این مرد استاد دوقطبی سازی است/ آسانترین حریف انتخابات ۱۴۰۰ کیست؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، زندگی سیاسی محمود احمدینژاد را باید به چند دوره تقسیم کرد؛ «قبل از ۸۴»، «۸۴ تا ۸۸»، «۸۸ تا ۹۲» و «۹۲ تا الان».
در هر کدام از این دورههای او یک رفتار سیاسی متفاوت از خود ظهور و بروز داد و یکسری نیروهای سیاسی را جذب خود میکرد. حال او گروه همراه خود را دارد؛ «بهاری» ها.
رفتار او پس از ریاست جمهوریاش نشان از چرخش زیاد در مواضعش دارد؛ او حتی خیلی اتفاقات دوران ریاستجمهوریاش هم را گردن نمیگیرد. احمدی نژاد روز چهارشنبه برای ثبتنام ریاستجمهوری سیزدهم با تبلیغات و سر و صدای زیادی راهی وزارت کشور شد. ثبتنام کرد و پس از آن تهدید کرد که اگر مانند سال ۹۶ رد صلاحیت شود انتخابات را تحریم میکند و رای نخواهد داد.
هرچند کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان سال گذشته تلویحا احمدینژاد را تهدید به رد صلاحیت کرده بود و گفته بود کسانی که یک بار رد صلاحیت شدهاند دوباره ثبتنام نکنند، ولی او باز هم ثبتنام کرد؛ البته که او به عنوان یک شهروند طبق قانون اساسی حق نامزدی دارد و کسی نمی تواند او را از این حق خود منع کند.
در آن سو، زمزمههای مبنی بر نامزد شدن جهانگیری، رییسی و لاریجانی شنیده میشود. اگر هرکدام از این افراد بیایند و احمدینژاد هم در گود بماند، کارزار انتخاباتی پرهیجان و شلوغی را شاهد خواهیم بود.
نیاز به دوقطبی برای پیروزی
احمدینژاد کارش را بلد است؛ او برای پیروزی نیاز به دوقطبی دارد؛ اگر به فرض هر سه نفرات مذکور هم بیایند او قابلیت این را دارد که با هر یک از آنها دو قطبی درست کند؛ احمدینژاد میداند که رمز پیروزیاش دوقطبیسازی و سوار شدن بر موجآفرینیها است. البته این را سابقهاش میگوید.
در سال ۸۴ وقتی انتخابات دور اول با شگفتی به پایان رسید و هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد راهی مرحله دوم شدند، کسی فکر نمیکرد که احمدینژاد نامش از صندوق بیرون بیاید. هرچند حرف و حدیثهایی هم پیرامون انتخابات آن سال بود ولی آنچه مشخص بود او با یک دوگانهسازی هوشمندانهی اشرافیگری و فرودستان و جا زدن خود به عنوان صدای طبقه محروم و فرودست توانست بر هاشمی رفسنجانی که نماد اشرافیت و تمکن مالی در جامعه بود، پیروز شود.
مناظرههای سال ۸۴ که نمایندگان نامزدها در هر حوزه حضور داشتند؛ نمایندگان او هم توانستند با سوار شدن بر موجی که رییسشان راه انداخته بود، افکار عمومی را به سمت خود جلب کنند و او را به پیروزی برسانند. شعار «نفت را سر سفره مردم خواهم آورد» یکی از شگردهای تبلیغاتی او بود. او در این زمینه توانست از شایعات گستردهای که درباره هاشمی و فرزندانش بود به صورت غیرمستقیم استفاده کند و اینجور وانمود کند که پول نفت در دستان یک عده است و رابینهود قصه سال ۸۴ میخواهد آن را از دست مال مردم خورها بگیرد به مردم مستمند بدهد. البته از کمکهایی که در این راه به او شد هم نباید به سادگی عبور کرد.
