آن بازجو اصل قصه را گفت
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از عصر ایران، این جملات را عزت الله ضرغامی گفته است، رئیس پیشین سازمان صدا و سیما و وزیر کنونی دولت رئیسی: " در مورد خیلیهایی که در این اغتشاشات دستگیر شدند با بازجوی اصلی آنها صحبت کردم، آن فرد گفت من یک عمر از آدمهای درشت سیاسی بازجویی کردم و این چند روز چند صد نفر از افراد را بازجویی کردم و این سختترین بازجویی من بود زیرا نه من میفهمم آنها چه میگویند و نه آنها میفهمند من چه میگویم ."
این، خلاصه ماجرای حوادث اخیر کشور است: " فقدان فهم مشترک ".
واقعیت این است که هر چه از ابتدای انقلاب و پیدایش جمهوری اسلامی فاصله گرفته ایم، بین مردم و مسوولان چنان فاصله ای افتاده است که امروز حتی زبان یکدیگر را هم متوجه نمی شوند و اگر مطلق انگاری نکنیم باید تصریح کنیم که این گزاره درباره بخش بزرگی از مردم صادق است و به ویژه درباره جوان تر ها.
به مسوولان کشور نگاه کنید وبه عموم مردم عادی؛ مثلاً مجلس شورای اسلامی را در نظر بگیرید که باید بازتابی از کل جامعه ایران باشد: حتی چهره ها و طرز حرف زدن و لباس پوشیدن و دنیای فکری شان نیز با اکثریت مردم ایران یکی نیست.
یا خطبه های نماز جمعه اکثر خطیبان را گوش کنید: چقدر به ادبیات عموم مردم و دغدغه های واقعی آنها نزدیک هستند؟ سخنرانی ها و مصاحبه های مسوولان چه؟! برنامه های رسمی صدا و سیما چطور؟ مقالات و تحلیل های رسانه های حکومتی چه؟
گو این که مردم ایران در سیاره ای و اینان در سیاره ای دیگر زندگی می کنند و به اذعان دوست بازجوی آقای ضرغامی، حتی زبان هم را هم نمی فهمند.
دور شدن از مسوولان از عموم مردم و بسنده کردن به "اطرافیان "ی که یا از سر اخلاص و ارادت یا به خاطر دغل کاری و منفعت طلبی دور آنها جمع شده اند و دریافت اطلاعات از کانال های خاصی مانند بولتن های جهت دار و ... باعث شده است مسوولان رفته رفته در این توهم فرو روند که مردم همان هایی هستند که دور و برشان جمع اند و اطلاعات دقیق و واقعی نیز همین هایی اند که در بولتن ها نوشته شده اند!
چاره چیست؟ نمی شود که فضای عدم تفاهم برای همیشه ادامه پیدا کند. البته این که مسوولان حصار اطرافیان را بشکافند و با مردم ارتباط رو در رو داشته باشند و نیز، کانال های کسب اطلاعات خود را متنوع کنند، اقدامات مهمی هستند ولی سریع ترین و قابل اتکاترین و اعتماد آفرین ترین روش برای شکل گیری مفاهمه بین مردم و مسوولان -که خود، مقدمه احیای سرمایه اعتماد اجتماعی است- تجدید نظر در قوانین و شرایط برگزاری انتخابات است.
اگر فضای انتخابات کشور به گونه ای باشد که همه گرایش های سیاسی و فکری بتوانند در شرایط برابر با هم رقابت کنند و برگزیدگانی از جنس همه مردم که حرف آنها را می فهمند، در دولت و مجلس عهده دار امور شوند، دیگر کار به ناآرامی و دستگیری و بازجو نمی کشد چرا که هم مردم می فهمند که مسوولان منتخب آنها دقیقاً چه می گویند و هم مسوولانِ برخاسته از دل اکثریت، با مطالبات واقعی مردم آشنا هستند و سعی در برآوردن آن دارند بی آن که خود را برتر از مردم و صالح به تعیین صلاح آنها بپندارند.
این که مقامات جمهوری اسلامی ایران، " حفظ نظام " را می خواهند یا " حفظ مسوولان " آن را، بسیار تعیین کننده است. حفظ اصل نظام که این روزها بسیار درباره آن سخن گفته می شود، با تغییرات گسترده در ترکیب حکمرانان حاصل می شود؛ تغییراتی که از دل رأی و انتخاب مردم حاصل می شود: تغییراتی برای رسیدن به " فهم مشترک ".