مروری بر بخشی از خاطرات نزدیکان و اطرافیان امام

امام خمینی : می‌خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‌ / روحیۀ کاخ‌نشینی بیاید باید فاتحه اسلام را خواند‌

کدخبر: ۵۷۸۲۷۵
مروری بر بخشی از خاطرات نزدیکان و اطرافیان امام خمینی(ره) نشان می دهد ایشان به جدّ مخالف اشرافی گری و دنیاپرستی بودند و از تکلف و تشریفات عصبانی می شدند. امام(ره) به مسئولین گفتند: «هر زمان که روحیۀ کاخ نشینی پیدا کردید، نه تنها باید فاتحۀ‌‎ ‎‌انقلاب حتی باید فاتح اسلام را بخوانید!
امام خمینی : می‌خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‌ / روحیۀ کاخ‌نشینی بیاید باید فاتحه اسلام را خواند‌

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از شفقنا ،در ادامه برخی از خاطرات اطرافیان امام(ره) را می خوانید:

می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‌

  • خانه امام متعلق به آقای امام جمارانی است. خوب، چون رفت و آمد زیاد دارند.‌‎ ‎‌خانم هم رفت و آمد زیاد دارند، این خانه کوچک است و طبعاً امام نمی توانند به‌‎ ‎‌کارهای روزمره برسند. بعد از مدتی تصمیم گرفته شد، خانه ای جنب اینجا اجاره کنیم،‌‎ ‎‌که ایشان به کارهایشان برسند. اول ایشان اکراه داشتند، بعد ما رفتیم یک جایی را اجاره‌‎ ‎‌کردیم، یک ساختمان آجری قدیمی بود که فرش نداشت و فرشی هم در منزل امام نبود‌‎ ‎‌که آنجا را فرش کنند. من خودم رفتم، پنج – شش تا فرشهای ۳×۵ / ۲ یا ۴×۵ / ۳ از‌‎ ‎‌فرشهای بُته جِقّه ای که معمولاً در مساجد پهن می کنند و از ارزانترین فرشهای ایران‌‎ ‎‌است خریدم و آوردم. فرشها را من وقتی پهن کردم، حاج احمد آقا گفت امام فرموده اند‌‎ ‎‌مگر می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟ احمد آقا گفته بودند، اینها ارزانترین‌‎ ‎‌فرشهاست و اینها را کفاش زاده آورده، شاید امام فکر کردند من از منزل آوردم، این بود‌‎ ‎‌که راضی شدند و نشستند، که هنوز هم مورد استفاده است، ما همه این فرشها را هزار و‌‎ ‎‌هفتصد تومان خریده بودیم.

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۲، صفحه ۶۲ / راوی: مصطفی کفاش زاده.

مثل یک نفر از ملت ایران

  • در دوران بیماری و معالجاتی که در مورد امام صورت می گرفت ایشان تاکید فراوانی‌‎ ‎‌داشتند که برای درمان ایشان تنها از پزشکان و استادان ایرانی استفاده شود.‌مرحوم حاج احمدآقا از قول امام نقل و تاکید می کرد که در تصمیمات درمانی، ایشان‌‎ ‎‌را فقط به عنوان فردی از آحاد مردم ایران بنام مصطفوی در نظر بگیرند.

برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد ۱، صفحه ۱۰۷ / راوی: منوچهر دوایی (پزشک معالج امام).

شیطان از اینجا سراغ آدم می آید‌

  • حاج احمد آقا می گفت، روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام درخواست کردم‌‎ ‎‌جلوی ایوان بیت را یک نرده ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار شدند امام وارد‌‎ ‎‌شده، فرمودند: «احمد، چه کار می کنی؟» عرض کردم برای حفاظت جان علی (فرزندم)‌‎ ‎‌که خدای نکرده به پایین پرت نشود، از برادران خواسته ام نرده ای جلوی ایوان نصب‌‎ ‎‌کنند و این کار مرسومی در همۀ خانه هاست. حضرت امام فرمودند: «شیطان از همین جا‌‎ ‎‌سراغ آدم می آید، اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد، بعد می گوید‌‎ ‎‌رنگ می خواهد، سپس می گوید این خانه کوچک است و در شان شما نیست و خانۀ‌‎ ‎‌بزرگتر می خواهید و آرام آرام انسان در دام شیطان می افتد.»‌‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۸ / راوی: محمد علی انصاری کرمانی.

اگر روحیۀ کاخ نشینی باشد‌

امام با آنکه به روحیۀ افراد دقت داشتند اما نسبت به ظواهر تذکراتی را می فرمودند.‌‎ ‎‌به خاطر دارم در زمان نخست وزیری شهید رجایی با آن عرفان و معنویت و تهذیب‌‎ ‎‌خاصی که ایشان داشت امام برای اینکه از خطرات (انحرافات) احتمالی پیشگیری کنند،‌‎ ‎‌فرمودند: «اگر خدای نخواسته نخست وزیر ما روحیۀ کاخ نشینی پیدا کند، باید فاتحۀ‌‎ ‎‌اسلام را خواند.» ایشان نفرمود، فاتحۀ انقلاب، بلکه فرمود: «فاتحه اسلام را باید‌‎ ‎خواند».‌‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۸ / راوی: عاتقه صدیقی(همسر شهید رجایی).

