پاشنه آشیل آمریکا در خاورمیانه/ آمریکا با بریتانیا همسرنوشت میشود؟
به گزارش اقتصادنیوز، رویای آمریکایی در خاورمیانه به کابوس ترسناک تبدیل شده است. واشنگتن ناامیدانه سعی کرده به سوی نگرانی های استراتژیک بزرگتر، مانند سایه قدرت در حال ظهور چین، حرکت کند. با این حال، میراث این کشور در خاورمیانه مانند کودک تحقیر شده است.به نوشته نیوزویک، زمانی که آمریکا مجری جهانی مسلح به کیسه های طلا و چوب بود، علاقه خود برای احیای راه حل دو کشوری را از دست داد. اسرائیل که اکنون به ناچار تحت سیطره متعصبان جناح راست افراطی قرار دارد؛ همان هایی که مشتاق نجات خود از طریق جنگی همیشگی و آخرالزمانی اند، به آخرین ضربه برای برتری ژئوپلیتیک آمریکا تبدیل شده اند.
قربانیان سیاست منسوخ آمریکا در خاورمیانه
ناظران می گویند، سالها بیکفایتی در داخل و در سراسر طیف وسیعی از مناطق درگیر خاورمیانه، سیاست خارجی آمریکا را به خودباختگی تبدیل کرده و در بند راهبردهای منسوخ و نامناسب قرن بیست و یکم قرار داده است.به ادعای ناظران، وقتی صحبت از اسرائیل به میان میآید، خرابی فراتر از بیدندانی آمریکا است. سیاست آمریکا در خاورمیانه از زمان جنگ اول خلیج فارس یک فاجعه غیرقابل مهار بوده است. از ماجراهای پرهزینه در افغانستان گرفته تا تحریمهای نفت در برابر غذا در عراق که منجر به گرسنگی گسترده میشود، و همچنین رادیکالیزه شدن و تهاجم متعاقب آن دولت، و موضعگیریهای نامفهوم در قبال سوریه، ترکیه - به نظر میرسد هر حرکتی با شکست مواجه است.
دولت ترامپ، با سیاست خارجی سطحیاش که برای نیرو بخشیدن به پایگاه مسیحیاش طراحی شده بود، ناخواسته مسیحیان را در سوریه و عراق قربانی کرد – بالاخص قومیت هایی که در آتش متقابل بین متحدان آمریکا، یگانهای مدافع خلق (YPG) و کردستان گرفتار شده بودند. این مردم بومی به برکت سیاست های آمریکا و در میانه جنگ علیه گروه تروریستی داعش کشته شدند.در این رقص غم انگیز، یگان های مدافع خلق در شمال سوریه ساختاری تعریف کردند که حول محور ترور مخالفان، قاچاق نفت و حکومت تک حزبی بنا شده بود. به ادعای نیوزویک، همزمان، حزب دمکرات کردستان، متحد بلندمدت آمریکا در عراق، از طریق حمایت بیرحمانه، تقلب در رأیدهی، و سرقت زمین حکومت کرد و منطقه کردستان را به کانونی برای مهاجرانی تبدیل کرد که از بازارهای سیاه فرار میکردند.
آمریکا در آستانه سقوط!
رها کردن آشوریها و ایزدیها توسط حزب دمکرات کردستان در دستان داعش، پیامدهای شوم اتحادهای کوتهبینانه آمریکا و پیامدهای بلندمدت متحدان غیرقابل اعتمادش را آشکار کرد. با وجود این، حزب دمکرات کردستان به دریافت صدها میلیون دلار از پول مالیات دهندگان ایالات متحده برای حقوق و تسلیحات، بدون هیچ شرطی ادامه داد.دلیل این امر این است که آمریکا با هدف تحقق اهداف استراتزیک نیروهایش را در منطقه مستقر نکرده است.این بازیگردر عوض ترجیح داد با گروههای محلی چون یگان های مدافع خلق در سوریه مشارکت داشته باشد.
از آنجایی که آمریکاییها امسال در پای صندوقهای رای با یک انتخاب حیاتی روبرو هستند، گزینههای آنها تنها منعکسکننده نحوه سقوط آمریکاست. فعلا دولت بایدن شکستهای «ابهام استراتژیک» را به حداکثر رسانده، در حالی که دونالد ترامپ به طور ضمنی جهان چند قطبی را میپذیرد. نامزدهای جایگزین ریاست جمهوری، مانند نیکی هیلی، مدعی هستند که «آمریکا به اسرائیل نیاز دارد»، مواضعی متفاوت از تمایل مردم خسته آمریکا - از هر قبیله سیاسی - برای جدا شدن از جنگ های دور، از جمله جنگ اوکراین با روسیه.در این چشم انداز در حال تغییر، آمریکا در حال تبدیل شدن به یک شبح محو شده است. بخار قرمز، سفید و آبی که در موسیقی، فیلم ها و دیگر آثار فرهنگی باقی مانده است. حضور واقعی این کشور جای خود را به کارخانه «نگرانی عمیق» داده که شبیه ضعف دیپلماسی اروپایی قرن بیست و یکم است.
پاشنه آشیل واشنگتن
این همان ضعفی است که دولتمردان آمریکایی به خوبی از آن آگاه هستند اما برای رفع ان اقدامی انجام نمی دهند.«عدم تعامل فعالانه» از سوی آمریکا در مسیر اهداف استراتژیک بزرگتر - این ایده که چرخ و فلک فرستادگان خارجی و کنفرانس های مطبوعاتی سراسیمه می تواند با نوع قدرت نرم اقتصادی روسیه از طریق انرژی و چین از طریق تجارت رقابت کند - اشتباه مهلکی است.برای تغییر سرنوشت و به دست آوردن مجدد اولویت، آمریکایی ها باید خواهان بازگشت به اصول اولیه باشند. دیپلماتها به ارتقای مهارتها نیاز دارند، سیاست خارجی نیازمند شفافیت و موقعیتیابی پایدار است، و باید تعهدی دوباره برای بازگرداندن بازیگران حسن نیت با روابط حسنه وجود داشته باشد.
خورشید در امپراتوری بریتانیا به شکلی سریع و تماشایی غروب کرد. سرنوشت آمریکا نیز مشابه است. اعتماد بیش از حد دهه 90 همه صلاحیت های باقی مانده را از بین برده است و غرور آغاز پایان هر امپراتوری است.به نوشته نیوزویک، شاید اشتباه این بود که معتقد بودیم که می شود خاورمیانه و مردمان متنوع و پرانرژی اش را که به سختی در تاریخ مدرن به سر می برنددر نخستین گان شکست داد و بر آنها پیروز شد.