بررسی یک خطای بزرگ راهبردی در توسعه ایران؛ چرا شهرها لولهکشی گاز شد؟
به گزارش اقتصادنیوز در ادامه گزارشهای نامعادله تامین انرژی به این سوال پاسخ داده ایم که «چرا توسعه مویرگی لولهکشی گاز در سطح کشور به جای برقرسانی در اولویت قرار گرفته است؟» گفتوگوها با صاحبنظران سرنخهای جدیدی از این موضوع را بهدست میدهد. در عین حال، ارزیابیها حاکی از این است که برنامه بلندمدتی در این ترجیح دیده نشده و سیاستگذاران بسته به شرایط روز تصمیمگیری کردهاند.
حمیدرضا عراقی، مدیرعامل سابق شرکت ملی گاز ایران، داستان گازرسانی به بسیاری از نقاط کشور را در دو پلان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نقل میکند. بهروایت عراقی، قبل از انقلاب، ایران به روسیه صادرات گاز داشت و تنها به بخشهای کوچک و محدودی از چند شهر مانند «تهران»، «شیراز» و «اصفهان» گازرسانی به منازل صورت گرفته بود که طراحی آن توسط خارجیها انجام شده بود. او روایت گازرسانی به شهرها را اینگونه ادامه داد: در اوایل انقلاب تنها چند نقطه برای گازرسانی راهاندازی شد که بخشی از آنها به دلیل رفتن کرهایها نیمهکاره رها شد. در آن روزها گازرسانی فقط به «ذوبآهن اصفهان»، «پتروشیمی شیراز» و مقدار اندکی هم گاز به شهرهای کوچک رسیده بود و بیشتر گاز به روسیه صادر میشد. اما بعد از اینکه انقلاب شد، قیمت گاز روسیه محل بحث سیاستگذاران ایرانی قرار گرفت. موضوع بحث این بود که لولهکشی به روسیه انجام شده است، اما گاز با قیمت بسیار ناچیزی به این کشور صادر میشود. در نهایت این اختلاف سبب شد متولیان وقت، مذاکراتی برای افزایش قیمت گاز با روسها انجام دهند اما نتیجه رایزنیها افزایش قیمت گاز نشد و همین موضوع باعث شد گازرسانی ایران به روسیه قطع شود.
به اعتقاد مدیرعامل سابق شرکت ملی گاز ایران این سکته صادراتی باعث شد فاز جدیدی در بحث گازرسانی به بخشهای مختلف کشور کلید بخورد. او در این رابطه گفت: فرانسویها طراح فاز جدید گازرسانی بودند؛ مهندسان ایرانی از همان روزهای آغازین انقلاب، استانداردها و تجهیزات موردنیاز برای این طرح را فراهم کردند و تصمیم بر این شد که گاز تجمیع شده در شهرها توزیع شود. این تصمیم آغازگر گازرسانی معمولی به شهرها بود و با توجه به اینکه متولیان در نظر داشتند به مردم خدمترسانی کنند، این تصمیم عملیاتی شد. تا اینکه جنگ آغاز شد و میزان گاز کشور بسیار محدود شد. تنها میزان ذخایر گاز آغاجاری اندکی مطلوب بود و حدود ۳۰ میلیون مترمکعب و در برخی مواقع ۲۰ تا ۲۳ میلیون مترمکعب توانایی گازرسانی به کشور را داشت. در آن روزها بیشتر سوخت منازل از نفت و گاز مایع تامین میشد.
