مسیر دشوار بایدن بعد از خرابکاری اسرائیل در نطنز
به گزارش اقتصادنیوز، حمله به تاسیسات نطنز در آستانه آغاز دور جدید نشست کمیسیون برجام، همان گونه که انتظار می رفت، مذاکرات فشرده پیرامون احیای توافق هسته ای موسوم به برجام را تحت تاثیر خود قرار داد. این ماجرا در شرایطی صورت گرفته که دولت بایدن با شعار خاتمه دادن به جنگ های بی پایان بر سر کار آمده و تحقق بخشیدن به این ایده از جمله در گرو حل مسالمت آمیز مناقشه هسته ای جمهوری اسلامی است.
با این حال حادثه نطنز نشان داد دولت بایدن مسیر بسیار دشواری را در این زمینه در پیش دارد. آلکساندر لنگلوئیس با انتشار یادداشتی با عنوان « خرابکاری در تاسیسات نطنز ثابت می کند که آمریکا باید سیاست خاورمیانه خود را از نو تنظیم کند» در پایگاه نشنال اینترست خاطر نشان کرده تنها با تجدید نظر در سیاست خاورمیانه ای آمریکا و مهار نیروهایی که قصد بر هم زدن بازی جدبد ایالات متحده را دارند، می توان صلح منطقه ای را پدید آورد.
بر هم زدن بازی به نفع حفظ وضعیت موجود
بازی خراب کن ها در حال تحت فشار قرار دادن ایالات متحده برای ممانعت از بازگشت دوباره به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و برقراری مجدد مذاکرات دیپلماتیک با ایران هستند. این به اصطلاح «متحدان» آمریکا که وضع موجودِ خاورمیانه -که در آن چتر امنیتی آمریکا در حمایت از تلاش های ماجراجویانه و خطرناکشان در سراسر منطقه گسترده شده- را ترجیح می دهند و از حضور قوه قهریه آمریکا حمایت می کنند. حادثه اخیر در تاسیسات ایران در نطنز این مسئله را اثبات می کند. این حادثه تلاشی آشکار و صرف نظر ناپذیر برای بر هم زدن مذاکرات رسمی دیپلماتیک و درگیر نگه داشتن واشنگتن در مسائل امنیتی خاورمیانه بود.
با توجه به اهمیت مذاکرات جاری در وین، نباید خطراتی که موجب بر هم خوردن آن می شود را دست کم گرفت. تلاش ها در وین که در طی آن ایران و آمریکا به صورت غیرمستقیم در حال مذاکره اند، آخرین تلاش برای بازگرداندن واشنگتن و تهران به تعهدات برجامی خود تا پیش از انتخابات ایران در ماه ژوئن است –کسب موفقیت مهمی که می تواند گفتگو در مورد سایر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا را آغاز کند.
برهم زدن بازی به سبک کلاسیک
بنابراین زمان حمله به نطنز نگرانی های جدی را ایجاد می کند. از قراین چنین بر می آید که مسئولیت این ماجرا بر عهده اسرائیل است. گزارش شده است که این حمله باعث انفجار یا آتش سوزی شد و به سیستم های برق رسانی و در نتیجه سانتریفیوژها آسیب جدی وارد کرد. به طور قابل پیش بینی، این حادثه واکنش های منفی زیادی در تهران ایجاد کرد و مقامات آن را «تروریسم هسته ای» اعلام کردند و. برخی هم قول انتقام می دهند. علاوه بر این ، تهران اعلام کرد که غنی سازی اورانیوم را به 60 درصد افزایش می دهد. ضمن این که این وضعیت بازگشت ایالات متحده و ایران به توافق برجام را پیچیده تر می کند.
چنین حمله ای یک تاکتیک برهم زننده بازی به سبک کلاسیک است چرا که اساسا برای ایجاد واکنشی منفی از سوی تهران طراحی شده است. اسرائیل که سیاست روشنی در قبال تأیید یا انکار نقش خود در اقدامات پنهانی علیه ایران دارد، می داند که با چنین اقداماتی نه تنها می تواند باعث ایجاد واکنش های متقابل و سخت ایران شود، بلکه با این کار موجب می شود ایران خواسته های بیشتری در مذاکرات را مطرح کند. برای اثبات ابن ماجرا فقط کافی است به حمله به یک کشتی متعلق به اسرائیل در خلیج فارس و ادامه غنی سازی اورانیوم با غلظت بالاتر که اقدامات برای احیای برجام را تضعیف می کند، اشاره کرد. مطمئناً، مرور یک طرفه این وقایع این واقعیت را نادیده می گیرد که اقدامات اسرائیل قوانین بین المللی را نقض می کند و باعث تحکیم جایگاه و اتحاد تندروهای ایرانی می شود که به همان اندازه بی علاقه به هرگونه توافقی با ایالات متحده هستند.
