میانهروی عملگرا یا انقلابی مترقی؟
به گزارش اقتصادنیوز؛ با گذشت بیش از یکصد روز از آغاز به کار دولت جدید آمریکا، بحثهای مختلفی درباره سیاستهای داخلی و خارجی دولت بایدن در رسانههای آمریکا مطرح شده است و علیرغم رضایت کلی دموکراتها از عملکرد بایدن، برخی تحلیلگران از دو طیف راست محافظهکار و چپ مترقی در حزب دموکرات، نسبت به مثبت بودن سیاستهای کاخ سفید ابراز تردید کردهاند.
سنتریست عملگرا یا سوسیالیست تحولخواه؟
لیزا لارر و آنی کانی خبرنگاران نیویورکتایمز درباره عملکرد بایدن در ۱۰۰ روز نخست ریاستجمهوریاش نوشته اند: رئیس جمهور بایدن که یک میانهروی مادام العمر دارد ، با حزب خود به سمت جناح چپ حرکت می کند. جو بایدن در اوایل دوره مسئولیت خود، بزرگترین میزان گسترش دولت آمریکا در دهه های گذشته را در پیش گرفته است.
آقای بایدن که 100 روز از زمان ریاست جمهوری خود را پشت سر گذاشته، بزرگترین توسعه دولت آمریکا در دهه های گذشته را بر عهده دارد؛ یعنی تلاش برای استفاده از 6 تریلیون دلار هزینه فدرال برای رسیدگی به چالش های اجتماعی و اقتصادی در مقیاسی که در نیم قرن اخیر دیده نشده است. دستیاران می گویند که او به عنوان رهبر حزب از راه هایی که پیشتر مورد توجهش نبود، وارد شده است و موضوعاتی که قبلاً او را آزار می داد، مانند عدم حمایت جمهوری خواهان از اولویت های دموکراتها، دیگر بازدارنده اقدامات او نیست.
برای یک سیاستمدار استبلیشمنت که مبارزات انتخاباتی خود را با شعار بازگرداندن هنجارهای سیاسی پیش برده ، سابقه ۱۰۰ روز کاری وی تاکنون بیشتر وجه انقلابی داشته است- اما دستیاران وی می گویند که برای پاسخ به پاندمی فلجکننده کرونا ، آقای بایدن در حال پیش بردن مطالبات حزبی است که احساس می کند به شدت جسارت یافته تا یک برنامه لیبرال را از طریق یک کنگره قطبی پیش ببرد.
نتیجه آن چیزی است که تعداد کمی از مردم انتظار داشتند: ریاست جمهوری وی معنای دموکرات بودن را تغییر می دهد ، حتی در میان شاخه محافظه کار حزب او که دهه ها به تبلیغ و بشارت دستورکار دو حزبی پرداخته است.
بایدن، رئیسجمهور عصر جنگ سرد جدید
همچنین سخنان بایدن در زمینه سیاست های خارجی کاخ سفید، به نوشته دیوید سنجر، روزنامهنگار امنیت ملی نیویورکتایمز، در حالی صورت گرفت که وی در طول سخنرانی هرگز کلمات "جنگ سرد" را بر زبان نیاورد، اما در مورد ضرورت اثبات اینکه "دموکراسی هنوز کار می کند" درحالیکه کشور با دشمنان اقتدارگرا در رقابت است، صحبت کرد.
رئیس جمهور بایدن دیدگاه گسترده خود را برای بازسازی اقتصاد آمریکا را توجیه کرد و آن را گام ضروری برای دوام آوردن در رقابت طولانی مدت با چین دانست، یک مسابقه پایاپای که در آن ایالات متحده باید نه تنها باید پایداری عملکرد دموکراسی ها را ثابت کند، بلکه باید نشان دهد که می تواند به نوآوری های خود ادامه دهد و موفق ترین کشور استبدادی جهان را در تولید شکست دهد.
سخنرانی وی در کنگره با مضامینی همراه بود که تکرار جدیدی از رقابت جنگ سرد - بیشتر فناوری تا نظامی - بدون گفتن کلمات "جنگ سرد" را نشان می داد. به گفته آقای بایدن ، دشمنان آمریکا در حال تماشای دو قطبی شدن عمیق جامعه آمریکا و خشنودی از حمله 6 ژانویه به کنگره آمریکا هستند "تا ثابت کنند که خورشید در دموکراسی آمریکا در حال غروب کردن است."