عراقی در ادامه به توسعه مخازن گازرسانی در کشور اشاره کرد و توضیح داد: این روند ادامه داشت تا اینکه موضوع میدان گازی پارسجنوبی پیش آمد. داستان مخزن گاز عسلویه این بود که اگر از این مخزن مشترک استفاده نشود، قطر بهصورت انفرادی از آن استفاده میکند. در اواخر جنگ آرام آرام فازهای یک، دو، سه و چهار پارسجنوبی به مرحله بهرهبرداری رسید تا بتوان از مخزن مشترک ایران-قطر استفاده کرد. با این حساب میتوان گفت موج گازرسانی به شهرها بهصورت گسترده از این نقطه آغاز شد. در دورههای مختلف مجلس بارها مطرح شد که گازرسانی به شهرها باید بهصورت گسترده شروع شود و برای روستاها هم با خودیاری خود روستاییان، عملیات گازرسانی صورت بگیرد. همچنین این موضوع مطرح شد که گازرسانی به روستاهایی که ۵ کیلومتر از شهرها فاصله دارند انجام شود. در آن سالها این برنامهها به تصویب مجلسیها رسید. براساس مفاد این تصویبنامه، قرار شد بخشی از روستاها که در حاشیه شهرها قرار گرفتهاند و با خطوط انتقال یا شبکه شهری ۱۰ کیلومتر فاصله دارند، با ۵۰ درصد خودیاری روستاییان گازرسانی آغاز شود. در دورههای بعدی مجلس، ابتدا نمایندگان تصمیم گرفتند شعاع ۱۰ کیلومتری به ۵ کیلومتر کاهش یابد و خودیاری روستاییان همچنان پابرجا باشد. در سالهای بعد طرح خودیاری از مصوبات مجلس حذف و قرار شد شهرها و روستاها براساس اولویتبندی گازرسانی شوند.
مدیرعامل سابق شرکت ملی گاز ایران در ادامه گفت: ۲۸ سال پیش زمانی که وارد شرکت ملی گاز شدم، این سوال برای ما پیش آمده بود که برقرسانی بهتر است یا گازرسانی؟ اما در پاسخ به آن این اجماع وجود داشت که گازرسانی به دو دلیل بهتر خواهد بود. نخست اینکه افت فشار گاز و هدررفت در گازرسانی وجود ندارد؛ به این معنا که مثلا اگر از خطوط عسلویه به آستارا گاز انتقال داده شود، افت فشار گازی وجود نخواهد داشت و از حجم گاز کاسته نمیشود. این در حالی است که برق افت فشار را تجربه میکند و هدررفت انرژی را در پی خواهد داشت. موضوع بعدی که گازرسانی نسبت به برقرسانی را در اولویت قرار میداد این بود که وسایل برقرسانی بسیار گران و ساخت نیروگاهها با هزینههای سرسامآوری انجام میشد. البته به این مباحث، خاموشیهای پیدرپی که در کشور اتفاق میافتاد هم باید اشاره کرد. بهگفته او، طرح این موضوعات و چالشها باعث شد که سیاستگذاران هرچه سریعتر به سمت احداث نیروگاههای گازی گام بردارند و استدلالشان هم این بود که گاز در کشور زیاد است اما برقمان کم. روی همین حساب ساخت نیروگاههای گازی آغاز شد؛ البته این نیروگاهها در کنار اینکه بهسرعت گاز را به برق تبدیل میکردند، بهرهوری و راندمانشان نسبت به نیروگاههای سوخت ترکیبی پایینتر بود. همانطور که اشاره شد در آن دوران کشور خاموشیهای پیاپی را تجربه میکرد، اما حتی با ساخت نیروگاههای گازسوز، خاموشیها محو نشد. با این حال هم گاز به نیروگاهها تزریق میشد و هم از طریق لولهکشیها، به تمام منازل گاز میرسید. این روند به درخواست مجلس (نمایندگان)، دولت و مردم بود. عراقی در بخش دیگری از اظهاراتش به بُعد و تصویر دیگری از منطق گازرسانی به مناطق مختلف کشور اشاره کرد و گفت: توسعه گازرسانی در تمام دولتها و مجلسها یک خواسته و مطالبه بود، بهخصوص نمایندگان مجلس. برای نمایندگان گازرسانی به شهرها و روستاها بسیار حیاتی بود، زیرا این موضوع برایشان رای میآورد و رای آوردن به یک اپیدمی تبدیل شده بود. به همین دلیل فشارها روی متولیان شرکت ملی گاز بسیار زیاد بود و ما به دلیل اینکه همیشه گاز و امکانات نسبت به حجم درخواستها کمتر بود، نمیتوانستیم جواب این فشارها را بدهیم. این فشارها باعث شد، براساس مصوبات مجلس و دولت، مرتبا گازرسانی موازی با برقرسانی انجام شود.
