مقایسه نگرش ملی ایرانیها و ترکها در مواجهه با بحران دلار
به گزارش اقتصادنیوز در بخشهایی از این یادداشت که متن آن در روزنامه اعتماد منتشر شده آمده است:
*با آنکه در یک سال اخیر ارزش دلار امریکا در ترکیه همواره بیشتر و بیشتر شده، اما مردم ترکیه برای خرید دلار در صف نایستادند و ثروت خود را به طلا و سکه جمهوری و دلار و ارزهای دیگر تبدیل نکردند. اگر هم چنین چیزی بود، دستکم حرص و شتاب و آمار و ارقام آن، مطلقا اندازه ما نبود. چرا؟ کجای کار میلنگد؟ آیا مساله فقط به ثبات اقتصادی ترکیه، درآمد ٣٠میلیارد دلاری از توریسم، درآمد کلان از تجارت و آزادیهای نسبی فردی و اجتماعی و سیاسی و رسانهای ربط دارد؟ در پاسخ باید گفت: خیر. همه اینها نقش دارد. اما فقط اینها نیست. عامل دیگری نیز هست. یک عامل مهم به نام عِرق ملی و علاقه به رشد و شکوفایی اقتصاد ملی کشور و نشان دادن واکنش منفی به رفتار دونالد ترامپ و دولت امریکا.
*آن دسته از شهروندان ترکیه که برای نشان دادن خشم خود نسبت به تهدید و تحریمهای بیان شده از سوی امریکا در برابر دوربین رسانهها، دلار آتش زدند، یک اقلیت کمشمار، مرفه بیدرد و تافته جدابافته نیستند و اتفاقا در جامعه ترکیه، نگرش ضدامریکایی، بیمشتری نیست، اما تفاوت اینجاست که در چنین مقطع تاریخی و سیاسی حساسی، آن شهروند ترکیهای، در حمایت از اقتصاد ملی و دولت خود، کاری به پرچم امریکا ندارد، اما دلار آتش میزند و اوج خشم خود را به این شکل، نشان میدهد. اما در کشور ما، در کنار آن دسته و گروه قابل توجه و پرشماری که نگرش ملی و دلسوزی ملی دارند، شهروندان دیگری نیز هستند که از چنین فرصتی استفاده میکنند تا نه تنها ریالی از مال و دارایی آنها کاسته نشود، بلکه اگر دست دهد، سرمایه و ثروت جدیدی پیدا کنند. هموطنی که موجر است در گام اول، فیالفور مبلغ رهن و اجاره را بالا میبرد، آن یکی که سرمایه و پساندازی در بانک دارد، خانواده و افراد فامیل را مامور میکند تا فورا برایش دلار و سکه بخرند، دیگری چند کیسه برنج و چند حلب روغن به خانه میآورد و... الخ. روراست باشیم و تعارف نکنیم. چنین رفتارهای فرصتطلبانهای در جامعه ما و در شهروندان ما به وفور دیده میشود و چنین چیزی قطعا به اقتصاد این کشور آسیب میزند.
*آن شهروند نازنینی که حساب و کتاب میکند که مثلا با یک سفر فرمالیته خارجی، از محل تبدیل ارز مسافرتی به ارز قاچاق، چند میلیون به دست میآورد، دلسوزی ملی ندارد و چیزی به نام منافع ملی و سود همگانی برایش مهم نیست. اما آیا همه تقصیر را باید بر گردن همین بخش فرصتطلب جامعه انداخت؟ هزار البته خیر. در این کشور، میلیونها ایرانی دلسوز و قانع و وطنپرست هم داریم که اهل سوءاستفاده و احتکار و مالاندوزی دیوانهوار نیستند. اما آیا دولت، مسوولان و تیم اقتصادی ما هم، مانند ترکیهایها عمل میکنند؟ آیا روحانی هم حاضر است هر روز در میدانی و خیابانی و هر بار به بهانهای با مردم صحبت کند و وقایع را با آنها در میان بگذارد و مشاورین اقتصادی جوان، دانشمند و توانمند را جذب کند و از حمایت بخش خصوصی هم برخوردار شود؟ آیا سیستم رسانهای ما هم مانند شبکه گسترده روزنامهها و رادیو و تلویزیونهای بخش خصوصی ترکیه، میتوانند آرامش و اعتماد مردم را حفظ کنند؟ خیر. متاسفانه خیر. در همین کشور نازنین ما ایران، گذشته از افراد و شهروندان عادی، دهها شرکت دولتی و بانک و نهادها و موسسات دیگر نیز داشتیم و داریم که با پیشخرید دهها هزار سکه بهار آزادی و احتمالا اندوختن دلار و یورو، بر این آتش بنزین ریختند و در همین حال، در بحث واردات خودرو و استفاده از ارز دولتی برای واردات کالاهای اساسی، صدها فرد، شرکت و نهاد، به اقتصاد این کشور و به جامعه و مردم ما آسیب زدند تا از این نمد، کلاه گرم و نرمی بر سر نهند. پس پیش از هر چیز این ساختار مدیریتی، باید خود را ترمیم کند و بیش از این، هواپیمای عظیم این کشور را به سیستم اتو پایلوت، قضا و قدر و آزمون و خطا نسپارد.