اینها همه بخشی از تلاش آقای بایدن برای بالا بردن برنامه زیرساخت ها و بازسازیهای خود به یک سطح بالاتر بود ، دقیقاً همان کاری که جان اف کندی در سخنرانی "ما انتخاب کردیم که به ماه برویم" نزدیک به شش دهه پیش انجام داد. اما تاریخچه تلاشهای اخیر رئیس جمهور آمریکا برای احیای احساسات ملی متحد کننده در بهترین حالت درهم و مخلوط است. باراک اوباما هم در سخنرانی خود تلاش مشابهی داشت.
یک دهه بعد از آن، چالش حتی پیچیده تر است: اکنون آمریکا با یک رقیب تکنولوژیکی بسیار تواناتر ، یک کشمکش نظامی بسیار پیچیده تر و یک درگیری ایدئولوژیک شدیدتر روبرو است. آقای بایدن گفت: «ما در یک نقطه عطف بزرگ در تاریخ هستیم.» در واقع ، او با بدترین روابط دو دهه گذشته با دشمنان ابرقدرت آمریکا در شررایطی بسیار متفاوت روبرو است که می خواهند از اختلافات داخلی بسیار مشهود آمریکا بهره برداری کنند. و بنابراین بایدن وضعیتی را نشان داد که ایالات متحده باید با افزایش قدرت خود، به مصاف چین برود ، در حالی که اخلالگری به نام روسیه هم وجود دارد.
دستیاران وی اذعان می کنند که اینکه آیا او می تواند هم داخل کشور و هم متحدان آمریکا را به این وظیفه معطوف کند، یا نه میتواند به خوبی کیفیت ریاست جمهوری وی را تعریف کند.
ابرقدرت بدون ابراستراتژی
مروان بشارة، تحلیلگر سیاسی ارشد الجزیره بایدن را فاقد استراتژی کلان مشخص و جامع میداند و در تحلیلی نوشته است: استراتژم بایدن نشانی از استراتژی کلان یک ابرقدرت ندارد (استراتژم به معنای استراتژی مقابله، صفآرایی یا حیله جنگی است و در اینجا منظور طرح و نقشهای است که با آنچه استراتژی کلان خوانده میشود، فاصله زیادی دارد). دولت بایدن بدون داشتن یک خط مشی روشن و مشخص قادر به ادامه سیاست خارجی نیست.
سخنرانی جو بایدن ، رئیس جمهور ایالات متحده در کنگره این هفته، بر عمق و جزئیات برنامه ملی تحول آفرین وی تأکید داشت. اما غر زدنهای جویده جویده او در مورد رقبای قدرتمند آمریکا نیز گنگی و ناهماهنگی سیاست خارجی وی را نشان داد.
دولت وی در دستور کار داخلی خود کاملاً جسورانه و شفاف، اما در سیاست خارجی بطور آزاردهندهای اتفاقی و مبهم بوده است. عدم وجود یک چالش مهم استراتژیک فوری -در مقیاس 11 سپتامبر ، جنگهای کره ، ویتنام یا خلیج فارس- و تأثیر مخرب پاندمی کرونا ، سیاست خارجی را در انتهای دستورکار دولت ایالات متحده قرار داده است.
این امر به بایدن اجازه داده است که مانند "یک انترناسیونالیست لیبرال" صحبت کند، اما مانند یک "رئالیست عملگرا" رفتار کند. وی مجدداً به توافق نامه های چند جانبه و نهادهای بین المللی پیوست که توسط سلف وی رها شده بود و خروج نهایی نظامی از افغانستان را اعلام کرد، اما تعهد او به دموکراسی و حقوق بشر در آنجا و جاهای دیگر در بهترین حالت همچنان در حد لفاظی باقی مانده است.
تیم سیاست خارجی وی "سیاست خارجی عملگرایانه، هزینه-فایدهای و متناسب با نیازهای طبقه متوسط" را طراحی کرده است، با این وجود در پی بازپسگیری درفش رهبری جهانی، ظاهراً به هر قیمتی مباهات می کند. این تیم تواضع را مورد تأکید قرار داده اما ادعای مازاد اخلاقمداری را بر عهده گرفته تا به طور مداوم به رهبران جهان موعظه کند و قول دهد که بر چین و دیگر قدرت های جهانی غلبه کند.