هر دیدنی دیدن ندارد‌

  • سال ۱۳۳۸ بود که حضرت امام مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند، آنها‌‎ ‎‌کسالت ایشان را تشخیص نداده و پیشنهاد کردند که در منطقه ای خوش آب و هوا‌‎ ‎‌استراحت کنید شاید بر اثر بحث و درس زیاد عارضه ای برای شما پیش آمده باشد.‌‎ ‎‌عده ای از شاگردان پیشنهاد کرج را دادند تا امام تابستان را در آنجا بگذرانند و از‌‎ ‎‌امکانات پزشکی تهران هم استفاده کنند. امام رفتند و منزلی مهیا شد. پس از چند روز‌‎ ‎‌استراحت امام به پزشک مراجعه کردند و معلوم شد که ایشان به تب مالت دچار‌‎ ‎‌شده اند. نکته جالب این بود که امام در مدت مراجعه به پزشک فاصله تهران و کرج را با‌‎ ‎‌ماشین عمومی طی می کردند، در صورتی که علاقه مندان ایشان که ماشین داشتند اصرار‌‎ ‎‌داشتند امام را با وسیله نقلیه خود ببرند ولی آقا موافقت نمی کردند. عده ای از دوستان‌‎ ‎‌برای رفع خستگی امام چند مرتبه پیشنهاد دادند که از سد کرج دیدن نمایند و عرض‌‎ ‎‌می کردند که سد کرج دیدنی است ولی امام می فرمودند: «هر دیدنی که دیدن ندارد!»

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۱۱ / راوی: محمد فاضلی اشتهاردی.

این کار را نمی توانم بکنم‌

  • در پاییز سال ۶۴ پوست ساق پای امام دچار خشکی و خارش شده بود. یکی از‌‎ ‌پزشکان پوست خدمت رسیده و بعد از معاینه و توصیه دارو عرض کرد: «روزی یک یا‌‎ ‎‌دو بار هم پایتان را در شیر قرار بدهید.» با آنکه امام در برخورد با پزشکان و دستورالعمل‌‎ ‎‌ آنان بسیار با ملاطفت و انعطاف پذیر بودند ولی همین که مساله گذاشتن پا را در شیر‌‎ ‎‌ شنیدند، بشدت برآشفتند و با لحنی تند و خشن و شتابزده فرمودند: «من این کار را‌‎ ‎‌نمی توانم بکنم».

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۱۶ / راوی: حجه الاسلام رحیمیان.

از تکلفات دوری می کردند‌

  • امام از بسیاری از تکلفاتی که سایر مراجع داشتند، از قبیل رفت و آمد کردن‌‎ ‎‌دستبوسی، تعظیم و تکریم و در خانه را باز کردن دوری می کردند.

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۲۱ / راوی: حجه الاسلام صادق احسان بخش.

من ماشین نمی خواهم‌

  • امام در نجف که بودند یکی از ایرانیان ماشینی را از آلمان خاص ایشان خریده‌‎ ‎‌بود که آقا با آن به حرم مشرف شوند و یا در ایّام زیارتی به کربلا بروند آقا‌‎ ‎‌می فرمودند: «من ماشین نمی خواهم». وقتی او اصرار می کرد که من این ماشین را به اسم‌‎ ‎‌شما و برای شما از آلمان آورده ام ولی امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را‌‎ ‎‌می فروشم و پولش را به طلبه ها می دهم» او هم می گفت که نه شرط ما این است که‌‎ ‎‌ شما این را نفروشید. ما به او گفتیم آقا می فروشد به هر حال امام آن را نپذیرفتند.

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۲۱ / راوی: حجه الاسلام فرقانی.

اگر می خواهید بمانم تزیینات نکنید‌

  • زندگی امام از هر جهت بسیار ساده بود. نه تنها ایشان در زندگی شخصی خود‌‎ ‎‌مراقبت بر ساده زیستی داشتند که نسبت به آنچه به ایشان مرتبط می شد نیز مراقبت‌‎ ‎‌می نمودند؛ از باب نمونه حسینیه جماران با اینکه به شخص ایشان زیاد ارتباط نداشت‌‎ ‎‌و مکانی بود به نام امام حسین(ع) ولی امام نگذاشتند از نظر تجمّل و زیبایی تغییری در‌‎ ‎‌آن ایجاد شود. حتی وقتی آقای جمارانی خواست آنجا را سفیدکاری کند امام‌‎ ‎‌فرمودند: «اگر می خواهید من اینجا بمانم تزیینات نکنید.» ‌‌‌موقعی که امام متوجه شدند که می خواهند حسینیه را کاشی کاری کنند عصبانی‌‎ ‎‌شدند و فرمودند: «من از اینجا می روم.»

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۴۶.


با خاطراتی از امام خمینی(ره) / می‌خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‌

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید