این شهر به حکمران نیاز دارد

کدخبر: ۴۸۲۹۶۸
یادداشتی درباره مستند «آقای مدیر» به کارگردانی علی نیکبخت، تهیه‌کنندگی احمد شفیعی و تولیدشده در خانه مستند

​ «اقلیم، یک ظرفیت مشخص دارد ولی امروزه به تکنیک غره شده‌ایم و گمان می‌کنیم که با تکنیک می‌شود بسیاری از مشکلات را حل کرد. در ایران کسی ظرفیت‌های اقلیمی را به رسمیت نمی‌شناسد و محدودیت‌های ظرفیت را با تکنیک نمی‌شود برطرف کرد.  اینکه دولت اخیرا تصمیم گرفته آب دریای عمان را به سمت زاهدان بیاورد...

 آقای احمدی‌نژاد تصمیم گرفت آب خزر را به سمت سمنان بیاورد، آقای روحانی نیز گمان کرد که باید آب خزر را به سمت سمنان ببرد، همه نشانه چنین نگاه اشتباهی است. در اولین جلسه هیات وزیران در سال 1392 که در مشهد تشکیل شد، اولین خواسته نمایندگان هدایت آب دریای عمان به سمت مشهد بود و عقد یک قرارداد با تاجیکستان تا آب به سمت مشهد بیاید! در ابتدا گمان کردیم که دولت را دست انداخته‌اند و ماجرا بیشتر شبیه یک شوخی بود ولی بعد دیدیم که اتفاقا خیلی هم ماجرا برای‌شان جدی است که 2000 کیلومتر آب را به سمت مشهد پمپ کنند و حتی بحثی جدی درباره مشخص شدن هزینه این عملیات داشتند و من حیرت‌زده تنها به دنبال این سوال بودم که چرا باید آب شهر مشهد وابسته به یک کشور دیگر باشد؟ بعدها آب از دریای عمان به سمت شهر یزد آمد و کلی هم در بوق و کرنا شد که چه کار عظیمی صورت گرفته است!

در مستند «آقای مدیر» به مفهوم اقلیم توجه شده و این نکته بسیار مهم و مثبتی است. نکته دیگری که در این مستند به آن کمتر توجه شده این است که تمدن براساس یک نظمی در تعامل انسان و طبیعت خلق می‌شود و اگر جایی این نظم لحاظ نشود، غیرممکن است که تمدن شکل بگیرد. این نظم در مفهوم تمدن، وجوه مختلفی دارد که یک وجه آن، سازگاری اقلیمی و پذیرش نظم طبیعی و کیهانی است و اتفاقا این مساله، یکی از ویژگی‌های تمدن ایرانی است و به نظرم یکی از مشکلات ما، فراموشی این ویژگی تاریخی در تمدن‌مان است. نظم اجتماعی نیز در این میانه بسیار مهم است. شهر به مثابه یک سازمان اجتماعی و یک پدیدار تاریخی است که یک پیشینه تاریخی و تمدنی دارد که البته در مستند «آقای مدیر» اصلا به این مفهوم پرداخته نشده است. اصلی‌ترین مساله تهران، عدم توجه به نظم تمدنی است که یک بخش آن عدم توجه به نظم کیهانی و پیشینه طبیعی و یک بخش آن عدم توجه به پیشینه تاریخی و تمدنی است. شهر به مثابه یک سازمان اجتماعی، نیاز به اراده جمعی و اعمال آن و تامین منافع جمعی دارد. این شهر نیاز به مدیریت ندارد، نیاز به حکمران دارد. مدیر کسی است که دستوری از بالادستی می‌گیرد تا اهدافی که توسط فردی دیگر تعیین شده با منابع در اختیار مدیر، محقق سازد. حکمرانی یک عمل جمعی است که این جمع، خودشان برای خودشان هدف، منابع و نظام تنفیذ و اجرا تعیین می‌کنند. ادبیات حکمرانی با ادبیات مدیریت، بسیار متفاوت است.  این مستند، به ادبیات مدیریتی وفادار است. خطاب به مدیرانی است که خودشان اصلا تعیین‌کننده نیستند. من اساسا با نام «آقای مدیر» مشکل دارم در حالی که بحث، بحث حکمرانی است. در نظام قدیم حکمرانی، نظام دولت شهر وجود داشته و سیستم حکمرانی محلی حاکم بوده است. در حکومت رضاشاه، مرکزیت کاملی به وجود آمد و هویت محلی حذف شد و شهر به مثابه سازمان اجتماعی بی‌معنا شد.  نکته مهم این است در بحث مدیریت شهری، هویت محلی کاملا بی‌معناست. زمانی که قرار باشد دولت مرکزی و وزرا برای همه شهرها به صورت متمرکز تصمیم بگیرند، برای‌شان شهرها هیچ تفاوتی ندارند، یعنی رقابت و توسعه محلی کاملا در این حالت متمرکز بی‌معناست. اصلا چرا باید سطح حکومت مرکزی به این صورت باشد و شهر هیچ هویتی برایش وجود نداشته باشد؟  در نظام تقسیمات کشوری، حکمرانی محلی و شهری هیچ اهمیت و معنایی ندارد. محله‌محوری در سال‌های اخیر مطرح شده است که در صورتی معنا پیدا می‌کند که شهر را به مثابه سازمان اجتماعی بپذیریم.

منبع: اعتماد

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید