زندگی پر مشقت جانباز 70درصدی که در کانتینر سکونت دارد!
به گزارش اقتصادنیوز «علیرضا بانیانی»، جانبار قطع نخاعی ۷۰ درصد، در ارتباط با آنچه رخ داده است، به روزنامه «شرق» میگوید: «حدود دو سال است که از روی اجبار و ناچاری در کانتینری واقع در آسایشگاه و مرکز توانبخشی جانبازان قطع نخاعی «سلمان فارسی» پل غدیر زندگی میکنم که اگر مجبور نبودم، اینگونه با وجود برخوردهای نامناسب برخی مسئولان و مشکلات فراوان در کانتینر نمور و نامناسب زندگی نمیکردم.
بگیر و ببندهای چندینساعته برای قانعکردن یک جانباز
این جانباز دفاع مقدس از روی ناراحتی اینطور میگوید که این کانتینر 40متری، در لواسان یا قصردشت شیراز نیست، در جنوب شهر شیراز و حتی بدتر از حاشیهنشینی در اطراف تهران است؛ «اصرار آقایانِ مسئول به کشوقوسهای فراوانی منجر شد؛ بهطوری که افرادی از حراست بنیاد در روز 17 فروردین به شیوه غیرانسانی و عجیب درصدد بستن درها و قطع امکاناتی مانند آب و برق کانتینر برآمده و رفتار ناخوشایندشان در آسایشگاهی که به امنیت و سکوت نیاز دارد، باعث بینظمی، ترس، رعب و وحشت دیگر جانبازان شده بود. آنها درهای مرکز توانبخشی را هم بسته و با گفتن این جمله که درحال حسابرسی از مرکز هستیم، اجازه ورود یا خروج به هیچ جانبازی را به داخل مجموعه و مرکز نمیدادند. این اقدامات با توجه به سوابق تاریخی و تلخ سالهای گذشته، منجر به سرگردانی، نگرانی و ترس جانبازان بلاتکلیف در پشت درهای بسته شده بود که برای انجام کارهای درمانی ضروری به آسایشگاه آمده بودند».
تمام این بگیر و ببندهای چندینساعته و نفسگیر برای بستن درهای یک کانتینر به روی جانباز ویلچرسواری بوده که از روی ناچاری به زندگی در آن تن داده است؛ «همانجا به آقایان گفتم که اگرچه حق این کار را ندارند اما اگر آب و برق کانتینر را قطع کنند، مجبور میشوم شبها در تقاطع غیرهمسطح غدیر زیر پل یا در خیابان بخوابم. آنها درنهایت تعهدی گرفتند که باید تا 20 روز دیگر کانتینر را تخلیه کرده و تحویل دهم. این نامه را به خاطر برگشتن آرامش به آسایشگاه و پیشنیامدن هرگونه درگیری امضا کردم، درحالیکه تدارک جای مناسب برای زندگی در این شرایط با وجود تنهابودن و داشتن موانع بیشمار بسیار دشوار است. چند سال پیش بهسختی واحد ناتمامی را پیشخرید کردم که هنوز آماده نشده و مجبور به اجاره خانه کوچکی شدم که مشخص نیست باید چطور در آن زندگی کنم. اما بههرحال تا اوایل اردیبهشت باید کانتینر را تخلیه کنم».
افشای ناگهانی سکونت یک جانباز ضایعه نخاعی در کانتینر
«بانیانی»، جانبار ضایعه نخاعی ۷۰درصدی، در پاسخ به سؤالاتی مبنی بر اینکه علت اصلی مخالفت بنیاد چه بوده، چه مدت در این کانتینر زندگی کردید و در گذشته نیز نسبت به حضور دائمیتان در کانتینر حساسیتی وجود داشته است، میگوید: «اوایل شیوع کرونا که نگرانی یا ترس از انتقال بیماری شدید بود، از روی اجبار به این کانتینر آمدم؛ چون تردد در مرکز بالا بود و خطرات زیادی وجود داشت. جانبازان برای انجام کارهای درمانی و پانسمان به آسایشگاه میآمدند و فقط من باید بهصورت دائمی و شبانهروزی ساکن میشدم. درواقع داخل آسایشگاه برای ماندن شبانهروزی مناسب نیست؛ حتی این کانتینر که باعث حساسیت شده هم در شأن زندگی یک جانباز و حتی زندگی یک فرد عادی نیست. آقایان خودشان هم نسبت به این مسئله اشراف داشته و اقرار کردند که زندگی من در اینجا مسئولان را به چالش میکشاند، به همین خاطر در گذشته و در این مدت، زمان ملاقات یا بازدید مسئولان، ماجرای سکونتم در کانتینر مخفی شد اما حالا علت برخورد ناگهانی و ناشایست با این موضوع مشخص نیست».
چرا مذاکره نشد؟
«امکان مذاکره آرام با یک جانباز آنقدر دشوار است که باید برای رسیدن به اهداف، بهصورت ضربتی و با اعمال رفتارهای متشنج اقدام کرد؟»؛ سؤالی است که این جانباز مطرح میکند. «نه فقط انتقاد من بلکه انتقاد جانبازانی که آن روز شاهد این برخورد بد و اتفاق تلخ بودند، این است که نباید از ابتدای ساعت اداری درهای آسایشگاه را به روی سایرین میبستند و با یک جانباز نشسته روی ویلچر به این صورت گفتوگو میکردند بلکه رئیس بنیاد جانبازان یا معاونانش میتوانستند تماس گرفته و در مورد نگرانی یا خواستههایشان صحبت کنند یا از من بخواهند بهصورت حضوری برای صحبت و ارائه توضیح در مورد علت اجبارم برای زندگی در کانتینر اقدام کنم؛ چراکه برای صحبت مقاومتی نداشتم. حالا هم اعلام میکنم اگر مشکلی برای من پیش بیاید، مسئولیت مستقیم آن با رئیس بنیاد استان فارس و مدیر مرکز توانبخشی سلمان فارسی است که بهخوبی با مشکلاتم آشنا هستند».