ضمن این که اقدامات تعمدی از این دست باعث ایجاد مشکلات داخلی برای دولت بایدن می شود. حزب دموکرات متشکل از برخی کسانی است که خواهان رویکرد سرسختانه تر علیه ایران هستند و در انتظار دریافت هرگونه نشانه ای هستند تا ایران به عنوان عامل به بن بست کشاندن مذاکرات و یا مرگ برجام معرفی کنند. در کنگره ای هم کاملا میان هر دو حزب تقسیم شده، تیم بایدن دستیابی به اهداف بلند پروازانه داخلیشان از قدرت مانور محدودی برخوردار است.
تحریک لفاظانه متحدان
بازی خراب کن ها در سرتاسر خاورمیانه از این محدودیت های داخلی و سایر نگرانی های امنیت ملی ایالات متحده آگاهند و اغلب از این شرایط در جهت گسترده تر کردن نامحدود چادر امنیتی ایالات متحده در منطقه به نفع خود بهره می برند. نمونه های از این دست بسیار است: عملیات نظامی شکست خورده عربستان در یمن؛ منازعه میان امارات متحده عربی، مصر و ترکیه در لیبی؛ اشغال مداوم سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل و بمباران شرق سوریه. در هر یک از این موارد، ماجراجویی های منطقه ای تنها در شرایطی میسر شده که حضور نظامی ایالات متحده، پشتیبانی مستقیم نظامی و فروش گسترده سلاح، با عنوان تضمین کننده امنیت دولت و منافع ایالات متحده و گسترش صلح توجیه شده است. دولت ها در خاورمیانه تنها بدین سبب دست به حملات خشونت آمیز می زنند که واشنگتن با اقداماتش آن ها را پشتیبانی و با منابع نظامی اش از آن ها محافظت می کند.
آشکارترین نمونه از این ماجرا را می توان در حضور نیروهای ایالات متحده در عراق، سوریه ، عربستان سعودی، یمن و قطر مشاهده کرد -همگی با هدف مقابله با نفوذ ایران طراحی شده اند. دولت های پیشین در گذشته از نیت واقعیشان در این ماجرا پرده برداشته اند. جان بولتون، یک ضد ایرانی رادیکال صریحاً اظهار داشت که ارسال بمب افکن های بی52 به خلیج فارس «فرستادن پیام روشن و غیر قابل تردید به ایران است که هرگونه حمله به منافع ایالات متحده یا متحدان ما با حمله بی امان ما روبرو خواهد شد». این لفاظی ها باعث تحریک به اصطلاح متحدانی می شود که تصمیمات سیاسی خطیری اتخاذ می کنند و از این وضعیت موجود اطمینان حاصل می کنند که ایران در وهله اول اقدام به جنگ آشکار نمی کند.
باید در نظر داشت که این استدلال ها در پی توجیه مخاطرات نسبت به تهران نیست. اما باید در نظر داشت اقدامات شرکای ایالات متحده و پشتیبانی های آمریکا از آن ها بر گستره این مخاطرات دامن می زند.
به سوی صلح منطقه ای
بهترین اقدامی که واشنگتن می تواند برای کاستن از سطح خصومت ها در سراسر منطقه انجام دهد این است که به بازی مخرب کشورهای خاصی در منطقه خاتمه دهد، از نقش خود به عنوان نیرویی در مقام پلیس منطقه دست بکشد و از دیپلماسی برای دور هم جمع کردن کشورها استفاده کند. این کار می تواند با برقراری توافقاتی از قبیل برجام - که می تواند اعتماد را بین تهران و واشنگتن ایجاد کند- آغاز شود و از این طریق امکان گفتگوهای بعدی برای برقراری صلح منطقه ای و ادامه تدریجی خروج نیروهای های ایالات متحده را فراهم کند.
مهمتر از همه، چنین تلاش هایی تنها با طرد آشکار بازی خراب کن ها و رد اقداماتشان که تنها به بهای منافع ایالات متحده و زندگی افراد بی گناه تمام می شود، مقدور می شود. اما متأسفانه در حال حاضر بعید به نظر می رسد واشنگتن قصد داشته باشد در راستای تغییر رویکرد منطقه ایش، اقدامات شرکای خاورمیانه ای خود را به طور علنی محکوم کند.