جای تعجب نیست که برخی معتقدند رویکرد دولت به طرز غیرمنتظرهای سختگیرانه بوده است ، در حالی که برخی دیگر فکر می کنند عملکرد بسیار ضعیفی داشته است. بایدن دارای آینده نگری و تجربه است، اما هیچ راهکار روشن، جامع و قابل فهمی برای ارائه ندارد.
یا شاید یک مورد وجود داشته باشد، اما بیشتر یک استراتژم است تا یک استراتژی کلان. این اجازه می دهد تا مقامات دولت از هر دو طرف دهان خود صحبت کنند؛ یک چیز را بگویند و کار دیگری را انجام دهند، به روشی که دشمنان را ناامید کند و متحدین را به نق ردن وادارد.
اینگونه است که بایدن رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین را "قاتل" میخواند ، اما اساساً وضعیت موجود را حفظ میکند. وی به پوتین نسبت به "اقدامات تهاجمی" بیشتر هشدار میدهد، اما سپس او را به اجلاسهای دو جانبه و چند جانبه دعوت می کند تا در مورد صلح و امنیت جهانی بحث کنند.
رئیس جمهور می گوید متعهد به بازگشت به توافق هستهای ایران است، اما مشغول دیپلماسی آکروباتیک برای گرفتن امتیازات بیشتر از تهران است و میخواهد کنگرهای که به وی در این زمینه مشکوک است، آزادی عمل بیشتری در اختیارش قرار دهد. و علیرغم اینکه بایدن همه آنچه ترامپ انجام داده است را سمی میداند، اما وی با زیرکی از تحریمهای سلف خود و سایر اقدامات تنبیهی برای گرفتن امتیازات بیشتر از ایران، چین و روسیه استفاده میکند.
بایدن همچنین متعهد شد که به تمام حمایت های خود از "جنگ تهاجمی" ریاض در یمن پایان خواهد داد، اما در را به روی عربستان باز گذاشته است تا هر کاری که سعودیها برای "دفاع" از خود در برابر تهدیدهای آینده ضروری میدانند را انجام دهند. و به همین ترتیب ضمن به رسمیت شناختن ارتباط خاندان سلطنتی عربستان سعودی با قتل و سلاخی روزنامهنگار منتقد، جمال خاشقجی، سیاست مماشات را مانند سلف خود پی میگیرد.
مهمترین چالش سیاست خارجی بایدن ، سیاست او در قبال چین نیز مبهم است اما پکن به راحتی گول نمیخورد و سورپرایز نمی شود. آنچه به اصطلاح "اقدام متوازنکننده" در برابر چین خوانده میشود، نه واقعاً عملی است و نه متعادل.
به طور خلاصه، ممکن است ابهام موجود زمان و فضای بیشتری را برای دولت خریده باشد تا بتواند با هرج و مرج و بی ثباتی که ناشی از ۴ سال "نبوغ پایدار" ترامپ در ویران کردن سیاستخارجی بود، مقابله کند. همچنین ممکن است این خرید زمان لازم بوده باشد تا دولت بایدن بتواند ابزارهای بطور فزاینده محدود آمریکا را با اهداف فوق العاده عالی آن سازگار کند. اما هیچ یک از اینها جایگزینی برای استراتژی بلندمدتی که برای یک قدرت جهانی حیاتی تلقی میشود، نخواهد بود.
رئیس جمهور بار دیگر ادعا کرد که "آمریکا بازگشته است ... آمریکا در حال حرکت است" و توصیه کرد که هیچکس در قمار خود علیه آمریکا شرطبندی نکند، چراکه چیرهگی ایالات متحده مقدر است. اما او نشان نداد که چگونه قصد دارد به تجدید حیات و بازسازی آمریکا دست یابد.
بایدن اعتماد به نفس خود را ابراز می کند و ممکن است اخطارها و اولتیماتومهایی را نیز صادر کند، اما اینها نمیتواند فقدان یک استراتژی عملی که هدایتگر سیاست خارجی کشور در طول مدت مسئولیت وی خواهد بود را جبران کند.