اگر کم عقلیِ برخی همسنگرانم نبود، لال میشدم
متن احسان محمدحسنی به شرح ذیل است:
«هر دم از این باغ، بَری میرسد…!
چند خطی در پاسخ به شب نامۀ همسنگرانِ تازه واردم در بنیاد روایت
عزیزان، دوستان، برادران!
بنا نداشتم در این هوای غبارآلود و وانفسای کرونا زده و در این سرمای استخوان سوزِ وضعیت سیاسی، اقتصادی و روانی کشور و خندق بلای دولت ساخته، وارد حاشیۀ تکراری و قابل پیش بینیِ عدهای از خواص، برای مجموعه مستند ماندگار، تأثیرگذار و ارزشمند «آقامرتضی» شوم امّا انتشار بیانیۀ شتابزده و از سر ذوق و هیجانِ برخی همسنگرانم در بنیاد روایت، علاوه بر غصه و حیرت، ناگزیرم کرد چند خطی را قلمی کرده و در اختیار اصحاب محترم رسانه قرار دهم.
اوّلاً اگر انتشار این جنس بیانیههای عجولانه و سراسر افترا و ادعا باعثِ دیده شدن و مطرح شدن دوستانم در رسانهها میشود و عطشِ بر سر زبان افتادنشان را سیراب کرده و برای پوشاندن بی عملیها و انفعال و بی برنامگی برادرانم در برگزاری هر چه باشکوهتر سالگرد سید شهیدان اهل قلم و سالار هنرمندان انقلاب و ناتوانی در نشر عقاید و روایت سرگذشت زندگی سراسر امیدِ آن بزرگمرد، لباسی دوخته میشود، پس الخیر فی ما وقع، بسم الله. بیشتر بنویسید و بتازید.
ثانیاً مجموعهای که از آن به عنوان «آرشیو روایت فتح» یاد میشود، در سنوات ماضی و در برخی دورهها مورد دستبردهای شخصی و سوء استفادههای منفعت طلبانه و پنهانی قرار گرفته است و یا للعجب که صدا از دیوار در آمد امّا از همسنگران و مدعیانِ جدید، خبری نبود. هر گونه پیگیریهای حقوقی! قضایی! نیز پیشکش!!
عقل سلیم حکم میکرد این آثار که در حالِ نابودی، فرسایش و بهره برداریهای شخصی قرار گرفته بود و بیم آن میرفت در اثر آتش سوزی، حوادث غیرمترقبه در مرکز شهر و یا هر بحران دیگری مورد تهدید واقع شود، در چند نقطه نگهداری و بازسازی شود.
در دورهای که این حقیر به پیشنهاد فرمانده محترم وقت سپاه پاسداران و با حکم رییس محترم وقت سازمان بسیج مستضعفین، با حفظ سمت مأمورِ به هم افزاییِ شبه ادغام و نزدیک کردن دو مجموعۀ مهم هنری و رسانهای سپاه و بسیج شدم، سلسلۀ اقدامات و تصمیمات مطالعه شده و جامعی را در همۀ سطوح و عرصهها برنامهریزی و پیگیری کردهام؛ از طرح توسعۀ شهرک سینمایی دفاع مقدس، تا طراحی ساخت پردیس بزرگ فرهنگی، هنری و سینمایی و نمایشی در میدان فردوسی تهران، تا ساخت و بهرهبرداری از سالن تئاتر مقاومت (تماشاخانه سرو) و همچنین باز کردن دربهای قفل شدۀ آرشیو روایت فتح به روی پژوهشگران و مستندسازان که منجر به جهش کمی و کیفی تولید آثار با مضامین مقاومت و نیز بازتعریف و احیای انتشارات روایت فتح و … شد. اینها تنها بخشهای کوچکی از عمرِ کوتاهِ مسئولیت این کمترین سرباز با همراهی و مساعدت یاران و همسنگرانم در آن مجموعۀ عزیز بوده است.
خداوندا مرا به خاطر بر زبان آوردن و شمردن این قلیل اقداماتِ ناچیز که وظیفهام بوده ببخش که اگر کم عقلیِ برخی همسنگرانم نبود، لال میشدم و این چند جمله را هم پیش از محاسبه در یومالحساب، نمیسوزاندم!
ثالثاً سرورانِ عزیزم این برادرشان را تهدید به پیگیری حقوقی و قضایی در دستگاههای ذیربط نظامی نمودهاند! بسیار خوب، اگر چنین قصدی هم داشتند نیاز به بیانیه سرگشاده و دعوا در ملاء عام نبود، باید ظرف این دو سال گذشته که از ریاستشان گذشته، به جای سکوت و تملّق، اقدام میفرمودند. حالا هم دیر نشده. ما را از چه میترسانند؟! گردنمان از مو باریکتر و ارائه اسناد و پاسخگویی حقوقی در دستگاه قضایی را به مراتب آسانتر و گواراتر از پاسخگویی در محضر حضرت کرام الکاتبین میدانیم.
رابعاً حسن ختام این یادداشت را بهانهای قرار میدهم برای فراخوان عمومی به همۀ پژوهشگرانِ کاربلد و مستندسازان پر تلاشِ حاضر در منظومۀ فرهنگی انقلاب اسلامی برای مراجعه و بهرهبرداریِ به جا و با برنامه از آرشیو سازمان هنری رسانهای اوج که متعلق به این سرزمین و آب و خاک مقدس است؛ جهت تولید آثار فاخر و ارزشمند با موضوع تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و عاشورایی ملت سلحشور این کهن بوم و بَر.
همچنین با افتخار یک نسخۀ کامل از کلیۀ آثار، تولیدات و آرشیو سازمان هنری رسانهای اوج، برای صیانت و امنیت بیشتر و نگهداری در گنجینه ارزشمند سپاه پاسداران به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه تقدیم میگردد.
و آخر اینکه؛ در این باب گفتنیها بسیار است، امّا فعلاً به همین مقدار بسنده کردم… بماند بقیه اش!
والسلام
اگر ناخدا جامه بر تن دَرَد / خدا کشتی آنجا که خواهد بَرَد
برقرار باشید
کوچکترین سرباز جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. احسان محمّدحسنی»