مذاکرات وین و عاشقان «دیپلماسی دوربین» /تشدید مخاطرات با دیپلماتی ناکارآزموده
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، کمتجربگی دولت رئیسی در مورد اینکه باید چه دستور کار دیپلماتیکی را در پیش بگیرد و نقش معکوس آن در بنبست کنونی، قابل تداوم نیست و اگر از بازنگری در این مسیر خودداری کند، در شرایطی که برجام فروپاشیده شود، دولت نقش کوچکی در پدید آمدن شرایط پس از برجام نخواهد داشت.
در شرایطی که ایران همچنان موضع رسمی خود را در قبال پیشنهاد جدید اتحادیه اروپا برای خروج مذاکرات احیای برجام از بنبست اعلام نکرده، گزارش شده که علی باقریکنی، مذاکرهکننده ارشد جمهوری اسلامی راهی وین شده تا با انریکه مورا، هماهنگکننده اروپایی گفتگوها دیدار کند. اینکه چنین دیدارها و گفتوگوهایی پس از گذشت نزدیک به یکسالونیم از مذاکرات تا چه حد گره از مار فروبسته برجام باز کند، همچنان مورد تردید قرار دارد. با این حال میزان تسلط مذاکرهکنندگان به اصول دیپلماسی و حقوق بینالملل یکی از شروط اولیه برای ثمربخشی هر گونه مذاکره دیپلماتیکی به نظر میرسد. در این شرایط مجله فارین پالیسی با انتشار یادداشتی، ضمن بررسی ویژگیهای تیم مذاکرهکننده ایرانی در گفتوگوهای هستهای، تجدیدنظر در مسیر کنونی را شرط موفقیت در مذاکرات آتی دانسته است.
دنبالهروی میراث شکست خورده ترامپ
تحلیلگران پیشرو در ایالات متحده که زمانی از جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده حمایت میکردند و تمایل او به چندجانبهگرایی را به عنوان نقطه قوت سیاست خارجی او تبلیغ میکردند، اکنون آشکارا از او به خاطر رویکرد خاورمیانهایش انتقاد میکنند. به طور ویژه، آنها معتقدند که رویه او یادآور دستور کار دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده و میراث شکست خوردهاش در منطقه است که با خروج فاجعه بار او از توافق هستهای ایران، تجسم یافته است.
مسئله این است که بایدن برای احیای نهایی برجام آخرین ماههای دولت حسن روحانی، رئیسجمهور سابق ایران را در سال 2021 هدر داد و در حال حاضر، بدون اینکه عزم خود را برای توافق با دولت جدید ایران نشان دهد، دنبالهروی کارزار فشار حداکثری ترامپ است. اینکه بایدن انعطاف لازم برای احیای برجام را نشان نمیدهد و تصمیم او برای اعمال تحریمهای جدید علیه ایران در جریان مذاکرات با ایران، بیتردید گامهای اشتباهی بود.
مهندسی که مذاکرات را هدایت کرد
با این حال، نادیده گرفتن وضعیت دولت رئیسی در هنر دیپلماسی در ایجاد بنبست کنونی، کوتهنگری است. زمانی که برجام برای اولین بار مورد مذاکره قرار گرفت، طرف ایرانی توسط مهندسی رهبری میشد که تسلط بر روابط خارجی و هنر چانه زنی، آشنایی با پیچیدگیهای حقوق بینالملل و حضور جذاب در رسانههای جریان اصلی جهانی، شتابی را ایجاد کرد که منجر به پیشرفت توافق هستهای شد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران، مذاکرات برجام را به گونهای هدایت کرد که –بدون در نظر گرفتن چند تن از مخالفان در خلیج فارس و اسرائیل- جامعه بینالمللی در این مورد اتفاق نظر داشتند که این یک پیروزی دیپلماتیک است. ظریف البته بیعیبونقص نبود، اما او یک دیپلمات کارکشته و آشنا به مسئولیتهایش بود که از مشروعیت جهانی و حتی حمایت هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، که زمانی او را «دشمن محترم» میخواند، برخوردار بود.
دیپلماتهای محافظهکار کمتجربه
اما اکنون، سرنوشت این توافق در دست یک هیئت دیپلماتیک بیتجربه است که از روز اول با برجام مخالفت میکردند و آن را شکننده و نمونهای از تسلیم شدن دولت «لیبرال» روحانی به غرب میدانستند.
تیم مذاکره کننده به رهبری دیپلمات فوق محافظهکار علی باقری کنی -یک مخالف صریح برجام که از بیان نام آن امتناع میورزد و در عوض از آن به عنوان «توافق 2015» یاد میکند- از فرصت حضور در اتاق مذاکره بر سر برجام برای این استفاده میکنند تا از قدرتهای جهانی امتیازاتی را بگیرند که توافق اولیه آن را کنار گذاشته بود.
وزارت خارجه در پیرامون مذاکرات دچار فقدان شفافیت است و جزئیات کمی از این روند به اطلاع عموم رسیده است. ایران همچنین بر تضمینهایی از سوی دولت بایدن -مبنی بر اینکه رئیسجمهور بعدی ایالات متحده از توافق خارج نمیشود- اصرار داشته که آمریکاییها تاکید داشتهاند که به لحاظ قانونی چنین امکانی وجود ندارد.
عاشقان دیپلماسی دوربین
این دیپلماسی عجیبوغریب دولت رئیسی است که از بسیاری جهات ریشه در سالهای پر فراز و نشیب محمود احمدی نژاد دارد، بر آنچه «دیپلماسی دوربین» می ناممتکیه داشت: مذاکره با ایالات متحده از طریق مصاحبههای رسانهای و سخنرانیهای عمومی به جای فرستادن تیم خود برای گفتگوی رودررو و بالغانه با همتایان آمریکایی خود. احمدینژاد نامههای چند صفحهای به روسای جمهور سابق آمریکا، جورج دبلیو بوش و باراک اوباما نوشت و هر دو را برای مناظره در سازمان ملل دعوت کرد. حتی سرسختترین وفاداران او، چه رسد به منتقدانش، میتوانستند به این نتیجه برسند که او در بهترین حالت در موقعیتهای اصلاحنشده غرق میشود و واقعاً برای هیچ گفتگوی معناداری با ایالات متحده آماده نیست.
به همین ترتیب، رئیسی و حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجهاش، پیامهایی را از طریق کنفرانسهای مطبوعاتی و سخنرانیهای عمومی به دولت آمریکا ارسال کردند، از جمله زمانی که امیرعبداللهیان آمریکا را به خاطر قطعنامه انتقادی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران در ماه ژوئن محکوم کرد. اینگونه نیست که یک بحران سیاسی که به دلیل عدم اعتماد تشدید شده است، اصلاح شود.
تشدید مخاطرات
تیم مذاکرهکننده ایران از گفتگوی مستقیم با آمریکاییها خودداری میکند، اما توسل به روسها، چینیها و اروپاییها بهعنوان واسطهای برای تبادل نظرات رهگشا نیست و نمیتوان تصور کرد وقتی دو رقیب مستقیماً برای حل یک مسئله مورد اختلاف صحبت نمیکنند، چقدر منابع و زمان تلف میشود و دیدگاهها در ترجمه گم میشود. یکی از سرمایههای دولت روحانی این بود که شجاعت گفتگو با آمریکا را نشان داد، اما امتناع از برخورد مستقیم در نهایت به عنوان یکی از محرکهای فروپاشی احتمالی برجام خواهد بود. در مواردی که طرفین اختلاف با یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنند، خطرات محاسبه اشتباه بیشتر از پیش است خطرات تشدید میشود.
اینکه دولت رئیسی موضع سختی دارد تا حد زیادی نتیجه کمبود ظرافت و تجربه دیپلماتیک است و ناشی از این واقعیت است که تلاش دارد اطمینان حاصل کند که توافق جدید تاثیرگذارتر از آنچه رقبایش در دولت روحانی در سال 2015 به دست آوردند، مملو از مزایای جدیدی است که می تواند به عنوان یک «توافق خوب» برای پایگاه حامیان خود عرضه کند.
دیپلماتی ناکارآزموده
مذاکرهکننده ارشد ایران، باقری کنی، به نواقص دیپلماتیک خود شهرت دارد و به عنوان یک ایدئولوگ که در دانشگاه محافظهکار امام صادق (ع) تحصیل کرده و همچنین دارای یک کارنامه بینالمللی بیاهمیت است، محسوب میشود. باقری کنی عضوی از تیمی بود که بین سالهای 2007 تا 2013 درگیر مذاکرات هستهای پراکنده با اتحادیه اروپا بود که به شکست انجامید و مقدمه ارائه شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل بود.
باقری کنی، همانطور که در آن سالهای پرتنش هم تکرار کرد، به طور نامعمولی نسبت به محل برگزاری مذاکرات وسواس دارد و گاهی به نظر میرسد در تصمیمگیری درست در مورد مسائلی که بر عهده او است، کاملا ناتوان است. به عنوان مثال، در 2 ژوئن، اندکی قبل از مذاکرات دوحه، او به اسلو سفر کرد و ادعا کرد که تلاشی برای پیشبرد احیای برجام است. با این حال، ناظران از این که چرا او این سفر را انجام داده، با توجه به اینکه نروژ تا چه حد به اجرای توافق با ایران بی ربط بوده و حتی میزبان مذاکرات از زمان آغاز مذاکرات از دو دهه پیش نبوده، متحیر بودند.
حملات گاه به گاه او علیه اسرائیل، که به گفته ناظران باید به مقامات ارشد نظامی واگذار شود، اعتبار او به عنوان یک دیپلمات زبردست را زیر سوال برده است. علاوه بر این، برخی از ناظران همچنین عدم تسلط وی به زبان انگلیسی را به عنوان مانعی برای برقراری ارتباط معنادار با سایر همکارهایی که قرار است با آنها به تفاهم حقوقی در مورد دقت کلمات و جزئیات فنی برسند، ذکر میکنند.
نیاز به بازنگری در مسیر دیپلماتیک
به نظر میرسد که موفقیت دور از ذهن باشد، و حتی اگر بایدن، از زمان تصدی پست ریاست جمهوری، از لفاظیهای آتشین علیه ایران خودداری کرده است تا مبادا روند دیپلماتیک را خراب کند و بازی را به دست تندروها بسپارد، ظاهراً اکنون صبر خود را از دست داده، به ویژه زمانی که او به یک شبکه تلویزیونی اسرائیل گفت که استفاده نظامی را به عنوان آخرین راه حل برای برنامه هستهای ایران رد نمیکند.
بیاطلاع دولت رئیسی در مورد اینکه چه اقدامی را در پیش بگیرد و نقش معکوس آن در بنبست کنونی قابل تداوم نیست و اگر از بازنگری در این مسیر خودداری کند، وقتی برجام از بین برود و ایران در یک مسیر جدید بحران اقتصادی فرو رود، دولت رئیسی نقش کوچکی در پدید آمدن این داستان نخواهد داشت.