مدیرعامل سابق شرکت ملی گاز ایران در ادامه اینگونه روایت کرد: در مقطعی در سال ۱۳۸۰، هدف این بود که به صنایع گازرسانی انجام شود. به یاد دارم که در آن روزها شعاری مبنی بر «شکار صنایع» داده میشد. نقشه راه این بود که صنایعی که گاز میخواهند را شناسایی و خطوط انتقال گاز را براساس اولویتها به آن برسانیم. گازرسانی به صنایع آغاز شد اما در این میان تنها یک موضوع مغفول مانده بود و آن هم بحث «قیمت گاز و صرفهجویی و بهرهوری» بود.
بسیاری از دولتها و مجلسها نظرشان این بود که قیمت گاز گران نشود و این سیاست ادامه یافت. اما باید این موضوع را در نظر داشت که اگر روند مصنوعی ثبات قیمت گاز ادامه یابد، بدون شک در سالهای پیشرو با مخاطرات بسیار جدی روبهرو خواهیم شد.
عراقی، معاون سابق وزیر نفت چهار موضوع را در مورد مصرف سوخت مطرح میکند. مبحث نخست «قانون» است، دومین موضوع «تکنولوژی» و سومین و چهارمین مبحث تاکید شده از سوی او، «فرهنگ» و «قیمت» است. به اعتقاد عراقی، این چهار عامل برای اینکه بتوانیم انرژی را بهینه مصرف کنیم لازم و ملزوم هستند. او در ادامه اظهار کرد: متاسفانه قوانین در مورد مصرف بهینه انرژی در ایران تصویب شده است، اما اجرایی نمیشود. همچنین در بخش فرهنگ از دنیا بسیار عقب هستیم؛ چرا که فرهنگ ایرانیها فرهنگ غلط «مصرف» است و فرهنگ صرفهجویی در حین مصرف نیست. دلیل این مصرف بیرویه در بخشهای مختلف جامعه، این است که انرژی گاز و برق در ایران بسیار ارزان است و این مصرف بالا در آینده نهچندان دور کشور را با بحرانهایی روبهرو خواهد کرد. به اعتقاد عراقی، این بحران با وجود گاز فراوان، در کمین کشور قرار گرفته است، اما مگر چند فاز پارس جنوبی وجود دارد؟ او معتقد است اگر صنایع و کارخانهها اکنون با تولید واقعیشان فعالیت کنند، بدون شک گاز فراوانی وجود نخواهد داشت و اینگونه نیست که با استدلال اینکه بزرگترین ذخایر گاز جهان را داریم، گاز را بسوزانیم. به باور مدیرعامل سابق شرکت ملی گاز ایران طبیعی است که با روند فعلی، در اوج سرما با مشکلات قطعی برق و کمبود گاز روبهرو شویم چرا که امسال پیک مصرف گاز طبیعی به رقم قابلتوجه ۶۱۶ میلیون مترمکعب در روز رسیده است که این میزان بیش از مصرف گاز در کل اروپاست.