دوقطبی رابینهود و داروغه
در سال ۸۸ این قضیه به گونه دیگری تکرار شد؛ این بار دو قطبیسازی بسیار پررنگتر شد؛ گرچه حامیان احمدینژاد مانند روزنامه کیهان و برخی نهادها معتقد به این بودند که دو قطبیسازی از سوی میرحسین موسوی و جریان اصلاحات شروع شد ولی در عمل آنچه مردم میدیدند این بود که احمدینژاد سه نامزد دیگر حاضر در رقابتها را یک جریان بر علیه خودش جا زد و با مظلومنمایی که سه نفر علیه یک نفر توانست بخشی از افکار عمومی را همراه خود کند.
او در مناظرهها دیگر خودش حضور داشت و رو در روی نامزدها آنها را متهم به فساد مالی و اداری میکرد و حتی کار به نشان دادن عکس همسر موسوی هم کشیده شد. او با نقشهای از پیش تعیین شده به خوبی این دوگانهسازی را اجرا میکرد. در مناظرهها آسمان را به ریسمان میبافت و با سردرگم کردن مخاطب در نهایت نتیجه مطلوب خود را به خورد مخاطبان مناظرهها میداد.
احمدینژاد در مناظره با موسوی مشخصا از هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و فرزندان آنها نام برد و آنها را متهم به فساد اقتصادی کرد. او باز هم میخواست با همراه کردن طبقه محروم که همواره احساس بیعدالتی میکردند، آنها را پای کار بیاورد و با سوار شدن بر همین موج از اتاق فکرهای ستادش لقب «دزدگیر ۸۸» برایش بیرون آمد.
هرچند که نتایج انتخابات ۸۸ و عملکرد دستگاههای مجری و نظارتی چه قبل و چه بعد از برگزاری محل بحث و انتقاد بسیاری از نیروهای سیاسی کشور است. او بدون شک یکی از اساتید دوقطبیسازی در صحنه انتخابات است که حتی انتخابات با حضور ۴ نامزد را هم توانست به دوقطبی رابینهود و داروغه تبدیل کند.
اما امسال هم اگر او تایید صلاحیت شود برابر سه نامزد بالقوه میتواند این دوقطبی را بسازد؛ هرچند او چندی پیش در سخنانی تلویحا گفته بود که «ممکن است به «آیتالله رییسی» هم بگویند نیا تا فرد مدنظرشان رای بیاورد» و خیلیها این جمله را حمایت تلویحی او از رییسی تعبیر کردند؛ اما آنچه مشخص است این است که احمدینژاد بر سر صندلی ریاست جمهوری با کسی تعارف ندارد؛ سابقه سال ۸۸ این را نشان داده است.
دو قطبیهای محتمل
حالا اگر احمدی نژاد تایید شود این سه نفر هم بیایند چه میشود؟
۱.احمدینژاد-لاریجانی: از این دو میتوان به عنوان دشمنان و نه منتقد و مخالف نام برد. آنها سابقه دعواهای طولانی با یکدیگر دارند که اوج آن یکشنبه سیاه در مجلس نهم بود. روزی که استیضاح وزیر کار احمدینژاد در جریان بود واو برای دفاع از وزیرش پشت تریبون مجلس رفت و با نشان دادن فیلم فاضل لاریجانی یکی از پر سر و صداترین جلسات مجلس بعد از انقلاب را رقم زد. احمدینژاد تا میتوانست به علی لاریجانی و برادرانش تاخت؛ لاریجانی هم البته سکوت نکرد و بعد از راهی کردن و به بیرون از جلسه، ۲۰ دقیقه خطابهای محکم علیه احمدینژاد ایراد کرد.
چند روز پس آن در قم هنگام سخنرانی ۲۲ بهمن به سمت لاریجانی مهر و نعلین پرتاب کردند که بعدها معلوم شد یک سری افراد وابسته به یک نیروی سیاسی خاص بودهاند. پس از ریاست جمهوریاش هم تا میتوانست به صادق لاریجانی رییس وقت قوه قضاییه و سایر لاریجانیها حمله میکرد. در آخرین متلکی هم که روانه علی لاریجانی کرده جملهای است که در وزارت کشور موقع بالا بردن شناسنامهاش گفت: «صاحب شناسنامه ساخت ایران است».
