نقشه اصولگرایان برای محمد و رستم/زیان بورس در راه است؟رسمی و غیررسمی دوگانهای غلطانداز
به گزارش اقتصادنیوز اولین تزریق واکسن کرونای ایرانی، حاشیههای لایحه بودجه 1400 از جمله سوژههای مشترک اصلی بسیاری از روزنامههای امروز است.
آرمانملی به نقل از علیرضا محجوب نماینده پیشین مجلس نوشته است: فشار افکار عمومی قانون انتخابات را تعلیق میکند
آفتاب یزد در عنوان عکس اصلی خود آورده است: واکسن کرونا فرصتیی برای مسئولان، ابتکار تیتر زده است: اولین واکسن کرونای ایرانی تزریق شد، اطلاعات هم نوشته است: آغاز تست انسانی واکسن کرونا، ایران ارگان دولت این تیتر را برگزیده است: تزریق واکسن ایرانی به دختر سازنده! جوان هم نوشته است: دختر وطن پیشگام واکسن ایرانی، جمهوری اسلامی هم از این تیتر بهره گرفته است: آغاز تزریق آزمایشی واکسن کرونا، خراسان هم این تیتر را برگزیده است: امید در رگ ایران، دنیای اقتصاد از این تیتر استفاده کرد: آغاز تست انسانی واکسن ایرانی. کیهان هم نوشته است: آغاز تست انسانی واکسن کرونا، افتخار ایرانی و حیرت جهانی
شرق نوشته است: زیان بورس در راه است.
وطن امروز هم در عنوان عکس اصلی خود که به تصویر حاج قاسم سلیمانی اختصاص دارد نوشته است: همغزه هم لبنان
در ادامه گزیده برخی از مطالب امروز روزنامهها را مرور میکنیم.
آفتابیزد؛ نقشه اصولگرایان برای محمد و رستم
آفتابیزد در گزارش اصلی خود به راهبرد انتخاباتی اصولگرایان پرداخته است. در بخشی از این مطلب آمده است: در کنار اقدامِ مجلس یازدهم در «اصلاح موادی از قانون انتخابات ریاست جمهوری» و به موازات انتقادها و خُرده گیریهای سیاسیون و نیز مجلس نشینان از برخی اصلاحات و پیشنهادات، حالا خبر رسیده که در دورنمای این اقدامات و اصلاحات؛ نه تنها ریاست جمهوری 1400 مدنظر است که برای ریاست جمهوری 1404 و شاید 1408 نیز برنامهها دارند!انبوهی از انتقادات به این موضوع معطوف داشته شده که بخشی از اصلاحات صرفاً برای از میدان به در کردن رقبایی است که یا در سن و سال خاصی قرار دارند یا در تعداد گذرنامه با مردم عادی متفاوت هستند اما ماجرای مجلس اصولگرا حتی اگر این انتقادات را صحیح بدانیم به ریاست جمهوری 1400 ختم نشده و برای 1404 و 1408 نیز طرحهایی در نظر گرفته اند.در روزهایی که «کاندیدای نظامی» نقل محافل بود و آیند و روند نظامیها در انتخابات محل «قیل و قال»، نامهای بسیاری مطرح شد از سردار دهقان و محسن رضایی تا قالیباف و شمخانی اما، در کنار این نام ها؛ دو نام دیگر نیز کم فروغ و پرفروغ به چشم میآمد: یکی «سعید محمد» جوانی که قرارگاه را مدیریت میکند و دیگر «رستم قاسمی» که وزیر نفت دولت«محمود احمدینژاد» بود و این روزها نیز همچنان در عرصه ی نفت فعال و تاثیرگذار مینماید.آن طور که اصولگرایان برنامه ریزی کرده اند؛ تلاش غایی این بوده که هیچ اگر و امایی بیپاسخ نماند و برای تمامی گزینههای محتمل و نامحتمل حتی! فکری و چارهای اندیشیده شده باشد به گونهای که برای برخی خبرهای درِگوشی نیز سناریوی جداگانهای طرح ریزی کرده اند.این گونه که از بیان و دیدگاه اصولگرایان بر میآید، چنانچه جمعبندی و تصمیمِ نهایی به آمدنِ نامزد نظامی باشد در کنار گزینههایی چون قالیباف که خیلیها او را برای ریاست جمهوری 1400 مصمم میدانند و سردار دهقان که از خیلی وقت قبل اعلام آمادگی کرده است منهای محسن رضایی که تصمیم بر نیامدن گرفته و شمخانی که هیچگاه آمدنش را به عنوان شایعه نیز نشنیدهایم برای 1400 رستم قاسمی و برای 1408 سعید محمد مد نظر قرار دارند.