قمار قطر

دوحه در خط مقدم دیپلماسی خاورمیانه؛ قطر عربستان و امارات را دور زد/ رد پای قدرت نرم پادشاهی چگونه برجسته شد؟

کدخبر: ۷۱۳۲۳۱
اقتصادنیوز: قطر در دهه‌های گذشته با اتخاذ راهبردی متفاوت نسبت به همسایگان خود، روابط نزدیکی با گروه‌ها و جریان‌های اسلام‌گرا از جمله حماس، طالبان و اخوان‌المسلمین برقرار کرده و از این طریق توانسته است نفوذی چشمگیر در تحولات منطقه‌ای کسب کند. این رویکرد که بر قدرت نرم استوار است، به دوحه امکان داده در غیاب قدرت نظامی یا اقتصادی هم‌تراز با عربستان یا امارات، نقش میانجی‌گری مؤثری ایفا کند و خود را به عنوان بازیگری مستقل در عرصه ژئوپلیتیک تثبیت نماید.
دوحه در خط مقدم دیپلماسی خاورمیانه؛ قطر عربستان و امارات را دور زد/ رد پای قدرت نرم پادشاهی چگونه برجسته شد؟

به گزارش اقتصادنیوز، موسسه مطالعاتی ispionline با انتشار یادداشتی مدعی شد: قطر طی دهه‌ها، روابطی پیچیده و راهبردی با جنبش‌های اسلام‌گرا ایجاد کرده و با بهره‌گیری از این نوع قدرت نرم، توانسته نفوذ خود را در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش دهد. این رویکرد هم فرصت‌هایی فراهم آورده و هم چالش‌هایی پدید آورده که تأثیر قابل توجهی بر روابط این کشور با بازیگران خاورمیانه‌ای و قدرت‌های غربی گذاشته است.

رابطه‌ای چندلایه و ریشه‌دار

به ادعای این موسسه مطالعاتی، از دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، قطر – همچون دیگر کشورهای خلیج فارس – پناهگاهی برای اعضای اخوان‌المسلمین بود که از رژیم‌های سرکوبگر همچون مصر تحت حکومت ناصر و دولت‌های بعث عراق گریخته بودند.

بسیاری از این افراد که اغلب از نخبگان تحصیل‌کرده و متخصصان بودند، در ساختارهای نهادی قطر جذب شدند و در روند نوسازی کشور نقش مؤثری ایفا کردند. در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، و به‌ویژه با روی کار آمدن امیر حمد بن خلیفه آل‌ثانی (۱۹۹۵ تا ۲۰۱۳) و وزیر خارجه بانفوذش، حمد بن جاسم بن جبر آل‌ثانی (۱۹۹۲ تا ۲۰۱۳)، تعامل قطر با جنبش‌های اسلام‌گرا از یک همگرایی تصادفی در حوزه منافع، به یک راهبرد حساب‌شده ژئوپولیتیکی تبدیل شد.

برخلاف دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که از اخوان‌المسلمین فاصله گرفتند، دوحه رویکردی عمل‌گرایانه اتخاذ کرد و حتی پس از انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ – که قدرت تحول‌آفرین گفتمان‌های اسلام‌گرایانه را در قالبی شیعی نشان داد– همچنان به حمایت خود ادامه داد. راه‌اندازی شبکه ماهواره‌ای الجزیره در سال ۱۹۹۶، این پیوند را عمیق‌تر کرد و بستری رسانه‌ای بی‌سابقه برای چهره‌های برجسته اسلام‌گرا فراهم ساخت؛ از جمله یوسف القرضاوی (۲۰۲۲–۱۹۲۶)، که در قطر پناهنده شد و نقشی برجسته در حوزه‌های علمی و رسانه‌ای ایفا کرد.

اما نقطه عطف واقعی، رخدادهای بهار عربی بود؛ زمانی که دوحه قمار بزرگی بر روی احزاب و احزاب اسلام‌گرا کرد و آن‌ها را بازیگرانی بالقوه برای بازسازی نظم سیاسی منطقه دید. این تصمیم، فوراً نگرانی‌هایی را در سطح منطقه، به‌ویژه در امارات متحده عربی و عربستان سعودی – که همواره اخوان‌المسلمین را تهدیدی مستقیم برای مشروعیت سیاسی خود می‌دانستند – برانگیخت.