او در بخش پایانی سخنانش گفت: پاشنه آشیل این بحرانها، نه برق است نه گاز؛ پاشنه آشیل مساله این است که برای انرژی در ایران، چه در دولت و چه در بخش خانگی هیچ قیمتی وجود ندارد. اگر در مجلس و دولت آینده، قرار باشد تنها یک کار برای کشور انجام شود، باید این باشد که قوانین بهینهسازی مصرف سوخت در تمام ابعاد نیروگاهها، صنایع، بخش خدمات و خانگی تدوین شود. چرا که زمانی که با کمبود گاز مواجهیم، نمیتوان به نیروگاهها هم گاز داد و برق هم قطع خواهد شد.
داستان توسعه لولههای گاز
غلامحسین حسنتاش، تحلیلگر ارشد اقتصاد انرژی در پاسخ به این سوال که «چه شد گاز از برق سبقت گرفت؟» اینگونه پاسخ داد: البته منظورتان از سبقت گرفتن گاز از برق را در نمییابم. شاید منظورتان این باشد که در حال حاضر وسعت شبکه و انشعاب گاز بیش از وسعت شبکه و انشعاب برق است یا تعداد مشترکان گاز بیش از تعداد مشترکین برق است، نمیدانم باید دسترسی دقیق به آمار و ارقام داشت و مقایسه کرد. اما اینکه چه شد لولههای گاز به همهجا رفت، به نظر من ماجرا از آنجا شروع شد که گازرسانی به یک ابزار رای گرفتن از مردم تبدیل شد. وقتی در چند شهر بزرگ و خصوصا تهران رفاهی که گاز ایجاد کرد، تجربه شد و این هم عمدتا مربوط به دوران بعد از انقلاب بود، نمایندگان در ادوار مختلف برای رای گرفتن از مردم به آنها وعده گازرسانی دادند که اگر به ما رای بدهید گاز برایتان میآوریم و بعد این نمایندگان به مجلس راه یافتند و وزیر معرفی شده برای وزارت نفت میخواست از نمایندگان رای اعتماد بگیرد و باید به نمایندگان تعهد و وعدهای میداد که به او رای بدهند.
او ادامه داد: حتی من خاطرم هست که سالها پیش یکی از وزرای نفت برای اینکه دل نمایندهای را بهدست بیاورد، در شهری از شهرهای گرمسیر جنوب که در آن زمان اولویت گازرسانی نداشت، شبکه گاز گذاشته بود و انشعاب گاز میداد، در حالی که برای خط انتقال گاز به آن شهر هیچ اقدامی صورت نگرفته بود، در صورتی که در گازرسانی قبل از هر چیز باید خط انتقال گاز به یک شهر یا روستا برود؛ یعنی در واقع یک «سیاهکاری» شده بود.
به اعتقاد این تحلیلگر ارشد اقتصاد انرژی، ضمنا باید به این موضوع توجه داشت که ما در ایران دستگاه حکمرانی انرژی نداریم که البته داستانش مفصل است. او در این رابطه میگوید: یعنی جایی که انرژی را یکپارچه ببیند، یکپارچه سیاستگذاری کند و رگولاتوری و کنترل و نظارت داشته باشد را نداریم و بهتبع آن برنامه جامع انرژی هم یافت نمیشود. شاید هم بعضی که به این روال عادت کردهاند، نمیخواهند برنامهای مدونی داشته باشیم که جلوی داد و ستد سیاسیشان گرفته نشود. حسنتاش معتقد است نداشتن برنامه انرژی، موجب ریخت و پاشهای گزافی میشود؛ مثلا برق و گاز و فرآوردههای نفتی را به همهجا میبریم که اینها هزینههای زیرساختی مضاعفی دارند، در صورتی که بسته به شرایط هر منطقه باید فکر شود که گزینه بهینه کدام است. این نکته را هم بگویم که فکر نشود من مخالف انرژی مرفه برای شهرها و روستاهای پراکنده هستم، اما سوال این است که آیا با بسیار کمتر از این هزینه گزافی که گاز و برق و فرآورده به همه جا میبریم، نمیشد انرژی دیگری مثل خورشیدی و بادی و بیوگاز و غیره برای آنجا تامین کرد و آیا این کارها منطق اقتصادی دارد؟ به این سوالات در یک برنامه جامع انرژی پاسخ داده میشود و در آن صورت کاندیدای نمایندگی هم اگر بخواهد به مردم وعده بدهد، وعده یک انرژی پایدار، خوب و مناسب منطقه را میدهد و نه اینکه لزوما وعده گاز را بدهد. حسنتاش در ادامه گفت: اما نکته آخری که لازم است بر آن تاکید کنم، مساله بهرهوری انرژی است. وضعیت بهرهوری انرژی در ایران بسیار بد است و چنانچه من در نوشتههای زیادی توضیح دادهام، بهرغم قوانین و مصوبات و مجوزهای فراوانی که وجود داشته است، روی بهرهوری انرژی کار جدی صورت نگرفته است. اگر شده بود، هم گاز کافی برای نیروگاهها حتی در فصل سرد وجود داشت و هم گاز برای همین شبکه به قدر کافی موجود بود و در نهایت آلودگیهای محیطزیست هم کم میشد. شما تصور کنید اگر ۲۰ میلیون بخاری گازی با راندمان حداکثر ۴۰ درصدی با بخاریهای با راندمان بیش از ۹۰ درصدی جایگزین شده بودند که مجوز آن هم وجود داشت، چه مقدار عظیمی گاز در زمستان صرفهجویی میشد.
آفت اقتصاد سیاسی
دکتر مهدی عسلی، کارشناس ارشد اقتصاد انرژی در راستای چرایی سبقت گرفتن گاز از برق گفت: به خاطر دارم در اواخر دهه ۶۰ که لولهکشی گاز در تهران آغاز شده بود، در سازمان برنامه و بودجه بحث میکردیم که با توجه به زلزلهخیز بودن کشور و صرفنظر از موضوع اقتصاد یا صرفههای به مقیاس، به لحاظ امنیت شهروندان در سوانح طبیعی مانند زلزلهها، بهتر است گاز در کنار شهرها به نیروگاههای گازی برق تحویل داده شود و با کمک شبکه برقرسانی، برق ارزانتر و با کیفیت بهتر (بدون قطع و خاموشی) به خانوارها تحویل شود یا گاز به مشترکان در بخش خانگی و تجاری برسد؟
عسلی ادامه داد: به هر حال معلوم است که علایق تصمیمگیرندگانی که موافق گازرسانی به خانهها و مشترکان تجاری در شهرها و حتی روستاها بودند (شاید چون کار و فعالیت زیادی برای برخی از پیمانکاران و بخش ساختمانی و نیز صنایع لولهسازی ایجاد میکرد) این را اقتضاء میکرده و به حرف کارشناسان توجهی نکردهاند. البته تنها مساله این نبود.
او افزود: از همان ابتدا مطرح بود که چرا ما پالایشگاهها را گسترش نمیدهیم تا بهجای صادرات نفت خام و واردات بنزین، نفت خام را تصفیه کرده و بهجای صادرات آن، فرآوردههای نفتی مانند بنزین صادر کنیم که حتی در کشورهای همسایه و نزدیک هم بازار وسیعی داشت. اما به دلیل اینکه قیمت فرآوردهها همواره پایینتر از سطح بینالمللی نگه داشته میشد، ظاهرا ایجاد و توسعه پالایشگاه در کشور صرف نمیکرد، در حالی که در برنامه سوم توسعه (اواخر دهه ۷۰) فعالیتهای پاییندستی صنعت نفت خصوصی شده یا ایجاد پالایشگاههای خصوصی قانونی شده بود. اما چون به صرفه نبود هرگز صنایع پالایشگاهی در کشور توسعه نیافت که برای کشوری مثل ایران اشتباه استراتژیکی بود.
عسلی اظهار کرد: البته مثالهای دیگری مانند کوتاهی در توسعه پتروشیمی و صنایع انرژیبر که ایران در آنها دارای مزیت طبیعی است (نهتنها مزیت نسبی) وجود دارد. این بحثها نیز در گزارش استراتژی توسعه صنعتی ایران که با مسوولیت دکتر نیلی در اوایل دهه ۸۰ تهیه شد آمده است، اما به این بحثها توجهی نشد. بنابراین اقتصاد سیاسی در ایران نیز مانند اکثر کشورهای دنیا موجب این تصمیمگیریها میشود که به لحاظ کارشناسی ممکن است درست نباشد.
این کارشناس ارشد اقتصاد انرژی در ادامه در رابطه با این سوال که کدام بهتر بود؟ گاز یا برق؟ اینگونه توضیح داد: در رابطه با این سوال و مسائل مشابه برای رسیدن بهحقیقت موضوع، علم اقتصاد راهحلهای مناسبی پیشنهاد کرده است. مثلا ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژهها (مانند پروژه گازرسانی به مشترکان شهری و حتی روستایی) میتواند به روشنی نشان دهد که برای تامین انرژی موردنیاز در خانوارهای شهری و روستایی چه شیوهای بهتر (مثلا دارای امنیت بیشتر) و ارزانتر است. این روشها شناخته شده است و کتابها و گزارشهای زیادی در این موارد وجود دارد و توسط بانک جهانی و سازمانهای دیگر بینالمللی منتشر شده است. عسلی افزود: در ایران هم موسسات و کارشناسان زیادی وجود دارند که میتوانند این ارزیابیها را انجام دهند. در واقع طبق بخشنامههای سازمان برنامه و بودجه، ارزیابیهای مالی و اقتصادی پروژهها (ارزیابی مالی بهطور کلی بر مبنای قیمتهای بازار و ارزیابی اقتصادی بر مبنای قیمتهای اقتصادی منابع یا در صورت فقدان بازارهای رقابتی بر مبنای قیمتهای سایه انجام میشود) باید برای کلیه پروژههای عمرانی انجام گیرد تا توجیه اقتصادی آن طرحها مشخص شود، اما اگر در حال حاضر این ارزیابیها انجام نمیشود یا جدی گرفته نمیشود، دلایل دیگری دارد، از جمله اینکه تصمیمگیری انجام پروژهها بیشتر مبنی بر روابط اداری یا ملاحظات سیاسی است. مثلا هماکنون هم میتوانند برای گازرسانی در یک یا چند شهر نمونه کشور ارزیابی مالی و اقتصادی انجام دهند تا معلوم شود که انتقال انرژی با گازرسانی اقتصادی تر است یا تولید برق.
منطق صرفه اقتصادی
رضا پدیدار، رئیس کمیسیون انرژی و محیطزیست اتاق تهران معتقد است در ایران ساخت نیروگاههای گازی و نیروگاهها با سوخت مایع سابقه تاریخی دارد و در تاریخ حدود ۵۰ ساله صنعت گاز اگر ملاحظه شود، وقتی که تولید گاز از منابع زیرزمینی ما رشد کرد و صنعت نفت در این مسیر برای توسعه صنعت گاز اقدام کرد، ساخت نیروگاههای گازی افزایش پیدا کرد. او اضافه کرد: اما در حقیقت نیروگاههای گازی که بازدهیشان نسبت به نیروگاههای جدید سیکل ترکیبی کمتر است، برتری خود را از دست دادهاند. بنابراین رویکرد وزارت نیرو بر این قرار گرفت که نیروگاههای گازی را به نیروگاههای سیکل ترکیبی تغییر دهد تا افزایش راندمان یک و نیم برابری برای نیروگاههای کل کشور ایجاد شود.
