استفاده کنند، و در این راستا راهی ندارند جز جلب نظر جمعیت قابل توجهی از جوانان، اقلیتها، زنان و دیگر اقشاری که بیشتر به ایدههای لیبرال جناح چپ حزب مایلاند.
مقاله مرتبط:
انشقاق در جبهه مترقی دانکیها با تقابل علنی رفقای سوسیالیست
هفتمین مناظره نامزدهای حزب دموکرات در آیووا -نخستین آوردگاه انتخابات مقدماتی- برگزار شد
با این حال استفاده از یک نامزد چپگرا در مرحله نهایی انتخابات نیز میتواند نقش همان شمشیر دولبه را ایفا کند. یعنی میتواند آرای میانهروها و محافظهکاران حزب دموکرات را با ریزش مواجه کند و نیز ابزاری در اختیار جمهوریخواهان قرار دهد تا با مشابهسازی کمونیسم و سوسیالیسم و استفاده از فضای منفی افکار عمومی سنتی درباره چپگرایی، اقشاری را به مشارکت تحریک کند که در وضعیت عادی میلی به مشارکت در انتخابات نشان نمیدهند. کمااینکه ترامپ اخیراً در واکنش به پیشروی پرونده استیضاحش بارها دموکراتهای مجلس نمایندگان را رادیکال و چپگرا خواند.
موضوعی که نگرانی باراک اوباما را هم برانگیخته و بنابر گزارش پالیتیکو وی در محفلی خصوصی گفته است که در صورت جدی شدن احتمال پیروزی سندرز، برای مقابله با وی وارد عمل خواهد شد.
تمامی کاندیداها از جمله برنی سندرز و الیزابت وارن هدف نهایی خود را شکست ترامپ دانسته و عنوان کرده اند که در نهایت هرکسی از حزب دموکرات در مقابل ترامپ قرار گیرد با تمام توان از وی حمایت خواهند کرد.
اما هواداران پر و پا قرص کاندیداها چندان مطابق این الگو رفتار نمیکنند و در شبکههای اجتماعی هواداران سندرز و وارن، با تکیه بر مواضع پیشین جو بایدن در دوران سناتوری، وی را چهرهای به شدت محافظهکار و شبیه هیلاری کلینتون معرفی میکنند که با امروز ریاکارانه مواضعی متناقض با افکار گذشتهاش اتخاذ میکند.
در مقابل هواداران بایدن هم سعی در القای این تفکر دارند که سوسیالیسم لباس جدیدی است که بر تن کمونیسم پوشاندهاند تا بر فجایع قرن بیستمی ناشی از ایدههای چپگرایانه سرپوش بگذارند. او با اشاره به پیروزی قاطع محافظهکاران و شکست تاریخی حزب کارگر در انتخابات انگلیس، نسبت به عواقب شعارهای بیش از حد چپگرایانه هشدار داده است.
با وجود خطری که چپگرایی برای حزب دموکرات در پی دارد، نظرسنجیها از حقیقتی غیرقابل انکار پرده برمیدارد و آن اینکه خوی انقلابی، وعدههای بلندپروازانه و شعارهای پوپولیستی و فریبنده که از سوی افرادی چون سندرز و وارن مطرح میشود، توجه قشر وسیعی از پایگاه اجتماعی دموکراتها را به خود جلب کرده است. پایگاه جوان و پرانرژی که در سال ۲۰۱۶ نیز کمپین پرشور برنی سندرز را پیش میبردند.
بر اساس نظرسنجی گالوپ، حدود ۵۱ درصد آمریکاییهای ۱۸ تا ۲۹ ساله دیدگاه مثبتی نسبت به سوسیالیسم دارند. در انتخابات مقدماتی سال ۲۰۱۶ جوانان بیش از آنکه در مجموع به هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ رای داده باشند، به برنی سندرز رای داده بودند.
استقبال از ایدههای چپگرایانه در کشوری که دشمن سنتی چپگراییست و زمانی در افکار عمومی آن کمونیسم تفاوت چندانی با تروریسم نداشت، تا همینجای کار هم منجر به شگفتی است. اگر این روند تا ریاستجمهوری یک سوسیالیست به پیشروی خود ادامه دهد، رخدادی استثناییتر از ریاستجمهوری اوبامای رنگینپوست و حیرتآورتر از پیروزی انتخاباتی ترامپ شومن-بیزنسمن رقم خواهد خورد، و نیز سقفی بلندتر از آن سقف شیشهای که هیلاری کلینتون از دستیابیاش باز مانده بود را فروخواهدشکست.
برنی و الیزابت تنها چپگرایان حاضر در انتخابات مقدماتی دموکراتها نیستند. چهرههای دیگری چون کامالا هریس و تولسی گابارد نیز در چپگرایی مشترک هستند. همچنین با در نظر گرفتن تعداد قابل توجهی از تازهواردهای ترقیخواه مجلس نمایندگان و فرماندارهای ایالتی که در مجموعه ترقیخواهان (منتهی الیه چپ حزب دموکرات) جای دارند، و یا از اقلیتهای دینی، نژادی و جنسی آمریکا سربرآوردهاند، میتوان دریافت که جامعه سیاسی و به تبع آن سیاستمداران ایالات متحده در حال گذران سیر تحولی هستند که طی آن ارزشهای جدید و متعارض با سنتهای سیاسی در حال بسط و گسترش هستند.
به عبارتی ارزشهای سیاسی پیشین رو به افول، و ارزشهای متفاوتی [از جمله گرایش به چپ] رو به فزونی است. شاهد مثال این مدعا انتخاب اوبامای رنگین پوست در ۲۰۰۸ و یا برخی نتایج انتخابات میاندورهای کنگره در ۲۰۱۸ است.
نکته جالب این است که اوباما و ترامپ به رغم همه تفاوتها درباره مسائلی چون ضرورت خروج نظامیان آمریکایی از مناطق ژئواستراتژیکی چون خاورمیانه که هزینههای سنگینی بر اقتصاد آمریکا تحمیل کرده است، اتفاق نظر دارند. این اشتراک نظر در عین اختلافات بنیادین، نشانهای از تغییر پارادایم در کلیات سیاستخارجی ایالات متحده است.»