بخشی از اصولگرایان، رستم قاسمی را دارای سوابق اجرایی ـ وزارت نفت و قرارگاه خاتم ـ و همچنان حاضر در عرصه ی سازندگی و کمک به مجموعه ی وزارت نفت و شخص زنگنه برای برونرفت از دایره ی تنگ تحریمها میدانند. این عده از اصولگرایان معتقدند برای ریاست جمهوری 1400 که هم مسائل اقتصادی مهم است هم مقابله با تحریم ها، رستم قاسمی همان چهرهای است که میتواند در هر دو عرصه در پاستور موفق باشد ضمن آن که نزدیک بودن به اصولگرایانِ نزدیک به احمدینژادیها میتواند حمایت این بخش را نیز برای خود محفوظ نگه دارد.موضوع دیگر درباره ی رستم قاسمی، منطبق بودن شرایط وی با برخی از اصلاحاتی است که اینک در جریان بررسی مجلس در حال انجام است یعنی عدهای به این دیدگاه رسیدهاند که فشار مجموعه ی منتقد قالیباف و کسانی که ممکن است برای نیامدن و عدم موفقیت قالیباف دست بر هر اقدامی بزنند، رستم قاسمی میتواند «آلترناتیو» مناسبی باشد ضمن آن که در صورت تعدد و تکثر نامزدهای اصولگرا و نظامی، اتفاق نظر بر رستم قاسمی مهیاتر از اتفاق نظر بر محمدباقر قالیباف به نظر میرسد.
در برخی محافل اصولگرایی، صحبت از شهردارِ قطعی و آتیِ تهران، یعنی «سعید محمد» است با این توضیح قابل توجه که؛ کسانی برای شورای ششم در لیست مورد حمایت اصولگرایان قرار خواهند گرفت که شهردار شدن«سعید محمد» را پذیرفته باشند و اگر این سناریو عملیاتی شود آن وقت باید پذیرفت که تغییرات اصلاحی در قانون انتخابات ریاست جمهوری، صرفاً 1400 را شامل نمیشود و برای 1404 و 1408 نیز فکرهایی در سر اصولگرایان بر سریر قدرت نشسته در حال شکلگیری است.
شرق؛ زیان بورس در راه است؟
شرق در گزارش اصلی صفحه اول خود به بورس پرداخته است. این روزنامه نوشته اشت: دولت در لایحه بودجه سال 1400 پیشبینی کرده مالیات بر نقل و انتقال سهام در مقایسه با رقم مصوب سال 1399، 6.2 برابر شود؛ یعنی دوباره یک موج شدید از هیجانات در بورس به راه خواهد افتاد که به گفته کارشناسان محوریت سوداگریها با حضور و نقشآفرینی بانکها در این موج شدید هیجان به چشم میخورد. بر این مبنا کارشناسان معتقدند تبی شش برابر بزرگتر از آنچه در سال 99 ایجاد شد، به وجود خواهد آمد و سهامداران حقیقی خرد درگیر این هیجانات میشوند. در جریان حباب شکلگرفته در بورس نیز نقل و انتقالات شدت میگیرد و از این کانال دولت گمان میکند درآمدهای مدنظرش از محل مالیات بر نقل و انتقالات تأمین شود. در این بین حقوقیهای بازار پس از فروکشکردن تب بازار و ارزانشدن قیمت سهام، سهمهای ارزانشده را جمع میکنند و دست آخر این حقیقیهای خرد هستند که زیان میبینند. امروز مقدمات این اتفاق از سوی دولت در حال فراهمشدن است. در مصوبه اخیر دولت پیشبینی شده 43هزارو 500 میلیارد تومان از سهام شرکتهای دولتی واگذار شود و از این میزان حدود 30 هزار میلیارد تومان به بانکها بهمنظور تأدیه بدهی واگذار میشود. متن مصوبه دولت به گزارش «پایگاه اطلاعرسانی دفتر هیئت دولت» به قرار زیر است: «وزارت امور اقتصادی و دارایی (سازمان خصوصیسازی) مکلف گردید مجموعا معادل مبلغ ۴۳۵ هزار میلیارد ریال از باقیمانده سهام متعلق به دولت در شرکتهای پالایش نفت تهران، تبریز، اصفهان، بندرعباس و شرکتهای سرمایهگذاری ملی ایران، تولید تجهیزات سنگین – هپکو و ایران ترانسفو را به بانکهای ملت، صادرات و تجارت واگذار نماید. لازم به ذکر است معادل ۲۹۰ هزار میلیارد ریال از سهام موضوع این تصویبنامه بابت تأدیه بدهی دولت به بانکهای فوق واگذار میگردد».