پدیدار افزود: براساس آخرین آمارهایی که وجود دارد، این اقدام برای کشور بسیار مفید بود. علت آن هم این است که نیروگاههای گازی، راندمان و بازدهی حدود ۳۲ درصدی دارند، در حالی که تبدیل نیروگاههای گازی به سیکل ترکیبی بازدهی ۴۵ درصدی دارند. این موضوع مورد تایید متخصصان قرار گرفت و عملا با این شیوه مصرف سوخت نیروگاهها را میتوانستیم در یک سبد مصرف قرار دهیم تا هم سوخت مایع و هم سوخت گاز را بتوانیم برای تولید برق داشته باشیم.
به اعتقاد رئیس کمیسیون انرژی و محیطزیست اتاق تهران، موضوعی که حائز اهمیت است، روند بیرویه مصرف گاز در کشور است که در زمستان امسال رکورد بیش از ۶۰۰ میلیون مترمکعب در روز را زده است. این در حالی است که گازی که هماکنون استخراج میشود، تنها برای مصرف داخلی نیست و برای صادرات هم تعریف شده است؛ چراکه باید نسبت به تعهدات و قراردادهایی که در این زمینه به کشورهای غربی و شمالی مانند ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان داده شده است، پایبند باشیم. او در ادامه اظهار کرد: نهایتا این وضعیت که در بحثهای بودجهای هم مورد توجه قرار گرفت این بود که ما نیروگاههایمان را به نیروگاههای سیکل ترکیبی تبدیل کنیم که در مواقعی که پیک مصرف گاز است بتوانیم از سوخت مایع استفاده کنیم و در جایی که مصرف گاز کم است، گاز تزریق شود و سوخت مایع مصرف نکنیم. حالا اگر بخواهیم یک محاسبه ریاضی داشته باشیم، کارشناسان اقتصاد انرژی اعتقاد دارند که به ازای تبدیل هر دو واحد نیروگاه گازی به یک واحد نیروگاه سیکل ترکیبی، حدود ۱۶۰ مگاوات به ظرفیت تولید برق کشور اضافه میشود که در صورت اجرای این پروژه در کل صنعت برق، سالانه چیزی حدود ۸ تا ۱۰ میلیارد دلار صرفهجویی سوخت در واحدهای نیروگاهی اتفاق خواهد افتاد.
پدیدار در ادامه به موضوع سبقت استفاده گاز از برق پرداخت و گفت: ۵۰ سال پیش در اروپا بهخصوص در انگلیس تمام خانهها برق داشتند و با برق خانهشان را گرم میکردند نه با گاز. ما درست ۱۸۰ درجه مقابل این سیاستها قرار گرفتهایم؛ چراکه سرمایهگذاری و هزینهها برایمان مهم بود.
رئیس کمیسیون انرژی و محیطزیست اتاق تهران در پایان اظهار کرد: در قبل از انقلاب و در اواخر دهه ۵۰ که من دانشجو بودم، خاطرم هست که لولهکشی گاز در شیراز راه افتاد. همان موقع هم گفته میشد که این گاز را به برق تبدیل کنیم مثل انگلیس، فرانسه و آلمان. سوال مطرح شده این بود که چرا باید گاز را به خانهها برسانیم تا خودشان را گرم کنند یا تجهیزاتشان را راه بیندازند؟ در حالی که میتوانیم به آنها برق دهیم و تمام نیازها با برق برطرف شود. علت اینکه بسیاری از کشورها برقرسانی را دنبال کردند این بود که در آن کشورها دستمزدها گران بود و هزینه سرمایهگذاری بیشتر بود و در نتیجه برق برایشان ارزانتر از توزیع گاز انجام میشد. اما بسیاری از مناطق ایران صاف و مسطح است و لولهکشی برای ما راحتتر و سبکتر بود؛ به همین دلیل لولهکشی را انتخاب کردیم و از طریق لولهکشی گاز را به همهجا رساندیم. اکنون گاز به در خانهها و کارگاهها و محل عمومی رسیده است و میتوان این را به یک انرژی ثانویه تبدیل کرد.