فرصت تاریخی بایدن در خاورمیانه
به گزارش اقتصادنیوز؛ دکتر صنم وکیل، معاون پروژه خاورمیانه و شمال آفریقای مؤسسه چتمهاوس -واقع در لندن- در مطلبی برای فارن افرز با عنوان «ثبات در خاورمیانه به چیزی فراتر از توافق با ایران نیاز دارد»، به چگونگی نقشآفرینی آمریکا در پیشبرد یک راه حل منطقهی پرداخته است.
در این مقاله که گزیدهای از مطالعه مفصل مؤسسه چتمهاوس درباره تعامل ایران و غرب است، خانم وکیل در مصاحبه با کارشناسان برجسته از ۱۵ کشور، مراحل و مسیرهای موازی برای تعامل با ایران و حل چالشهای منطقهای در خاورمیانه را بررسی کرده است.
۵ خروجی مهم
صنم وکیل در توئیتر خود چند مورد از خروجیهای مهم این پژوهش را به شرح زیر برشمرد؛
۱. کارشناسانی که با آنها مصاحبه کردیم چشمانداز ملموسی از اینکه چگونه میتوان در یک گفتگوی مستقیم واحد با ایران به موضوعات منطقه پرداخت، کارشناسان توصیه کردند که به طور موازی، از طریق مذاکرات چندجانبه میان بازیگران مربوطه، منازعات منطقهای بطور جداگانه حل شوند.
۲. در میان مصاحبه شوندگان ما، ۴۵ درصد طرفدار بازگشت به برجام هستند. آنها استدلال کردند که بازگشت به توافق هستهای، به احیای همکاریهای بیناآتلانتیک (اروپای غربی و آمریکا)، مهار برنامه هستهای ایران و اعتمادسازی بین تهران و واشنگتن کمک میکند. احیای توافق تنشهای منطقهای را نیز کاهش میدهد.
۳. بیش از 50 درصد از مصاحبه شوندگان ما توصیه میکنند که اولین مسیر موازی باید روندی باشد که همه طرف های درگیر در جنگ یمن از جمله ایران را گرد هم آورد.
۴. مسیر دیگر باید حمایت از گفتگوی بین کشورهای حاشیه خلیج فارس در راستای تقویت اعتماد، همکاری و سازوکارهای حل اختلاف باشد. به ویژه برای موازنه نفوذ منطقهای، احیای مذاکرات اسرائیل و فلسطین یا طرفهای درگیری در سوریه، حائز اهمیت است.
۵. مسیرهای دیگری که میتوانند بستر اعتمادسازی در سراسر منطقه را فراهم کنند در زمینههایی مانند دیپلماسی بهداشتی، گردشگری مذهبی، تبادلات فرهنگی بین مردمی، تجارت و محیط زیست هستند.
برای موفقیت در این امر، تیم بایدن باید همراه با یک برنامه مشخص برای روندهای موازی، چندجانبه و منطقهای به برجام برگردد. با مداوم ساختن این روند، دولت می تواند نگرانی های مخالفان در کنگره و منطقه را برطرف کند.
ثبات خاورمیانه به فراتر از تعامل با ایران نیاز دارد
دکتر صنم وکیل در مقاله خود با عنوان «ثبات در خاورمیانه به چیزی فراتر از تعامل با ایران نیاز دارد» در فارن افرز نوشته است:
«دولت جو بایدن ، رئیس جمهور ایالات متحده ، مجموعهای از مسائل مربوط به ایران را به ارث میبرد: این کشور دارای یک برنامه هسته ای پیشرو، یک زرادخانه موشک بالستیک و یک سیاست منطقهای در راستای حمایت از نیروهای متحد شیعه است. اولین مورد از این نگرانیها، بیشترین فشارها را برای دولت جدید به همراه دارد: از ماه مه 2018 ، هنگامی که دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا از توافق هستهای ایران خارج شد و فشار تحریمها علیه تهران را افزایش داد، دولت ایران هم متقابلاً توسعه هستهای خود را تسریع کرده و زمان گریز هستهای -پنجره زمانی لازم برای تولید تسلیحات هستهای- را از یک سال به چند ماه کاهش داده است.
بایدن به صراحت اعلام کرد که قصد دارد ایالات متحده را به توافق هستهای برگرداند و تعهدات آمریکا را تا زمانی که ایران به محدودیتهای توافق پایبند باشد، رعایت کند. و ایران هم نشان داده است که آمادگی بازگشت به تعهدات خود را دارد، مادامیکه ایالات متحده تحریمها را لغو کند. اما روند کار تقریباً به همین سادگی که این تبادل نشان می دهد نخواهد بود.
برای پایداری توافق هستهای، باید آن را در برابر نیروهای سیاسی معکوس آینده عایقبندی کرد. و برای اطمینان از چنین دوامی، امضا کنندگان باید به نقاط آسیبپذیر توافق، که شامل مدت زمان آن (بندهای غروب) و مقررات مربوط به بازگشت فوری تحریمها (اسنپبک یا مکانیسم ماشه)، و همچنین مشکلات خارج از موضوع فعلی توافق -مانند برنامه موشکی ایران و فعالیت های منطقهای- است، رسیدگی کنند. بدون یک نقشه بازی منطقهای ، دستورکار دولت بایدن در قبال ایران و حتی خاورمیانه، مقابل حزب رقیب در واشنگتن و شرکای ایالات متحده در خاورمیانه آسیبپذیر خواهد ماند.
