تتلو چوب سادگیاش را خورد یا زندگی تلخ گذشته، او را به راه غلط کشاند؟
به گزارش اقتصاد نیوز روزنامه اعتماد نوشت: یکی از آشنایان نزدیک تتلو که نمیخواهد نامش فاش شود میگوید: «از هر طریقی که شد از امیر خیلی سوءاستفاده کردند. امیرحسین وقتی ایران بود هر کاری کرد نتوانست برای موزیکهایش مجوز بگیرد و اصلا نمیخواستند کمکش کنند. بنابراین امیر مجبور شد به هر راهی برود تا شاید بتواند برای موزیکهایش مجوز بگیرد و اتفاقا همین که حاضر شد به هر راهی برود و هر کاری انجام دهد از جامعه طرد شد. متاسفانه امیر هر کاری کرد مردم یک داستان برایش درست کردند...»
۱۵ آذر ماه ۱۴۰۲ تتلو توسط پلیس ترکیه از طریق مرز بازرگان تحویل ماموران وزارت اطلاعات شد و تاکنون با گذشت چهار ماه هنوز هیچ اطلاعی از وضعیت نگهداری او در زندان در دست نیست و اولین جلسه دادگاه تتلو نیز بدون حضور اصحاب رسانه برگزار شده است. اواخر اسفند ماه ۱۴۰۲ وحید ناصری، بازپرس پرونده تتلو اعلام کرد: «تتلو توبهنامه نوشته و گفته از اعمال و رفتارش پشیمان است. همچنین او در جلسات خود از بلاتکلیفی در ترکیه حرف زده و گفته که دلتنگ خانوادهاش بوده. همین هم باعث شده با پای خودش به ایران برگردد. حتی تتلو گفته دوست دارد بعد از پایان مجازات مثل خیلی از جوانها ازدواج کند و تشکیل خانواده بدهد و موسیقی را به شیوه درست ادامه دهد.» این در حالی است که تا به حال هیچگونه مصاحبهای با تتلو صورت نگرفته است.
حالا «اعتماد» پس از پیگیریهای مکرر و چند ماهه توانسته با یکی از آشنایان تتلو در مورد جزییات زندگی این خواننده گفتوگویی داشته باشد.
امیر از سوی مادرش به خوانندگی تشویق شد
این فرد که از اقوام نزدیک امیرحسین مقصودلو است به «اعتماد» میگوید: «خانواده مادری امیرحسین یک خانواده پرجمعیت و متوسط بود که همه آنها نیز ساکن خیابان مجیدیه بودند. مادر امیرحسین در سن پانزده، شانزده سالگی با پدر امیر ازدواج میکند. پدر امیر از هممحلیهای آنها بود. پدر امیرحسین ابتدا به همراه برادرانش در شهرستان دزفول در یک شرکت کار میکرد که بعد از چند سال به تهران آمد. مادر امیر بعدا متوجه شد که همسرش اعتیاد دارد، اما خب پدربزرگ امیر مخالف این بود که ازدواج آنها به جدایی ختم شود. حاصل این ازدواج هم سه فرزند شد؛ دو دختر و یک پسر. امیر فرزند آخر خانواده و متولد سال ۱۳۶۶ است. امیرحسین خردسال بود که خانوادهاش به رشت سفر کردند تا آنجا بتوانند صاحب خانه شوند و زندگی کنند. حدود ۹ سال رشت زندگی کردند تا اینکه مادر امیرحسین از رشت خسته و دلتنگ خانوادهاش شد. برای همین به تهران برگشتند.
امیرحسین دوران تحصیلش را مدرسه شهدای پاسداران در مجیدیه گذراند. پدر امیرحسین خیاط بود و برای مردان کت و شلوار میدوخت، اما مادر امیر به خاطر بهبود شرایط مالی مجبور بود کار کند تا خواستههای فرزندانش را تامین کند. به هر حال این زندگی دوام چندانی نداشت و مادر امیر به خاطر اعتیاد همسرش از او جدا شد.
امیرحسین نوجوان بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند. خواهر بزرگ امیرحسین آن زمان ازدواج کرده بود و خواهر دوم او هم در شرف ازدواج بود. امیرحسین بسیار به فوتبال علاقه داشت. از طرفی هم میخواست در دستههای سینهزنی مربوط به عاشورا تاسوعا نوحه بخواند. گاهی دوستان امیرحسین او را به این مراسمات میبردند تا نوحهخوانی کند. صدای امیر خیلی قشنگ بود و اکثرا صدای او را دوست داشتند. مادرش هم به خاطر صدای خوب امیر به او گفت؛ پسرم تو که اینقدر صدایت خوب است برو خواننده شو؛ یعنی تشویقش کرد. در همان زمان هم یکی از دوستان مادر امیر که قصد داشت به خارج از کشور برود به او گفته بود که پدرم نیاز به پرستار دارد شما به خانه او بروید تا هم در طبقه پایین خانه زندگی کنید و هم از پدرم پرستاری کنید. مادر امیر هم به خاطر حرف دوستش قبول کرد که به آنجا بروند؛ خانهای دو طبقه در خیابان جردن. این اتفاق در ذهن امیر تاثیر بدی گذاشت و از اینکه مادرش درخواست دوستش را رد نکرد، ناراحت شد. امیر بعد از اینکه از ایران رفت یکسری بیاحترامیهایی به مادرش کرد که به خاطر غرور جوانی و شرایطی که در خارج از کشور داشت، این اقدام را انجام داد، چون امیرحسین به شدت به مادرش علاقه داشت و به نوعی او را میپرستید.
با وجود تمام حرفهایی که امیر در حالت غیرعادی به مادرش گفته بود باز مادرش میگفت؛ من پسرم را میشناسم و او را بزرگ کردم، میدانم روحش پاک است اصلا ایرادی ندارد هر چه میخواهد بگوید. مادر امیر معتقد بود مردم ظاهربین هستند و در زندگیشان نبودند. بنابراین هر برداشتی میخواهند میتوانند داشته باشند، چون به تکتک افراد جامعه نمیشود این را تزریق کرد که روحیات امیر چه بوده و چگونه بزرگ شده! و ما هم به عنوان اقوام نزدیک میدانستیم که امیر هیچ منظوری ندارد.»
امیرحسین چرا به ایران بازگشت
او در ادامه میگوید: «اطرافیان امیر در خارج از کشور باعث شدند که او هم به مشروبات الکلی روی بیاورد و هم به برخی مواد مخدر. مصرف مشروبات الکی، مواد مخدر و فشاری که دوستانش به او وارد میکردند منجر شد تا امیر برخی حرفها را که نباید به زبان بیاورد. به نظر من با امیرحسین بازی شد تا بتوانند یکسری دستورات به او بدهند. یعنی از او سوءاستفاده شد و مغز او را شستوشو دادند.
امیرحسین هر چه به سرش آمد به خاطر سادگی و بیشیله پیله بودن خودش بود. از هر طریقی که شد از امیر خیلی سوءاستفاده کردند. امیرحسین وقتی ایران بود هر کاری کرد نتوانست برای موزیکهایش مجوز بگیرد و اصلا نمیخواستند کمکش کنند. بنابراین امیر مجبور شد به هر راهی برود تا شاید بتواند برای موزیکهایش مجوز بگیرد و اتفاقا همین که حاضر شد به هر راهی برود و هر کاری انجام دهد از جامعه طرد شد.
مثلا امیرحسین وقتی از چیزی دفاع میکرد از مردم حرف میشنید و اگر دفاع نمیکرد باز هم حرف میشنید. متاسفانه امیر هر کاری کرد مردم یک داستان برایش درست کردند. هر بلایی سر امیرحسین آمد به خاطر جامعه هنری خصوصا افرادی که برنامههای کاری او را به عهده داشتند، بود. حتی این افراد نمیگذاشتند امیر خانوادهاش را ملاقات کند. خود من دو بار ترکیه رفتم، اما نگذاشتند امیر را ببینم.»
آشنای نزدیک تتلو همچنین در مورد بازگشت او به ایران میگوید: «اینکه اعلام کردند امیرحسین دستگیر شده ما خیلی ناراحت شدیم. امیر خودخواسته به ایران آمد. حالا شاید امیدهایی به او دادند یا اصلا خودش دلش برای خانوادهاش تنگ شده که خواسته به ایران بیاید. امیرحسین حتی شاید پیش خودش گفته باشد فوقش مرا میکشند، اما به هر حال حاضر شد قید همه چیز را بزند و به ایران بیاید.
امیر از اول روحیهاش با زندگی در خارج از کشور سازگار نبود، اگر هم رفت، مجبور شد. ما هنوز نمیدانیم امیر دقیقا کدام زندان است، ولی هربار از مادرش میپرسم فقط میگوید حال امیر خوب است.
در مجموع نحوه اعلام خبر بازگشت امیرحسین به ایران اصلا درست نبود. حتی مجری صدا و سیما در مورد خبر بازگشت امیر به ایران اصلا بیان مناسبی نداشت و ما خیلی ناراحت شدیم. برخی افراد انرژیهای منفی به خانواده امیر منتقل کنند. امیر هم مثل همه هنرمندان است با این تفاوت که کمی از بقیه سادهتر است.»