بازگشت ترامپ و احیای بازار نفت؛ چرا گذار در حوزه انرژی با دستاندازهای متفاوت روبرو است؟

به گزارش اقتصادنیوز، تولید جهانی انرژی بادی و خورشیدی در سال ۲۰۲۴ به رکوردهای بیسابقهای رسید؛ سطحی که تا مدتها پیش غیرقابل تصور به نظر میرسید. در ۱۵ سال گذشته، سهم انرژی بادی و خورشیدی از تقریباً صفر به ۱۵ درصد از کل تولید برق جهان افزایش یافته و قیمت پنلهای خورشیدی تا ۹۰ درصد کاهش یافته است.
این تحولات نشاندهنده پیشرفتی چشمگیر در آنچه «گذار انرژی» نامیده میشود؛ تغییر از ترکیب انرژی فعلی که عمدتاً متکی بر سوختهای فسیلی است به سیستمی با انتشار کربن پایین که انرژیهای تجدیدپذیر در آن غالب هستند قلمداد میشود. این عبارات بخشی از یادداشت فارن افرز است که اقتصادنیوز آن را در چهار بخش ترجمه کرده که در ادامه آمده است.
گذار انرژی در مسیری ناپایدار
بااینحال، سال ۲۰۲۴ از یک جهت دیگر هم رکوردشکن بود؛ میزان انرژی حاصل از نفت و زغالسنگ به بالاترین سطح تاریخی خود رسید. در بلندمدت، سهم سوختهای فسیلی در ترکیب اولیه انرژی جهانی تغییر چندانی نکرده است و از ۸۵ درصد در سال ۱۹۹۰ به حدود ۸۰ درصد در حال حاضر رسیده است.
بهعبارتدیگر، آنچه در حال وقوع است، نه یک «گذار انرژی»، بلکه «افزایش انرژی» است. رشد انرژیهای تجدیدپذیر نه بهعنوان جایگزینی برای منابع سنتی، بلکه در کنار آنها رخ داده است. با بازگشت دونالد ترامپ به ریاستجمهوری ایالات متحده، تمرکز بار دیگر بر تولید انرژی سنتی و سیاستی خواهد بود که دولت او آن را «تسلط بر انرژی» مینامد.
این روند مطابق انتظارات اولیه از گذار انرژی نیست. نگرانیهای مربوط به تغییرات اقلیمی، امیدها را برای تغییر سریع از سوختهای فسیلی به انرژیهای پاک افزایش داده بود. اما واقعیتهای سیستم انرژی جهانی، این انتظارات را به چالش کشیده و نشان داده که این گذار از سیستمی متکی بر نفت، گاز و زغالسنگ به سیستمی مبتنی بر باد، خورشید، باتریها، هیدروژن و سوختهای زیستی بسیار دشوارتر، پرهزینهتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که ابتدا تصور میشد. علاوه بر این، تاریخ گذارهای پیشین در حوزه انرژی نشان میدهد که این روند نباید شگفتآور باشد؛ آنها هم «افزایش انرژی» بودند، بهجای حذف منابع قبلی، منابع جدید به آنها اضافه شدند.
در نتیجه، جهان هنوز فاصله زیادی با هدف اعلامشده خنثیسازی انتشار کربن تا سال ۲۰۵۰ دارد؛ هدفگذاری که مستلزم متعادلسازی انتشار گازهای گلخانهای با حذف آنها از جو است. در عین حال، هیچ برنامه روشنی برای تحقق این هدف یا تامین سرمایهگذاریهای عظیمی که برای آن مورد نیاز است، وجود ندارد. آژانس بینالمللی انرژی در سال ۲۰۲۱ پیشبینی کرده بود که برای دستیابی به اهداف سال ۲۰۵۰، میزان انتشار گازهای گلخانهای باید از ۳۳.۹ گیگاتن در سال ۲۰۲۰ به ۲۱.۲ گیگاتن در سال ۲۰۳۰ کاهش یابد.
اما در عوض، این میزان در سال ۲۰۲۳ به ۳۷.۴ گیگاتن افزایش یافت و هیچ نشانهای وجود ندارد که کاهش ۴۰ درصدی در تنها هفت سال آینده امکانپذیر باشد. حقایق دیگر هم چالشهای گذار انرژی را نشان میدهند. دولت بایدن هدفگذاری کرده بود که خودروهای الکتریکی تا سال ۲۰۳۰، ۵۰ درصد از فروش خودروهای جدید در ایالات متحده را تشکیل دهند؛ اما این رقم همچنان تنها ۱۰ درصد است و خودروسازان سرمایهگذاریهای خود را در این حوزه به دلیل زیانهای چندمیلیارد دلاری کاهش دادهاند.
همچنین، تولید برق بادی فراساحلی ایالات متحده قرار بود تا سال ۲۰۳۰ به ۳۰ گیگاوات برسد، اما در بهترین حالت تنها به ۱۳ گیگاوات خواهد رسید. سیاستهای جدید دولت ترامپ هم این شکافها را عمیقتر خواهد کرد.
موانع اساسی گذار انرژی
بخشی از مشکل، هزینههای هنگفت آن است؛ سرمایهگذاریهایی در حد چندین تریلیون دلار، بدون قطعیت در مورد این موضوع است که چه کسی باید این هزینه را بپردازد. بخشی دیگر، این است که اهداف اقلیمی در خلأ وجود ندارند، بلکه با سایر اهداف مانند رشد اقتصادی، توسعه، امنیت انرژی و کاهش آلودگی محلی در تعارضاند.