حمایت قطر روزبه‌روز گسترده‌تر شد؛ از تأمین مالی اخوان‌المسلمین در مصر و تونس گرفته تا پشتیبانی از شورشیان مخالف دولت در سوریه و گروه‌های اسلام‌گرا در لیبی و بنا به برخی منابع خارجی، در یمن هم (هرچند دوحه این موضوع را رسماً تأیید نکرده است).

صدای پرنفوذ الجزیره هم این روایت اسلام‌گرایانه را تقویت کرد و قطر را به بازیگری کلیدی در کشورهایی تبدیل کرد که یا دستخوش تغییر رژیم شده بودند یا درگیر بحران‌های خونین و طولانی‌مدت. با وجود تبعات سنگین – از جمله تقریباً چهار سال انزوای منطقه‌ای – قطر همچنان از جنبش‌ها و احزاب اسلام‌گرای انقلابی -که بسیاری از آن‌ها در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارند- از طریق کانال‌های رسمی و غیررسمی حمایت کرد. با این حال، از سال ۲۰۲۱ به بعد، دوحه تلاش کرد تا رویکرد خود را بازتنظیم کرده و میان این روابط و مشارکت‌های غربی خود توازن برقرار کند.

123

تعامل حساس و پیچیده دوحه با حماس

یکی از جنبه‌های حساس و جنجالی سیاست قطر، روابط این بازیگر با حماس بوده است. از اوایل دهه ۲۰۰۰، دوحه از این گروه حمایت مالی کرده و میزبان رهبرانش در تبعید بوده است. این جایگاه، قطر را به میانجی اصلی میان حماس و اسرائیل در تمامی درگیری‌ها از سال ۲۰۰۷ تا پس از جنگ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تبدیل کرده است.

همچنین حمایت قطر از مخالفان سوری (با همکاری ترکیه) باعث شد که این کشور میزبان کنفرانس‌های مهمی با حضور رهبران اپوزیسیون شود و بدین ترتیب کانالی جایگزین و ترجیحی برای گفت‌وگو فراهم آید که بی‌اعتمادی آنها به روند مذاکرات متوقف‌شده تحت نظارت سازمان ملل را دور بزند. نمونه‌ای دیگر – و بسیار بحث‌برانگیز – از دیپلماسی قطر، نقش این بازیگر در مذاکرات با طالبان بود که در توافق دوحه در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید.

این نقش پس از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱ هم ادامه یافت و قطر به میانجی اصلی میان کابل و واشنگتن تبدیل شد. بین دهه‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، قطر کشوری به‌شدت آسیب‌پذیر بود؛ فاقد منابع طبیعی (گاز طبیعی هنوز کشف نشده بود)، با جمعیتی کم و اقتصادی ضعیف. با آغاز فرایند نهادسازی مدرن، حضور اعضای اخوان‌المسلمین، به‌ویژه در آموزش و اداره امور عمومی، فرصتی راهبردی برای کشور به شمار می‌رفت؛ خصوصاً با توجه به اینکه در دهه ۱۹۷۰ نرخ باسوادی تنها ۳۳ درصد بود. اخوان، که عمدتاً از سرکوب در مصر و سوریه گریخته بودند، در ساخت دولت قطر مشارکت کردند و با پادشاهی سنتی و محافظه‌کار آل‌ثانی – که از زمان استقلال قطر در ۱۹۷۱ با وهابیت پیوند داشت – همگرایی ایدئولوژیک نشان دادند.

اما برخلاف عربستان، که در آن روحانیت وهابی نقش محوری در مشروعیت حکومت داشت و ترس از نفوذ بیش‌از حد اسلام‌گرایان همواره وجود داشت، در قطر چنین تهدیدی مطرح نبود. پیوند اخوان با وهابیت هیچ‌گاه نتوانست مشروعیت دولت را به چالش بکشد. حتی در سال ۱۹۷۵، دوحه از تأسیس یک شاخه محلی اخوان حمایت کرد که در ازای آن، به‌صورت غیررسمی متعهد شد چالشی علیه خاندان حاکم ایجاد نکند.

این رابطه متقابل تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۹۹۹، شاخه قطری اخوان به‌صورت داوطلبانه خود را منحل کرد و از نقش اسلام در دولت قطر ابراز رضایت نمود. افزون بر این، برخلاف سایر کشورها که در آن‌ها اسلام‌گرایان معمولاً خدمات اجتماعی جایگزین برای مردم فراهم می‌کردند، در قطر چنین نیازی هرگز وجود نداشت؛ امروزه بیش از ۸۹٪ جمعیت کشور را کارگران خارجی بدون حقوق سیاسی تشکیل می‌دهند و ۱۱٪ باقی‌مانده (شهروندان قطری) از یک نظام رفاهی سخاوتمندانه برخوردارند که با درآمدهای نفت و گاز تأمین می‌شود.

برای دهه‌ها، اسلام‌گرایان نقشی کلیدی در ساختار دولت مدرن قطر ایفا کردند. اما با شدت گرفتن رقابت‌های منطقه‌ای، دوحه این رابطه را به ابزاری راهبردی در سیاست خارجی خود تبدیل کرد. در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، هنگامی که بی‌اعتمادی منطقه‌ای نسبت به اسلام‌گرایان افزایش یافت، قطر با واگذاری نقش‌هایی به آنان در آموزش و ارتقای رسانه‌ای‌شان، از این شرایط بهره‌برداری کرد. این اقدامات، پایه‌گذار سیاست خارجی مستقل قطر شد و جایگاه آن را در منطقه تقویت کرد. حضور چهره‌های اسلام‌گرای بانفوذ در قطر، همراه با نفوذ رسانه‌ای الجزیره، تصویری از قطر به‌عنوان حامی سیاسی اسلام در منطقه ترسیم کرد، تا جایی که لقب «اخوانستان» (برگرفته از واژه عربی «اخوان» به‌معنای برادران) را به خود گرفت.

0100294791625-web-tete

نتایج راهبرد قطر در خلیج فارس

در بلندمدت، این راهبرد قطر را به تنها کشور خلیج فارس تبدیل کرد که قادر به تعامل با تقریباً تمام بازیگران اسلام‌گرا بود – از حماس گرفته تا طالبان در آسیای مرکزی – این بازیگر در عین حال روابط خود با غرب را حفظ کرده و نقش خود به‌عنوان میانجی کلیدی را تحکیم بخشید.

با گفت‌وگو با بازیگرانی که دیگر دولت‌ها آن‌ها را طرد کرده بودند، قطر نفوذ ژئوپلیتیکی پایداری برای خود به‌دست آورد؛ دستاوردی که بدون توسل به روش‌های متعارف و با توجه به سلطه سیاسی، نظامی و اقتصادی ریاض و ابوظبی، برایش بسیار دشوار بود. در شرایطی که دوحه فاقد قدرت سخت سیاسی، نظامی و اقتصادی قابل قیاس با عربستان بود، این کشور به انواعی از قدرت نرم متوسل شد.

در مقابل، امارات متحده عربی نفوذ بین‌المللی خود را عمدتاً بر پایه ثبات مالی و قابلیت اعتماد بنا کرد و تا سال ۲۰۲۵ در میان ۱۰ کشور قابل‌اعتماد جهان جای گرفت. قطر اما مسیر دیپلماتیکی کمتر متعارف را برگزید و تبعات آن را هم پذیرفت. این راهبرد همچنین موجب تقویت حمایت مردمی از خاندان سلطنتی قطر شد.

در نگاه جمعیت محلی و افکار عمومی جهان عرب، قطر یکی از معدود دولت‌هایی است که با حساس‌ترین اقشار هویتی سنت‌گرا همسو به نظر می‌رسد. همچنین، با حمایت همزمان از حماس و روایت رسانه‌ای مبتنی بر الجزیره، قطر خود را به‌عنوان مدافعی جدی از آرمان فلسطین معرفی کرده و بدین ترتیب نفوذ منطقه‌ای خود را گسترش داده است.

