دولت به دنبال حذف اقتصاد دانان منتقد!/ آیا اقتصاددانان آن قدر که متهم میشوند، مقصرند؟
به گزارش اقتصادنیوز، هر چه هست این روزها رسانههای دولتی و نیروهای نزدیک به دولت اسلحه دست گرفتهاند و پیشانی منتقدان اقتصادی را نشانه میروند. به یکی انگ جاسوسی میزنند، دیگری را دشمن مردم میخوانند، برخی را خانهنشین میکنند، برخی را از دانشگاه کنار میگذارند و برخی را مزدور و همسو با دشمن مینامند. البته این عادت دولتهاست که در تنگنای مالی به منتقدان سیاسی و اقتصادی حمله کنند اما تا امروز سابقه نداشته که منتقدان سیاستهای اقتصادی با این حجم از اتهام و هجوم رسانهای مواجه شده باشند.
مسعود نیلی، حسن درگاهی، محمدمهدی بهکیش، فرهاد نیلی، موسی غنینژاد، عبدالناصر همتی، علی طیبنیا، محمد طبیبیان، اصغر شاهمرادی، محمد نهاوندیان، محسن رنانی، علی مدنیزاده، علینقی مشایخی، داود سوری و ... اقتصاددانانی هستند که اخیرا از سوی رسانههای دولتی با انواع اتهام مواجه شدهاند.
چند روز پیش روزنامه ایران در گزارشی بیسابقه به جمعی از اقتصاددانان ایرانی تاخت و به آنها انگهای امنیتی زد. گزارش بهطور مشخص درباره اصغر شاهمرادی بود که در محافل علمی شناخته شده اما در میان فعالان اقتصادی نام آشنا نیست. روزنامه ایران اصغر شاهمرادی را "اقتصاددان فراری" خواند و او را یکی از بانیان اصلی "فاجعه بنزین آبان ۹۸ " معرفی کرد.
روزنامه ایران نوشت: "برخلاف بسیاری از اقتصاددانان داخلی که سابقه عملیات مخرب آنها در اقتصاد ایران به حدود ۳ دهه میرسد، نقش و جایگاه شاهمرادی در اقتصاد ایران طی دهه ۹۰ رخ داده است و سابقه یک دههای دارد با کنار هم قرار دادن اقدامات و ارتباطات او طی بیش از ۱۰ سال اخیر میتوان او را یکی از شاهکلیدهای بسترسازی برای فاجعهآفرینی در اقتصاد کشور دانست که از طریق سیاستگذاریهای جهتدار غلط و هدایت شده از سوی صندوق بینالمللی پول به عنوان بازوی نظام سلطه در جنگ اقتصادی صورت گرفته است." به نوشته روزنامه ایران "شاهمرادی که یک بار در سال ۱۳۹۷ و پس از حساسیت دستگاههای نظارتی نسبت به مأموریت او در ایران از کشور میگریزد پس از مدتی مجدداً به ایران باز میگردد و در بازه زمانی ۱۸ تا ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۸ (هفته منتهی به افزایش نرخ بنزین) و در سایه الطاف خاص رئیس کل وقت بانک مرکزی، بار دیگر نقش مهمی را به عنوان مهمترین مشاور همتی و ریلگذار سیاستهای بانک مرکزی در راستای متقاعد کردن دولتمردان انجام میدهد. این ماموریت عبارت بود از شوک درمانی قیمت بنزین که آغازگر آشوبهای آبان ماه ۱۳۹۸ بود." نویسنده یا نویسندگان گزارش بدوننام روزنامه ایران به این بسنده نکردند و نوشتند: " خاطر نشان میشود هزینههای اجرای سیاست مذکور صرفاً در حیطه اقتصاد محصور نماند بلکه موجب شد، نظام سلطه جرأت و جسارت پیدا کند و فاجعهای ملی همچون ترور شهید حاج قاسم سلیمانی را در دستور کار قرار دهد." در حالی که تصمیم به تغییر قیمت سوخت را همواره سیاستمداران میگیرند، مشخص نیست به چه دلیل روزنامه رسمی دولت با چنین گزارشی انگشت اتهام را به سوی یک اقتصاددان نشانه رفته است. آن هم اقتصاددان با سوادی که اشراف زیادی به سیاستهای پولی دارد. شاهمرادی فارغالتحصیل اقتصاد از دانشگاه امام صادق (ع) است که موفق شده، مدرک دکترای خود را از دانشگاه کلگری دریافت کند. آقای شاهمرادی پس از آن به ایران بازگشت و به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او با اقتصاددانان زیادی که در حال حاضر در دولت مسوولیت دارند مقاله مشترک دارد. داود منظور، رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت سیزدهم یکی از این افراد است.
این گزارش که نشانههای واضحی از یک جهتگیری شخصی دارد به احتمال زیاد توسط روزنامهنگاران روزنامه دولتی ایران نوشته نشده اما فردی که آن را نوشته تلاش کرده تا یک جریان اثرگذار را تحت فشار قرار دهد. زمانی که عبدالناصر همتی به ریاست بانک مرکزی رسید گروهی از اقتصاددانان جوان را فراخواند و مأموریتهای مهمی به آنها سپرد.
بر حسب اتفاق در گزارش روزنامه ایران به این افراد هم اشاره شده است: "دومین مرحله از ایفای نقش و پیشبرد مأموریت شاهمرادی در ایران به دوره ریاست عبدالناصر همتی در بانک مرکزی باز میگردد. با روی کار آمدن همتی در تابستان ۱۳۹۷ شاهمرادی بلافاصله در ایران حضور پیدا کرد و در قالب گروهی متشکل از برخی کارشناسان اقتصادی و رسانهای همچون حمید قنبری، علی مدنیزاده، تیمور رحمانی، رضا بوستانی و پویا جبلعاملی پشتیبانی فکری را از سیاستهای رئیس کل جدید در دستور کار قرار داد.
البته این نخستین بار نیست که اقتصاددانان با چنین اتهاماتی مواجه میشوند. چند هفته پیش پس از آنکه مسعود نیلی در سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد نسبت به آینده متغیرهای پولی ابراز نگرانی کرد، روزنامه ایران در گزارشی با عنوان "خواجگان اقتصاد؛ کاسبان اغتشاش" به او و همفکرانش حمله کرد. ایران نوشت: "یک سال از نامه معروف ۵ اقتصاددان گذشت که در آن مقامات کشور را از بروز انفجار در جامعه به دلیل ناکارآمدی در حکمرانی هشدار میدادند. طرح چنین مطالبی از سوی این پنج نفر در حالی بود که این افراد طی دهههای گذشته نقش پررنگی در آموزش و تزریق افراد همسو با خود در نهادهای مختلف تصمیمگیر و تصمیمساز اقتصادی ایران داشتهاند. دولت روحانی که خروجی و عصاره همین مدیران بود به گواه تمام نظرسنجیها و بسیاری از شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، بدترین عملکرد را میان تمامی دولتهای پس از انقلاب ثبت کرد و همگان به وضوح، نتایج عملکرد این تفکر در عرصههای مختلف از دیپلماسی گرفته تا اقتصاد را با تمام وجود لمس کردند."
سال گذشته نیز پس از آنکه نامه اقتصاددانان درباره اعتراضهای اجتماعی مهر ماه منتشر شده روزنامه کیهان در ستون خبرهای ویژه خود نوشت: "چند عنصر غربگرا و طرفدار نظام سرمایه سالاری (مسعود نیلی،محمد طبیبیان، موسی غنینژاد، محمدمهدی بهکیش و حسن درگاهی) در نوشتهای بدون اشاره به آثار سوء توصیههای خود در انحرافات اقتصادی دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی نسبت به شرایط اقتصادی ابراز نگرانی کرده و به حمایت تلویحی از آشوبگران پرداختند." این روزنامه در ادامه نوشت: "شرمآور است که بانیان این کارنامه فاجعه بار، نقاب نقد و انتقاد به چهره زده و برای معیشت مردم اشک تمساح بریزند. از فجایع مدیریتی این طیف حراج ۶۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزی و ایجاد رانت چندصد هزار میلیاردی برای رانتخواران بود. تورم ۶۰ درصدی هم رکوردی است که در همین دوره و دولت ثبت شد." واکنشهای تند رسانههای دولتی به منتقدان اقتصادی باعث پست انتقادی رئیس کل پیشین بانک مرکزی شد تا آنجا که عبدالناصر همتی نوشت: "میگویند آنها که در مورد رشد پایه پولی و تورم هشدار میدهند که دغدغه اقتصاد ایران را ندارند رشد تند پایه پولی علامت کسری بودجه بالای دولت و بدتر شدن ترازنامه بانکها، نشانه مهم ریسک بالای تورم است. انتشار آمارهای جامع پولی امکان قضاوت بهتر در مورد ادعاها را خواهد داد."
ریشههای حمله به اقتصاددانان
اقتصاددانان در چند دهه گذشته بارها نسبت به مشکلات اقتصاد ایران هشدار دادهاند سوابق هشدارهای آنها در کتابها و مقالاتشان موجود است. آنها زمانی که اوضاع به خوبی پیش میرفت و سخن گفتن از اصلاحات اقتصادی رایج نبود، خواستار اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران شدند طیف هشدارها و نگرانیهای اقتصاددانان تنها به اقتصاد کلان محدود نمیشود آنها حتی درباره چالشهای زیست محیطی نیز هشدار داده بودند. اقتصاددانان در طول ۴ دهه گذشته از هیچ تلاشی برای نشان مسیر درست به سیاستمداران دست برنداشتند، چالشهای اقتصادی را مطرح کردند، ابر چالشها را به جامعه و سیاستمداران نشان دادند و متناسب با هر کدام راه حلها را نیز مطرح کردند و انتظارشان این بود که سیاستمداران در نظام تصمیمگیری به این همه مشکل واکنش نشان دهند و راهحل اقتصاددانان را بپذیرند اما سیاستمداران عموما اعتنایی نکردند به این ترتیب این طیف به این نتیجه رسیدند. که سکانداران قدرت در کشور ما یا این حرفها را قبول ندارند یا اینکه نفعشان در این نیست که این راه را بروند. چند دهه است که اقتصاددانان به طور مرتب تلاش میکنند برای چالشهای اقتصادی کشور راهکار ارائه دهند اما این راهحلها از سوی سیاستمداران نادیده گرفته شدهاند. در این مدت چالشها به ابرچالش و ابرچالشها به بحرانهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی تبدیل شدند اما تصمیمگیرندگان کشور به هیچ کدام از راهکارهای اقتصادی وقعی ننهادند.
در همه این سالها اقتصاددانان درباره اهمیت اصلاحات اقتصادی صحبت میکردند تا شاید سیاستمداران را متقاعد به تغییر کنند. برخی دیگر هم درباره اصلاحات سیاسی و فرهنگی صحبت میکردند و آنها هم در تلاش بودند که سیاستمداران و تصمیمگیرندگان را به اصلاحات سیاسی و فرهنگی ترغیب کنند. اما این تلاشها به نتیجه نرسید. اقتصاددانان در عرصه اقتصاد به این نتیجه رسیدند که نفع سیاستمدار در این نیست که به توصیه اقتصاددان گوش کند. در نتیجه اقتصاددانان رفته رفته از ساختار تصمیمگیری دور شدند . به این ترتیب حمله به اقتصاددانان به رفتاری عادی برای مدیران دولتی و همکاران رسانهای آنها تبدیل شده است.
بخش سوم-اقتصاددانان زیر ضرب
دیوار اقتصاددانان آنقدر کوتاه است که از علم ستیزان و مروجان شبه علم تا اکانتهای مجهولالهویه و ترولهای مجازی هم میتوانند از آن بالا بروند.حتی در غرب توسعهیافته نیز اقتصاددانان مرغ عزا و عروسی هستند و در حالی که اهالی قدرت از آنها انتظار پیشگویی دارند، برخی از مردم نیز ریشه بحرانهای اقتصادی را در نظرات آنها میبینند. این نظام و آن حکومت ندارد؛ حتی شاه هم اقتصاددانان را "مشتی کمونیست" میدانست و مطابق گفته علینقی عالیخانی،"به مسخره کردن آنها میپرداخت". شاه در نشستی رسمی گفته بود "ما کشور را به پیش میبریم و به اقتصاددانان نشان میدهیم بدون آنها کارهای زیادی میشود، انجام داد. یک بار هم در جمع اقتصاددانان با اشاره به جملهای از روزولت گفته بود: "من اقتصاددانی میخواهم که یک دست بیشتر نداشته باشد. این نوع برخورد با اقتصاددانان خیلی عجیب نیست چون آن گونه که توماس ساول گفته: "قانون اول علم اقتصاد محدودیت منابع است اما قانون اول سیاست این است که قانون اول علم اقتصاد را نادیده بگیرد." سیاستمداران با اقتصاددانان میانه خوبی ندارند چون میخواهند با تقسیم منابع محبوبیت بخرند اما اقتصاددانان مانع بزرگی برای تحقق آرزوهای آنها هستند چون تأکید میکنند که منابع، محدود و مصارف نامحدود است اما سیاستمداران در کشور ما به تجربه دریافتهاند که تقسیم بیشتر. منابع یعنی محبوبیت بیشتر سیاستمداران ترجیح میدهند، رضایت کوتاه مدت مردم را به دست آورند و به این ترتیب تلاش میکنند، منابع به وفور تقسیم شود. آینده هم اصلا مهم نیست چون ممکن است زمان وقوع بحران، فرد دیگری قدرت را در دست داشته باشد.
چه میرحسین موسوی که اقتصاددانان را "افرادی بیروح و بیاحساس میدانست" و توصیه میکرد، شعر و داستان بخوانند، چه اکبر هاشمی رفسنجانی که نظرات اقتصاددانان را "گوش میکرد اما در نهایت ساز خود را میزد"، چه محمد خاتمی که همیشه به اقتصاددانان به دیده "شک "مینگریست چه محمود احمدینژاد که از اقتصاددانان "نفرت" داشت چه حسن روحانی که اقتصاددانان را "نازک نارنجی" و "لجباز" میخواند و چه ابراهیم رئیسی که قرار بود، اقتصاددانان را « "به خط" کند اما آنها را با اتهامهای امنیتی به حاشیه میراند.
واقعیت این است که انتقاد کردن از اقتصاددانان آنقدر ساده است که میتوان به آنها برچسبهایی مانند "بی احساس"، مدافع ثروتمندان"، "ضد فرودستان"، "مغرور"، "غربزده" و "خودخواه" زد. از دید سیاستمداران و روشنفکران اقتصاددانان متهم هستند که با توصیههایشان وضع موجود را خلق کردهاند و توصیههاشان به دور از عدالت اجتماعی بوده است اما واقعیت این است که اتهام به اقتصاددانان نه تنها نقش سیاستمداران و روشنفکران را در شکلگیری وضع موجود کمرنگ نمیکند که راهحلی هم برای حل ابرچالشهای اقتصادی کشور نیست و مرهمی بر زخمهای فرودستان جامعه نمیگذارد. اما آیا اقتصاددانان آن قدر که متهم میشوند، مقصرند؟