منتقدان توافق هسته ای 2015 ، چه در داخل ایالات متحده و چه در اسرائیل و حاشیه خلیج فارس ، از این میترسند که چنانچه بایدن خیلی سریع وارد توافق شود و تحریمها را لغو کند، اهرم فشار واشنگتن بر ایران از بین میرود. در عوض این اظهارات، کاخ سفید خواستار مذاکره جدیدی شده است که در آن فقط در ازای مصالحه در مورد مسائل کلیدی باید موافقت خود با تخفیف تحریمها را اعلام کند. اما تهران چنین رویکردی را با قاطعیت رد کرد و اظهار داشت که تنها پس از بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای اصلی ، وارد مذاکرات گستردهتری خواهد شد.
همسایگان ایران با نگرانی چنین چشم اندازی را دنبال میکنند. آنها به دنبال سیاستی در ایالات متحده هستند که تنشهای منطقهای را کاهش دهد و در مقابلِ فعالیتهای منطقهای متحدان ایران بازدارندگی ایجاد کند. کارزار "فشار حداکثری" ترامپ به این اهداف نرسید -در واقع، با پاسخ "مقاومت حداکثری" تهران مواجه شد که شامل توقیف تانکرها و هدف قرار گرفتن تأسیسات نفتی عربستان [توسط متحدان ایران در یمن] بود.
اما این کشورها میترسند که آمریکا با بازگشت به توافق هستهای اصلی بدون سختگیریهای اضافی، فعالیتهای منطقه ای ایران را بیش از پیش ممکن سازد. همین کشورها نگرانیهای بیشتری نسبت به تعهد ایالات متحده نسبت به امنیت منطقه دارند. زیرا متحدان منطقهای آمریکا از تقاضای تقسیم کار و پایان دادن به "جنگهای ابدی" همراه با سیاستهای متناقضی که نشانگر تغییر پاندول اولویتهای آمریکا است، ناامید شدهاند.
چگونه ایالات متحده می تواند تنش های منطقهای مربوط به ایران را به بهترین وجه حل کند؟ برای یافتن پاسخ این سوال، من [صنم وکیل] و همکارانم در مؤسسه چتمهاوس مصاحبههایی با 210 سیاستگذار و کارشناس فعلی و سابق از 15 کشور انجام دادیم.
این کشورها شامل امضاکنندگان توافق هستهای ایران -مانند ایالات متحده، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین- و نیز کشورهای درگیر در بحرانهای فعال خاورمیانه -نظیر سوریه، لبنان، یمن، عراق، عربستان سعودی و امارات متحده عربی است.
روندهای موازی، چندجانبه و منطقهای
از جولای تا نوامبر 2020 ، ما از مصاحبه شوندگان خود در مورد چگونگی مدیریت و حل و فصل تعارضات در خاورمیانه نظرسنجی کردیم. ما از آنها در مورد مشکلات و تنشهای ژئوپلیتیکی موجود در منطقه و چگونگی تأثیر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده بر فضای امنیتی سؤال کردیم. ما درک آنها از ریشه تنشهای منطقهای را بررسی کردیم و با توجه ویژه به نقش ایران در سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن، برای رفع آنها توصیههایی را خواستار شدیم.
کارشناسان و مجریان سیاست که با آنها مصاحبه کردیم، محتمل نمیدیدند که مسائل منطقهای میتواند در یک گفتگوی مستقیم با ایران به طور جامع مورد بررسی قرار گیرد. و همچنین اکثر پاسخ دهندگان انتظار نداشتند که تهران به طور معناداری پشتیبانی از متحدان منطقهای را رها کند یا برنامه موشک بالستیک خود را محدود کند. و بیشتر احساس میکردند که منزوی کردن ایران در مقایسه با منطقهایسازی راه حلهای مشکلات مشترک، غیرمولدتر است و نتایج مثبت کمتری دارد.
برای رسیدگی به نگرانیهای ناشی از فعالیتهای منطقهای ایران، کارشناسان توصیه کردند که دولتها باید به طور موازی و از طریق گفتوگوهای چندجانبه میان بازیگران مربوطه، هر مناقشه منطقهای را جداگانه حل کنند. بازیگران در این پروسه میتوانند نگرانیهایی مانند شبهنظامیان، موشکها و مسئله هستهای را مشترکاً و همچنین در مسیرهای موازی جداگانه، پیگیری کنند.
ما از مصاحبهشوندگان خود پرسیدیم «گام اولی که میتواند به ثبات منطقه کمک کند چیست؟».
در میان مصاحبهشوندگان ما، ۴۵ درصد طرفدار بازگشت به توافق هستهای 2015 ایران بودند. آنها استدلال کردند که بازگشت به برجام، به بازگرداندن همکاریهای بیناآتلانتیک، به مهار برنامه هستهای ایران و ایجاد اعتماد بین تهران و واشنگتن کمک میکند. علاوه بر این، احیای توافق باعث کاهش تنش در کشورهایی مانند عراق می شود که در میانه فشار حداکثری واشنگتن و مقاومت حداکثری تهران واقع شدهاند.
با این وجود ، بیشتر کارشناسان تأکید کردند که ایالات متحده باید ضمن ورود مجدد به توافق هستهای، خود را مجهز به یک برنامه عملی مشخص برای رفع نقایص آن کند. پس از بازگشت به برجام، پاسخدهندگان بطور ویژه بر ضرورت طرح نقشه راهی برای حل منازعات منطقهای تأکید کردند. آنها مدعی هستند که به دنبال انعقاد توافق هستهای در سال 2015، ایران رد پای خود در عراق، یمن، لبنان و سوریه را گسترش داد. بنابراین دولت بایدن باید همراه با طرحی شفاف و مدون برای روندهای موازی، چندجانبه و منطقهای که به سرعت دنبال خواهد شد، به توافق برگردد. دولت بایدن با استمرار هرچه بیشتر این روند، مادامیکه در مورد برنامههای خود با شرکای منطقهای در مشورت و هماهنگی باشد، میتواند نگرانیهای مخالفان کنگره و شرکای منطقهای را با برطرف سازد.
پاسخدهندگان نشان دادند که با ایجاد این مسیرهای موازی برای حل و فصل تعارضات، دولت بایدن نشان میدهد که به جای تکرار تاریخ، در حال ترسیم مسیر تاریخی خود است. ممکن است اصراری وجود داشته باشد مبنی بر اینکه همه طرفها به عنوان بخشی از مذاکره و اجرای توافق هستهای، باید متعهد شوند که در ادامه فرآیند تعامل، مشارکت داشته باشند. ایران را میتوان با وعده کاهش تحریمهای اضافی یا سرمایهگذاری ترغیب کرد. اطمینان از تعهد تهران برای جبران نگرانیهای بازیگران منطقهای بسیار حیاتی است.
بیش از 50 درصد از مصاحبه شوندگان ما توصیه میکنند که اولین مسیر موازی باید روندی باشد که همه طرف های درگیر در جنگ یمن از جمله ایران را گرد هم آورد. روند دیگری هم باید در حمایت از گفتوگو میان کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود داشته باشد تا اعتماد و همکاری را ارتقاء داده و سازوکارهای حل اختلافات را تقویت کند. بطور خاص برای مهار نفوذ منطقهای ایران، مسیر احیای مذاکرات اسرائیل و فلسطین و پرداختن به درگیریها در سوریه، حائز اهمیت خواهد بود.
مسیرهای دیگری که میتوانند بستر اعتمادسازی در سراسر منطقه را فراهم کنند در زمینههایی مانند دیپلماسی بهداشتی، گردشگری مذهبی، تبادلات فرهنگی بین مردمی، تجارت و محیط زیست هستند.
نقش آمریکای بایدن برای ایجاد ثبات در آینده خاورمیانه
مصاحبه شوندگان ما به همان میزانی که خواستار رفع مشکلات منطقهای از طریق یک روند منطقهای بودند، بر نقش کلیدی ایالات متحده در ایجاد ثبات در منطقه نیز تأکید داشتند. پاسخدهندگان -به ویژه کسانی که از خاورمیانه بودند- ابراز نگرانی کردند که تزلزل در تعهدات ایالات متحده نسبت به شرکای خاورمیانهای، منجر به یک عدم اطمینان میشود و امنیت منطقه را تضعیف میکند.
در میان مصاحبه شوندگان ما، ۳۳ درصد گفتند که افزایش عدم اطمینان ناشی از ناسازگاری در سیاستهای ایالات متحده، منطقه را از امنیت کمتری برخوردار میکند. از این تعداد ۵۷ درصد عراقی، ۵۰ درصد اماراتی و ۴۵ درصد اهل عربستان سعودی بودند. جای تعجب نیست که فقط ۳۰ درصد از پاسخدهندگان ایرانی و ۲۳ درصد از اسرائیلیها، ایالات متحده را به عنوان یک نیروی تثبیت کننده در منطقه قلمداد میکنند. اما ۵۰ درصد از آمریکاییهایی که با آنها مصاحبه کردیم، احساس میکردند که ایالات متحده نقشی اساسی در تسهیل کار مسیرهای موازی دارد.
فرصت تاریخی بایدن
یافته های ما حاکی از این است که دولت بایدن فرصتی برای برگ زدن صفحه تاریک تاریخ چهارساله سیاستهای معاملاتی ترامپ در خاورمیانه دارد. دوران بایدن می تواند یکی از دوران تاریخی در زمینه تعاملات چندجانبه و تثبیت منازعات را رقم بزند. در این دوره ایالات متحده باید از گامهای فزاینده کشورهای خاورمیانه در مسیر رسیدگی به منازعات منطقهای، پشتیبانی کند. چنین فرآیندی میتواند در نهایت زمینه را برای گفتگوهای جامع منطقهای و بینالمللی فراهم کند.»