این چالشها در کنار افزایش تنشهای جهانی، چه در محور شرق-غرب و چه در محور شمال-جنوب، پیچیدگی بیشتری به موضوع اضافه میکنند. علاوه بر این، سیاستگذاران، رهبران تجاری، تحلیلگران و فعالان محیط زیست روند گذار را متفاوت از واقعیتهای موجود تصور کرده و برنامههای خود را بر همین اساس تنظیم کردهاند.
اکنون روشن شده است که تغییر در سیستم انرژی جهانی نه بهصورت خطی و یکنواخت، بلکه به شکلی چندبعدی رخ خواهد داد؛ با سرعتهای متفاوت در نقاط مختلف جهان، ترکیبهای مختلفی از سوختها و فناوریها و تحت تأثیر اولویتهای گوناگون دولتها و شرکتها ترسیم خواهند شد. بنابراین، سیاستگذاریها و سرمایهگذاریها باید با توجه به این واقعیتهای پیچیده مورد بازنگری قرار گیرند. زیرا گذار انرژی تنها به تغییر در انرژی محدود نمیشود، بلکه به بازطراحی و مهندسی مجدد کل اقتصاد جهانی مربوط میشود.
بخش عمدهای از تفکر رایج درباره گذار انرژی در دوران همهگیری کووید-۱۹ شکل گرفت، زمانی که هم تقاضای انرژی و هم انتشار کربن بهشدت کاهش یافت. این کاهش چشمگیر باعث ایجاد خوشبینی شد که سیستم انرژی انعطافپذیر است و میتواند بهسرعت تغییر کند. این تفکر در نقشه راه خنثیسازی کربن آژانس بینالمللی انرژی در مه ۲۰۲۱ منعکس شد که در آن ادعا شده بود هیچ سرمایهگذاری جدیدی در پروژههای نفت و گاز برای دستیابی به اهداف ۲۰۵۰ مورد نیاز نیست.
این تصور، نظریه غالب درباره یک گذار خطی را شکل داد که در آن انتشار کربن در بسیاری از کشورها تا سال ۲۰۵۰ به صفر میرسد و در برخی کشورها مانند چین تا ۲۰۶۰ و هند تا ۲۰۷۰.اولین گذار در حوزه انرژی در سال 1709 آغاز شد، زمانی که یک فلزکار به نام آبراهام داربی کشف کرد که زغالسنگ «روش مؤثرتری برای تولید آهن» نسبت به چوب ارائه میدهد.
این «گذار» دستکم یک قرن به طول انجامید. اگرچه قرن نوزدهم به عنوان «قرن زغالسنگ» شناخته میشود، اما پژوهشگر انرژی، واتسلاف اسمیل، اشاره کرده که زغالسنگ تا اوایل قرن بیستم از منابع سنتی زیستتوده مانند چوب و بقایای محصولات کشاورزی پیشی نگرفت.
نفت، که در سال 1859 در غرب پنسیلوانیا کشف شد، در دهه 1960 جای زغالسنگ را به عنوان منبع اصلی انرژی جهان گرفت. اما این به آن معنا نبود که میزان مطلق مصرف زغالسنگ در سطح جهانی کاهش یافته باشد؛ در سال 2024، میزان مصرف زغالسنگ سه برابر مقدار آن در دهه 1960 بود. همین الگو امروزه هم در حال تکرار است.
حدود 30 درصد از جمعیت جهان همچنان برای پختوپز به زیستتوده سنتی متکی هستند و تقاضا برای هیدروکربنها هنوز به اوج خود نرسیده و حتی به یک سطح ثابت هم نرسیده است. سهم هیدروکربنها در مصرف کل انرژی از سال 1990 تغییر چندانی نکرده است، حتی با وجود رشد گسترده انرژیهای تجدیدپذیر. (در همین دوره، مصرف کلی انرژی 70 درصد افزایش یافته است.)
انتظار میرود که جمعیت جهان در دهههای آینده تقریباً دو میلیارد نفر افزایش یابد، که بیشتر این رشد در کشورهای جنوب جهانی رخ خواهد داد. در آفریقا؛ قارهای که از نظر جمعیتی جوان است و پیشبینی میشود سهم آن از جمعیت جهان از 18 درصد امروز به 25 درصد در سال 2050 برسد؛ حدود 600 میلیون نفر هنوز به برق دسترسی ندارند و تقریباً یک میلیارد نفر از سوخت پاک برای پختوپز محروماند.
زیستتوده سنتی همچنان تقریباً نیمی از کل مصرف انرژی این قاره را تأمین میکند. با رشد جمعیت آفریقا، افراد بیشتری به غذا، آب، سرپناه، گرما، نور، حملونقل و شغل نیاز خواهند داشت که این امر تقاضا برای انرژی پایدار و مقرونبهصرفه را افزایش خواهد داد. بدون توسعه اقتصادی، مهاجرت به یک چالش حتی بزرگتر تبدیل خواهد شد.
با اینحال، این جاهطلبی با مقیاس عظیم و محدودیتهای عملیِ بازسازی کامل بنیانهای انرژی یک اقتصاد جهانی ۱۱۵ تریلیون دلاری در عرض تنها ۲۵ سال روبرو شده است. هدف اساسی گذار انرژی این است که بیشتر سیستم انرژی کنونی با سیستمی کاملاً متفاوت جایگزین شود. اما در طول تاریخ، هیچ منبع انرژی، ازجمله زیستتوده سنتی (چوب و ضایعات)، هرگز در سطح جهانی و بهطور مطلق، در یک دوره طولانی کاهش نیافته است.