دومین بوستان جنوب پایتخت هم پشت حصار رفت
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از شرق، بوستان زندگی از همان ابتدا دور تا دورش را حصار کشیده بودند، مانند قدیم که تمام پارکهای تهران دورش حصار داشت. حالا پارک شوش هم مدتی است محصور شده؛ پارکی که پاتوق معتادان و کارتنخوابها بوده و حالا آنها از ترس این حصارها کمتر به این بوستان میآیند.
سپیده علیزاده، مدیرعامل مؤسسه نور سپید هدایت، در ویدئویی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده، گفته است: بالاخره با تلاش شبانهروزی چند دستگاه، پارک شوش محصور شد. میلههایی که اطراف پارک کشیده شده، سبب شده تردد کارتنخوابها و معتادان در پارک کمتر شود اما این به معنای آن نیست که محله شوش و هرندی امن شده است. به گفته او زنان نمیآیند زیرا میترسند که کسی آنها را اجبارا برای ترک یا کمپ ماده 16 بفرستد؛ روشی که میان خود مددجویان و کارتنخوابها به روش ترک اجباری شهره است و بیش از اینکه مورد استقبال باشد، ترسناک است. به نظر میآید میان دو بخش معاونت اجتماعی شهرداری و شهرداری منطقه درباره حصارکشیها هماهنگی لازم وجود نداشته است.
مدتی پیش محمدرضا جوادییگانه، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، در آخرین نشست خبری شهردار که با موضوع گزارشدهی به مردم برگزار شد، به حصارکشی بوستان شوش اشاره کرده و میگوید: شهرداری از زمانی که این مسئله را شنیده، پیگیر بازشدن حصار پارک شوش است و بخشی از ماجرا دست شهرداری نیست. به گفته او بعضی دستگاهها اصرار دارند که تمام گرمخانههای تهران تعطیل شود، شهرداری هربار مقاومت کرده است اما مردم جزء ناراضیان این ماجرا هستند؛ اما بسیاری از تصمیمات در جلسات بدون حضور شهرداری گرفته میشود. سیدمالک حسینی، رئیس سازمان رفاه و امور خدماتی شهرداری تهران هم با اشاره به موضوع حصارکشی پارک شوش میگوید: پیگیر رفع مشکل هستیم. در این پارک یک مرکز ساماندهی افراد آسیبدیده برای زنان و دو گرمخانه بود که با محصورشدن بوستان این افراد از لحاظ روانی احساس امنیت برای حضور در این محله ندارند اما بیرغبتی این افراد آسیبدیده برای حضور در پارک شوش آسیبهای محله را کمتر نمیکند، زیرا این افراد که محو نمیشوند بلکه به بافت مسکونی و کوچههای اطراف کوچ میکنند و این آسیبها در محل منتشر میشود.
او درباره تصویر منتشرشده از فرد بیخانمانی که در این بوستان فوت شده است هم توضیح میدهد: خوشبختانه در دو سال گذشته افراد بیسرپناه در روزهای سرد سال بهدلیل بیپناهی و بیخانمانی جان خود را از دست ندادهاند و دسترسی به گرمخانهها فراهم بوده است. متأسفانه فردی که دچار این ضایعه شده بنا به آنچه گزارش اورژانس نشان میدهد، بهخاطر کهولت سن و عارضه قلبی فوت شده است. طبیعتا تجمع آسیبدیدگان در این محل دسترسی ما و مددکاران غیردولتی را آسانتر میکرد زیرا مواجهه با این افراد بیشتر بود که تلاش میکنیم این چالش برطرف شود.
او ادامه میدهد: محصورشدن پارک شوش بدون هماهنگی معاونت اجتماعی و استعلامگرفتن از ما بوده، ما در این سالها تعامل خوبی با نیروی انتظامی داشتیم و دو گرمخانهای که در محل داریم، در روزهای سرد زمستان بیش از 250 نفر را پذیرش میکرد، هرچند به گفته مسئولان پلیس مواد مخدر بیش از پنج هزار معتاد بیخانمان در این منطقه حضور دارند که تلاش کردیم با هر شکل ممکن همکاری لازم را دراینباره داشته باشیم؛ البته برخی از استفادهکنندگان گرمخانههای ما در این محل تنها معتادان نیستند. زنان بیسرپناه، افرادی که کهولت سن دارند و... نیز از این خدمات استفاده کردهاند اما نمیدانیم محصورشدن پارک شوش توافق چه نهادی با شهرداری منطقه بوده است. میان ما و سازمانهای مردمنهاد درباره ساماندهی افراد بیسرپناه همکاری و تعامل خوبی برقرار است و با اطلاعرسانی این افراد، افراد بیسرپناه به گرمخانهها منتقل میشدند. همه مدیران شهری با محصورشدن پارک شوش مخالف نیستند. به اعتقاد برخی از آنها محصورشدن پارک به معنی بستهشدن پارک نیست بلکه تلاش شده پارک برای شهروندان این محل امن و برای توزیعکنندگان مواد مخدر، قاچاقچیان انسان و... ناامن شود. درحالحاضر تنها توزیعکنندگان مواد مخدر بهدلیل محصورشدن احساس ناامنی میکنند، حتی کارتنخوابها نیز در پارک حضور دارند و با رفتن این افراد از پارک زمینه حضور دوباره خانوادهها در پارک فراهم شده است. فعالان اجتماعی و مددکاران این منطقه معتقدند حضور خانوادهها در پارک شبیه رؤیاست، پارک شوش جای خانوادههای عاقل و سالم نیست و حصارکشی این پارک کاری غیرکارشناسی است؛ زیرا قبلا 300 تا 400 کارتنخواب در این پارک در رفتوآمد بودند و خدمات کاهش آسیبها و اعتیاد نیز در این محل به آنها داده میشد، درحالحاضر این ترددها محدود شده و خدمات مددجویانه در جهت کاهش آسیب کم شده و بگیروببندها افزایش یافته و تعدادی از معتادان به درمان اجباری رفتهاند؛ بنابراین اعتماد برای حضور در پارک کاهش پیدا کرده است و مددجویان پخشوپلا شدهاند.
به گفته آنها اینکه گفته میشود مددجویان بر اثر عدم دریافت خدمات فوت نکردهاند، طبیعی است. در این سالها هر کارتنخوابی که فوت کرده، دلیلی آوردهاند؛ پیر بوده که مرده، سکته قلبی کرده و...؛ اما واقعیت این است که اگر این مددجویان خدمات مناسب میگرفتند، نمیمردند. حصارهای شوش یکشبه به وجود نیامده که میگویند درحال برطرفکردن مشکل هستیم، از اسفندماه این حصارها دور بوستان کشید شده بود و هفته گذشته برای آن در هم گذاشتند.
حسن خلیلآبادی، عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران، معتقد است با حصارکشی و برخوردهای فیزیکی نمیتوان معضلات اجتماعی را برطرف کرد یا کاهش داد. برای حل ریشهای آسیبهای اجتماعی به برنامهریزی، آموزش و همراهی تشکلهای مردمنهاد نیاز است. اگر ما یک محیط زندگی سالم میخواهیم، باید اشتغال و اقتصاد سالم داشته باشیم. ریشه بسیاری از آسیبهای اجتماعی در اقتصاد ناسالم است. اینکه ما پارکی را محصور کنیم تا خانوادهها در آن احساس امنیت کنند، کار ریشهای نیست. شاید موقتا نشانههای رفع آسیبها را ببینیم اما مگر آسیبها محو میشوند؟ او ادامه میدهد: بسیاری از اهالی بومی محله شوش دیگر در آن محل زندگی نمیکنند و حقیقت این است که محله شوش از سکنه واقعی و قدیمی خود خالی شده. اگر ما میخواهیم زندگی را به محله شوش بازگردانیم، باید سکنهای که به آن تعلق خاطر داشتند، به آن بازگردند تا محله دوباره زنده شود و زندگی در آن جاری شود. این محله به رونق اقتصادی و توسعه فعالیتهای مددکاری نیاز دارد و برای حل معضل باید برنامهریزیهای ریشهای و بلندمدت بشود.
محمدجواد حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران، با اشاره به اینکه حصارکشی پارکها در اختیار شهرداری است و شورا در آن هیچ نقشی ندارد، میگوید: اینکه بوستانها محصور باشند یا نه سیاست مشخصی ندارد، پیش از این پارکها محصور بودند اما با تغییر نگرش در مدیریت شهری و اینکه فضای بوستانها بخشی از فضای شهری است و نباید برایشان محدودیتی قائل بود، این حصارها برداشته شد. بیخانمانها یا دراصطلاح کارتنخوابها بخشی از ساکنان این شهر هستند و باید از فضاهای شهری استفاده کنند و شهرداریها نیز موظف هستند حداقل نیازهای زیستی را در اختیار این افراد قرار دهند. از جمله فضای خواب و یک وعده غذا که در سامانسراها این اتفاق میافتد و تلاش شده بهویژه در زمستانها این سرپناهها برای افرادی که به هر دلیلی فاقد سرپناه هستند، فراهم شود، چه آنها که بهدلیل اعتیاد از خانوادهها طرد شدهاند یا مهاجران و افراد در معرض آسیب.
برخی از استفادهکنندگان از گرمخانهها معتادانی هستند که مجبورند برای رفع نیاز صبحها از گرمخانهها خارج شوند و شبها دوباره به این مجموعهها بازگردند و اگر این حصارکشی موجب شود، افراد بیسرپناه این دسترسی را از دست بدهند، با سیاستهای کلان شورا همخوانی ندارد. هرچند اگر این حصارها فضا را برای افراد بزهکار و سوداگران مرگ ناایمن کرده است و آنها امکان حضور در این فضاها را ندارند، این عمل پذیرفتنی است؛ اما اینکه سازمان خدمات اجتماعی از حصارکشی بیخبر بوده، نشاندهنده ناهماهنگی واحدهای شهرداری است که هرکدام بدون هماهنگی اقدامات خود را انجام میدهند. البته این را هم فراموش نکنید، در محلاتی مانند میدان شوش، دروازهغار، هرندی، عودلاجان و... مداخلات سلیقهای و بدون برنامهریزی علمی زیادی از سوی نهادهای مختلف انجام شده و با وجود آنکه شهرداری منطقه کارهای کالبدی خوبی در این محدوده انجام داده، بهدلیل این نوع مداخلات و تصمیمگیریهایی که از سوی نهادهای تصمیمگیر دیگر انجام شده، این اقدامات کالبدی چندان به چشم نیامده است.
مدیران شهری با حصارکشی محدوده تئاتر شهر، برای کاهش آسیبهای اجتماعی در این فضای شهری مخالف هستند و در برابر تقاضای برخی از هنرمندان در این رابطه مقاومت میکنند، به اعتقاد آنها باید چاره دیگری برای کاهش آسیبهای اجتماعی در این فضای فرهنگی که ناامن شده است، اندیشیده شود و با هرگونه حصر فضاهای عمومی شهر مخالفت میکنند؛ اما به نظر میرسد این نگاه در همه بخشهای شهر حاکم نباشد.