جملهای که طعنه به علی لاریجانی که متولد نجف است تلقی شد و اینگونه میتوان تعبیر کرد که او رسما اعلام کرده برای جنگ با لاریجانی آمده است. اما در این بین از قدرت سخنوری لاریجانی و تسلطش در اداره مناقشات نباید به سادگی گذشت. اگر این دو مناظرهای با یکدیگر داشته باشند قطعا یکی از جنجالیترین مناظرههای پس از انقلاب خواهد بود؛ چیزی در حد مناظره او با میرحسین.
۲.احمدینژاد-جهانگیری: این دو چهره پس از روی کار آمدن دولت یازدهم با یکدیگر دعواهای لفظی زیادی داشتند. حتی کار به شکایت و شکایتکشی احمدینژاد کشیده شد. جهانگیری موضوع بابک زنجانی و فساد کمسابقه نفتی و مالی او را در رسانهها مدام مطرح میکرد و از عملکرد دولتهای نهم و دهم درباره هدر دادن منابع فروش نفت به شدت انتقاد میکرد. جهانگیری به احمدینژاد حمله میکرد و او را هدف انتقادات تند خود قرار میداد. اما از سوی دیگر جهانگیری چند پاشنه آشیل دارد که احمدینژاد در مناظرهها میتواند از آنها بهره ببرد.
اول داستان دلار ۴۲۰۰ تومانی است که گرچه تصمیم در سطوح دیگری گرفته شد اما وقتی جهانگیری آن را اعلام کرد و متعاقب آن سوءاستفادههایی که از آن شد، رقبای سیاسی دولت با هشتگسازی «دلار جهانگیری» او را زیر ضرب بردند. موضوع دیگر دادگاه مهدی جهانگیری برادر اسحاق است که به اتهامات مالی حکم زندان گرفته است؛ مخالفان سیاسی جهانگیری این موضوع را مستمسک حمله به او کردند درصورتیکه در موارد مشابه مانند عیسی شریفی و قالیباف معتقدند فساد مالی شریفی قائممقام قالیباف در شهرداری تهران ربطی به نفر بالایی او ندارد. احمدینژاد اگر مناظرهای با جهانگیری داشته باشد، میتواند با آشی که مخالفان دولت که بعضا مخالفان خودش هم هستند، برای جهانگیری پختهاند، بهرهبرداری کند.
۳.احمدینژاد-رییسی: با توجه به سخنانی که بالاتر از او درباره رییسی نقل شد، احتمالا حملات کمتری را به رییسی شاهد خواهیم بود ولی با توجه به این نکته که احمدینژاد تعارفی برای ریاست جمهوری ندارد، میتواند رییسی را هم آماج حملاتش قرار دهد. احمدینژاد میتواند به موضوعاتی اشاره کند که در جریان انتخابات ۹۶ علیه رییسی به کار رفت؛ سابقه قضایی رییسی میتواند دستمایه حملات احمدینژاد شود. مخصوصا اینکه رییسی در مناظرههای ۹۶ نشان داد در مواقعی که فشار به او وارد میشود، سخنور خوبی نیست و احمدینژاد میتواند از همین نقطه ضعف او نهایت استفاده را ببرد.
گرچه کار قالیباف را برای نامزد شدن در انتخابات میتوان تمام شده دانست و پیشبینی میشود او وارد کارزار نخواهد شد، ولی اگر قالیباف هم بیاید آسانترین حریف برای احمدینژاد خواهد بود.
بدون خط قرمز
با این وجود باید منتظر نظر شورای نگهبان ماند که اگر احمدینژاد تایید شود، احتمالا نفرات مقابلش را هم در یک دسته قرار میدهد و بازهم دو قطبی سازی میکند حتی با وجود چندین نامزد. اگر چنین شود مناظرههای داغی در پیش خواهند بود؛ مخصوصا اینکه او ثابت کرده در مناظره هیچ خط قرمزی ندارد و مانند ماشین ترمز بریده هر کسی مقابلش باشد را میزند و جلو میرود.