حسین راغفر، کارشناس اقتصادی، در گفتوگو با «شرق» میگوید: دولت میخواهد از محل فروش داراییهای عمومی در بورس یک تقاضای جدید ایجاد کند و از این طریق قیمتها را افزایش دهد و این سبب شود که مردم برای خرید سهام هجوم بیاورند و این افزایش قیمتها را سبب شوند. در نهایت در این ماجرا چیزی به اسم ارزش افزوده نخواهیم داشت و این رشد واقعی نخواهد بود. به اعتقاد او یکی از مشکلات بورس در سال جاری این است که منابعی تجهیزشده از طریق بورس، وارد فعالیتهای تولیدی نشده و بخش قابل توجهی از منابع به حوزههایی که سفتهبازی و سوداگری را رشد میدهد، وارد میشود. به این ترتیب امسال ملاحظه کردیم که بسیاری از بانکها خودشان وارد خرید و فروش سکه شدند. همچنین بخشی از افزایش قیمت دلار نیز به دلیل ورود منابع به معاملات سوداگری اتفاق افتاد.
راغفر میافزاید: از طرفی یکی از دلایلی که جمعیت بزرگی از جامعه وارد خرید سهام شدند این بود که سرمایههای چندده میلیونی یا چندصد میلیونی دیگر برای ورود به بازار زمین و مسکن کافی نبود و یکی از بازارهای جاذب در یک مقطع زمانی بورس تلقی شد و به همین دلیل بازار سرمایه توانست منابع را سمت خود بیاورد؛ اما سرمایههای بزرگ نوعا متعلق به حقوقیهاست و اینها ظرفیتهای دسترسیشان به تحلیلهای کارشناسی بسیار بیشتر از حقیقیهای خرد است. به همین دلیل وقتی آنها علائم اوج قیمتها یا نزدیکشدن به اوج قیمتها را میگیرند، شروع به خروج از بازار سهام میکنند و آنهایی که با سرمایههای کوچک به بازار آمدهاند، ممکن است اصلیترین بازندههای این بازار باشند. اتفاقی که از این طریق میافتد این است که با ایجاد جذابیت مردم وارد بازار سهام میشوند و از محل درآمد حاصلشده، دولت بدهیهای خود را پرداخت میکند. استاد دانشگاه الزهرا خاطرنشان میکند: بدهیهای دولت به سازمان تأمین اجتماعی امروز بالغ بر 200 هزار میلیارد تومان است. در پرداخت این بدهی دولت تعدادی از کارخانهها و شرکتهای خود را به تأمین اجتماعی میدهد و در مقابل آنها را ملزم به عرضه سهام آن شرکت یا کارخانه در بورس میکند که نقل و انتقال سهام در بازار سرمایه افزایش یابد؛ اما این رونق کاذب است. مشکل اصلی بورس این است که منابعی که تجهیز میشوند، وارد تولید نمیشوند و سود حاصل از فعالیتهای تولیدی را در اختیار مردم نمیگذارند، به همین دلیل میبینیم در اوج رکود تورمی بهمن 98 تا تیرماه 99، قیمت برخی از سهام تا
10 برابر افزایش پیدا کرد؛ درحالیکه هیچ منطق اقتصادی از آن حمایت نمیکرد و فقط نوعی دستکاری بود. مانند بانکهای ورشکسته که برخی از آنها باید تعطیل شوند؛ اما با دستکاری انتظارات مردم برای همین بانکهای ورشکسته ارزش اضافی غیرواقعی درست میشود. او یادآور میشود: ابتدای سال دیدیم که مسئولان کشور تأکیدهای مکرر بر حضور مردم در بازار سرمایه داشتند و برنامههای متعدد برای حضور مردم در بورس از صداوسیما پخش شد و بهنوعی همه مبلغ و مروج بازار سرمایه شدند و این پایه بحرانی شد که در جریان آن بسیاری از مردم منابع و سرمایهشان را از دست دادند. راغفر اضافه میکند: دولت از این معامله بزرگی که در بازار سهام شکل میگیرد، به چند نحو سود میبرد؛ اول اینکه دولت در همین چند ماه سال 99، 33 هزار میلیارد تومان درآمد کسب کرد. دوم اینکه بر اثر تورمی که از این طریق در بازار به وجود میآید، ارزش بدهیهای بدهکاران کاهش مییابد و بزرگترین بدهکار در جامعه ما خود دولت است. بازنده این جریان گروههای بزرگی از مردم هستند که نهتنها ارزش دارایی آنها به واسطه فروریختن حباب قیمت سهام افت شدید پیدا میکند، بلکه به واسطه تورمی که اتفاق میافتد نیز سرمایه آنها بیش از پیش بیارزش میشود. در این بین حتی افرادی که در بازار سرمایه حضور ندارند نیز از تبعات تورمی که در اقتصاد ایجاد شده، متأثر خواهند شد و بهویژه اقشار آسیبپذیر جامعه زیر فشارهای تورمی این مناسبات قرار خواهند گرفت.
دنیای اقتصاد؛ سود و زیان بورساولیها
دنیای اقتصاد در گزارش تیتر اول خود آورده است: بورس تهران که پس از رشد باورنکردنی ۳۰۰درصدی در ۴ ماه نخست سال، وارد اصلاح فرسایشی حدود ۴۰ درصدی شد، حال فاصله خود را تا اوج تاریخی ۱۹ مردادماه به حدود ۳۳ درصد رسانده است. سودای کسب سود از این بازار سبب شد تا از ابتدای تابستان شاهد ورود حجم قابلتوجهی پول از سوی سهامداران حقیقی باشیم؛ بهطوریکه ورودی روزانه ۸۰۰ میلیارد تومان پول حقیقی در فصل بهار، در تیرماه به ۱۵۰۰ میلیارد تومان در روز رسید و در نیمه نخست مردادماه از ۲۰۰۰ میلیارد تومان فراتر رفت. آمار صدور کدهای معاملاتی در تابستان نیز میتواند موید این مهم باشد که بخش عمده این سرمایهگذاران را تازهواردها (بورساولیها) تشکیل میدادند. سهامدارانی که به واسطه آشنایی ناکافی با این بازار پرریسک، در گرانترین سطوح قیمتی در نقش خریدار ظاهر شده و پس از مدت زمان کوتاهی با آغاز تخلیه حباب بزرگشده سهام مواجه شدند. بررسیها از وضعیت گروههای بورسی نشان میدهد بورساولیهای سه صنعت از زیان خارج شدهاند.