به ادعای این موسسه مطالعاتی، هرچند رابطه قطر با اخوان‌المسلمین و دیگر جنبش‌های اسلام‌گرا در جهان عرب ابزار مؤثری برای نفوذ منطقه‌ای بوده، اما همواره با ریسک‌هایی همراه بوده است. طی سال‌ها، دوحه مجبور بوده است میان روابط خود با اسلام سیاسی و ائتلاف‌های راهبردی‌اش با کشورهای غربی، تعادل دقیقی برقرار کند.

سیاست خارجی قطر بارها به دلیل حمایت از این گروه‌ها در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی محل مناقشه و بی‌اعتمادی بوده است. هم‌سویی دوحه با اخوان‌المسلمین و دیگر اسلام‌گرایان در جریان بهار عربی به تشدید تنش‌ها انجامید، تا جایی که در سال ۲۰۱۷ «چهارگانه عربی» شامل عربستان، مصر، امارات و بحرین، تحریم دیپلماتیک و اقتصادی این کشور را آغاز کردند. هرچند برخی اتهامات – به‌ویژه در خصوص ارتباط با القاعده – اغراق‌آمیز بود، اما حمایت قطر از گروه‌های اسلام‌گرا، از جمله نظامی‌ها، کاملاً شناخته شده بود، همان‌گونه که آمادگی‌اش برای گفت‌وگو با بازیگران تندرو و بنیادگرا هم مشخص بود.

افزون بر تحریم چهار ساله که در نهایت با توافق‌نامه العلا پایان یافت، قطر با تلاش‌هایی برای بی‌ثبات‌سازی داخلی هم مواجه شد، از جمله کارزارهای اطلاعات نادرست که از سوی عربستان و امارات تأمین مالی می‌شدند. در پاسخ، قطر مجبور شد به‌طور گسترده‌ای در حوزه امنیت داخلی و لابی‌گری در غرب سرمایه‌گذاری کند تا تعهد خود به مبارزه با تروریسم را به متحدان غربی‌اش ثابت کند.

AP23294448540412

قمار دوحه

دوحه در مواردی مجبور شد برخی از چهره‌های شاخص اخوان‌المسلمین را از کشور خارج کرده یا شبکه الجزیره را وادار کند لحن خود را در قبال برخی دولت‌ها ملایم‌تر کند؛ از جمله درخواست برای کاهش انتقادات شدید از دولت سیسی در مصر.

قطر برای حفظ روابط خود با ایالات متحده به‌عنوان مهم‌ترین شریک غربی‌اش، نقش خود را به‌عنوان شریک راهبردی غیرناتو در خاورمیانه تقویت کرده است. اگرچه پایگاه نظامی سنتکام آمریکا از سال ۱۹۹۶ در العدید مستقر است، اما نگرانی‌های واشنگتن درباره روابط قطر با اسلام‌گرایان همچنان باقی مانده و دوحه را وادار کرده که به‌طور مداوم به متحدان غربی‌اش اطمینان خاطر بدهد.

از جمله مصالحه‌های دیپلماتیکی که قطر پذیرفته، می‌توان به میزبانی از رهبران حماس در تبعید و ایفای نقش میانجی اشاره کرد، حتی اگر این موضوع موجب انتقادهای فراوان شده باشد. با این حال، این قمار برای قطر منافع ژئوپلیتیکی قابل‌توجهی به‌همراه داشته است. قدرت نرم قطر در چندین بحران مهم، از جمله جنگ داخلی سوریه و جنگ جاری در غزه، نقشی کلیدی ایفا کرده است. دوحه با میانجی‌گری خود توانست آتش‌بس‌هایی را در نوامبر ۲۰۲۳ و ژانویه ۲۰۲۵ برقرار کند. این سیاست همچنین به قطر اجازه داده است تا در صحنه‌های مختلفی مانند مصر، تونس و لیبی تأثیرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشد.