بررسیهای «دنیای اقتصاد» نشان میدهد در حال حاضر از ۳۸ صنعت فعال بورسی تنها سه گروه توانستهاند زیان سهامداران خود را جبران کنند. در این میان گروه کاشی و سرامیک که تنها افت ۶/ ۴ درصدی در دوره ریزشی بورس تهران را تجربه کرده بود، در حال حاضر حدود ۴۱ درصد از سقف پیشین خود در ۱۲ مردادماه فاصله گرفته است تا سهامداران این گروه، خوشاقبالترین معاملهگران این بازار باشند. این گروه از ابتدای سال تاکنون با رشد ۲/ ۱۴۸ درصدی میانگین قیمت زیرمجموعههای خود همراه شده است.دومین گروهی که توانسته افت چهار ماه نزولی بورس تهران را جبران کند، گروه استخراج زغال سنگ است. این گروه از تکنماد «کطبس» تشکیل شده و در دوره نزولی شاخصهای سهام با افت ۵/ ۳۹ درصدی مواجه شد. «کطبس» در حال حاضر نه تنها تمامی این کاهش قیمت را جبران کرده بلکه ۶/ ۱۳ درصد از کف پیشین خود در ۷ آبانماه فاصله گرفته است تا بازدهی این نماد از ابتدای سال تاکنون به بیش از ۱۸۱ درصد برسد.گروه لاستیک و پلاستیک نیز دیگر گروهی بوده که توانسته سهامداران خود را از زیان خارج کند. این گروه از ۱۵ مرداد (اوج پیشین) تا ۷ مهر ماه (کف شاخص) افت ۸/ ۳۰ درصدی را متحمل شد و در پایان معاملات روز گذشته تمامی روزهای منفی خود را جبران کرده است و سهامداران این گروه زیان خود را سر به سر کردند. زیرمجموعههای لاستیکی بورس تهران از ابتدای سال ۹۹ تا پایان معاملات ۹ دیماه ۳/ ۱۶۲ درصد سود از آن معاملهگران خود کردهاند.با وجود بازگشت نماگر سهام از کف ۲۲ آبانماه اما همچنان گروههایی هستند که روزهای قرمز خود را ادامه میدهند. در این خصوص میتوان به گروه تکنماد محصولات چرمی اشاره کرد. «وملی» در حالی از ابتدای سال تا اوج خود در ۱۲ مرداد با رشد قابل توجه ۳/ ۸۱۱ درصدی همراه شد که در حال حاضر با اصلاح ۶۱ درصدی مواجه شده است.گروه شرکتهای چندرشتهای صنعتی با محوریت «شستا» نیز که در دوره اصلاح بازار سهام با توقف نماد معاملاتی مواجه بود، همچنان کف قیمت شناسایی نکرده است و پس از رشد ۵۷۰ درصدی از ابتدای سال تا نقطه اوج شاخص صنعت در ۲۰ مردادماه، در حال حاضر با اصلاح ۴۸ درصدی مواجه شده است. گروه انتشار، چاپ و تکثیر دیگر صنعتی است که با تک نماد «چافست» پس از رشد ۵/ ۱۳۴ درصدی از ابتدای سال تا ۱۴ مردادماه، همچنان به نقطه پایان اصلاح نرسیده است و ضرری ۵/ ۴۱ درصدی به سهامداران خود (از نقطه اوج تاکنون) تحمیل کرده است.
جوان؛ رسمی و غیررسمی دوگانهای غلطانداز
جوان در سرمقاله خود به مستند دیدارهای غیر رسمی آیتالله سیدعلی خامنهای مقام معظم رهبری پرداخته است. این روزنامه مینویسد: پخش مستند «غیررسمی» از دیدارهای مقام معظم رهبری با نخبگان، صنوف و اقشار، قضاوتهای مختلفی را به همراه داشت. اصل این اقدام هم قابل تقدیر است و هم قابل تکرار. قبل از ورود به بحث، از سازندگان آن خصوصاً جوان خوشنام و مؤمن کشورمان جناب صدرینیا تشکر میکنم. آنچه در ادامه خواهد آمد، ارزش این زحمت را تقلیل نمیدهد، اما میتواند به استمرار این تجربه کمک کند.ارائه دوگانه رسمی و غیررسمی از رهبری و دوگانه شخصیتی یا رفتاری از ایشان ارائه کردن نوعی غلطاندازی و انحراف ادراکی است. شاخص رسمی بودن چیست که اینجا غیررسمی بودن را تجویز کردیم؟ سؤال اساسی این است که کدام یک از رفتارها و اتفاقات نشان داده شده در این مستند دهها بار در آنچه فعلاً رسمی گفته میشود، مشاهده نشده است؟ آیا شوخی، انتقاد، خنده و طنز فقط در جلسات این سه سال اتفاق افتاده است و در آنچه رسمی میگوییم وجود نداشته است؟ رهبری حتی در جلسه هیئت دولت با ایشان شوخی نکردهاند؟ نگارنده در بیش از ۱۰ دیدار دانشجویی حضور داشتهام که از وسط جمعیت فردی بلند شده و انتقاد کرده است یا رهبری با دانشجویی شوخی کردهاند یا نکتهای را فرمودهاند که همه خندیدهاند. با شعرا از دوران ریاستجمهوری جلسات مستمر داشتهاند و شعرهای طنز شاعران و پاسخهای رهبری هنوز هم در شبکههای اجتماعی قابل دسترس است. پس شاخص رسمی و غیررسمی چیست؟ اگر نامگذاری غیررسمی براساس امکانپذیر نبودن پخش جلسه بوده است که خود مستند این ملاحظه را باطل میکند. رهبری نه دیپلمات است و نه اهل تشریفات، اصولاً رسمی بودن و تشریفاتی بودن همدیگر را معنا میکنند، اما از نگاه دوست و دشمن، مقام معظم رهبری هیچ موقع اهل تشریفات نبودهاند. زیطلبگی، سادگی، بیتکلف بودن، صادقانه سخن گفتن و شنونده بودن سیره مقام معظم رهبری است. آیا این خصلتها قابل تقسیم به رسمی و غیررسمی است؟ حتی دیدارهای خارجی ایشان از جهت مکان، چینش محیط و نوع سخن با جلسات داخلی تفاوتی ندارد؛ لذا چه اصراری داریم رهبری را دوگانه تصویر نماییم؟ رابطه رهبری و ملت به تعبیر حضرت آیتالله خامنهای یک محبت دوطرفه است، حال باید پرسید این محبت رسمی ابراز میشود یا غیررسمی؟ نقد دوم به این مستند ارائه بخشی بسیار کوتاه از جلسهای سه، چهار ساعته است، جلسه چهار ساعته در یک الی دو دقیقه ارائه شده است. اگر ۲۵ نشست مبنای این مستند است، یعنی حدود ۱۰۰ ساعت گفتگو را در یک ساعت خلاصه کردهایم و فشردگی مستند القای تیزر تبلیغاتی مینماید. تبلیغات نه با روحیه رهبری که ما میشناسیم سنخیت دارد و نه ایشان و نظام به این تبلیغ نیاز دارد. چه اشکال داشت مثلاً پنج جلسه هنرمندان در یک مستند، جلسات فلان صنف در یک مستند و ۲۵ جلسه در چند مستند آورده میشد که مخاطب احساس نکند دوربین را در یک اتاق چرخاندهاند و تمام.اگر طراحان یا ایدهپردازان این مستند، قصد ارائه تمایز داشتند یا دارند، به جای دوگانه نشان دادن رهبری، میتوانستند مدلهای دیگری را نامگذاری کنند، مثلاً «جمعهای کوچک»، «تریبون دست حاضرین»، «نشست موضوعی»، «نشست تخصصی» و «نشستهای آسیبشناسی» با این نشستها سنخیت بیشتری دارد. نگارنده که خود در این جلسات شرکت کردهام، باور دارم که حجم این جلسات در سه سال اخیر بیشتر شده، اما اینطور نیست که در ۳۰ سال گذشته هر آنچه بوده، رسمی بوده است و طوری القا شود که گویی آنچه رسمی است اشکالی دارد و بار ارزشی آن منفی است. مشابه این مستند میتواند در خصوص جلسات درس خارج رهبری، سفرهای استانی، سرکشی از خانواده شهدا و دیدارهای خارجی نیز اتفاق بیفتد، اما یک رهبر است با تنوع مخاطب ولی رسمی و غیررسمی نیست.