حمایت از بازیگران اسلام‌گرا، چه دولتی و چه غیردولتی، همچنین روابط قطر با بازیگران کلیدی مانند ترکیه و ایران را تقویت کرده است. ترکیه تحت رهبری رجب طیب اردوغان همواره از روایت اسلام‌گرایانه دوحه حمایت کرده، و تهران هم، با وجود اختلافات ایدئولوژیک با جنبش‌های سنی، استقلال موضع منطقه‌ای قطر را تحسین کرده است. این موضع به دوحه امکان داده است که روابط بین‌المللی‌اش را متوازن نگه دارد و در برابر فشارهای منطقه‌ای و غربی، استقلال راهبردی خود را حفظ کند؛ تا آن‌جا که اخیراً توانسته در گفت‌وگوهای غیرمستقیم میان آمریکا و ایران نقش میانجی ایفا کند.

در سال ۲۰۲۴، با میانجی‌گری قطر، توافقی برای تبادل زندانیان میان تهران و واشنگتن حاصل شد؛ رویدادی که بار دیگر اهمیت نقش قطر در تعامل با جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را برجسته کرد. حمایت قطر از گروه‌های اسلام‌گرا به‌مثابه ابزاری برای افزایش نفوذ منطقه‌ای، یکی از جسورانه‌ترین ابعاد سیاست خارجی این کشور است. این راهبرد دوگانه به دوحه اجازه داده تا جایگاه دیپلماتیک خود را هم در سطح منطقه‌ای و هم بین‌المللی ارتقا دهد.

با وجود انتقادهای پیوسته، قطر نشان داده است که به‌ویژه در سال‌های اخیر، از توانایی منحصربه‌فردی در تطبیق با شرایط برخوردار است و می‌تواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کند.امروز، نقش میانجی‌گر قطر در غزه بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است؛ نقشی که نه‌تنها بر آینده این منطقه بلکه بر مسیر کلی درگیری با اسرائیل تأثیرگذار خواهد بود.

همزمان، دوحه جایگاه خود را به‌عنوان واسطه‌ای ممتاز در سوریه پسا-اسد هم تثبیت کرده و به گفت‌وگو با رهبری جدید اسلام‌گرای این کشور که پیش‌تر با القاعده در ارتباط بود پرداخته است. این چرخش با سفر امیر شیخ تمیم بن حمد آل ثانی به دمشق برجسته شد؛ او نخستین رئیس دولت خارجی بود که پس از سقوط اسد به‌طور رسمی در دمشق پذیرفته شد.

در جریان این سفر، قطر به تأمین مالی برای بازسازی سوریه، به‌ویژه در حوزه برق و زیرساخت‌ها، متعهد شد. رئیس‌جمهور سوریه، احمد الشرع، هم در پاسخ اعلام کرد: «مردم سوریه هرگز موضع قاطع قطر را فراموش نخواهند کرد».

با این حال، رویکرد قطر صرفاً ناشی از التزام ایدئولوژیک به‌مثابه یک جنبش فراملی نیست. علاقه قطر بیشتر به مزیت‌های راهبردی و دیپلماتیکی نهفته در روابط با گروه‌های اسلام‌گرا مربوط می‌شود. حتی در مواردی که اسلام سیاسی در منطقه با عقب‌گرد روبه‌رو شده، دوحه موفق شده است نفوذ خود را حفظ کند.

افزون بر این، برای نظام سلطنتی سنت‌گرا و محافظه‌کار آل ثانی، این ائتلاف‌ها دو هدف را دنبال می‌کنند؛ اول، پیشبرد منافع ژئوپلیتیکی قطر و دوم، تقویت پیوند ایدئولوژیک میان حکومت، دین و ملت، که مشروعیت داخلی حکومت را افزایش می‌دهد. قطر همچنین در تعامل با غرب، عمل‌گرایی و آینده‌نگری خود را نشان داده است. این کشور توانسته به‌عنوان یک میانجی اجتناب‌ناپذیر و بازیگری مؤثر در منطقه تثبیت شود، بدون آن‌که دست به آنچه «مصالحه بیش‌ازحد» می‌داند بزند؛ از جمله عادی‌سازی روابط با اسرائیل. برخلاف امارات که روابط رسمی با تل‌آویو برقرار کرده و عربستان که احتمال دارد در آینده این مسیر را دنبال کند، قطر به‌طور راهبردی استقلال موضع منطقه‌ای خود را حفظ کرده است.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید