تکیدگی و جامعه ایران
یکم) فردی از قصاب محل دو سیر گوشت خواست. قصاب مقدار مورد نظر را در ترازو گذاشت و با کارد، ورقه نازکی از دنبه به دور گوشت و استخوان کشید و به مشتری داد. فرد چانه میزد که دنبه را نازک نگیر؛ قوت دیزی به چربیاش است. طبعا قصاب اعتنایی نمیکرد! مدتها گذشت و دنبه از معادلات و مطالبات خارج شد بهخصوص در میان قشر شهری؛ زیرا آنها بهکلی دنبه را مضر میدانستند.
دوم) تخممرغهای بازار روز، بعضا ترک داشتند و یا نیمه شکسته بودند. مادری یک تخممرغ نیمه شکسته خرید و به دست بچهاش داد و با تشر به او گفت، مراقب باش نریزد! با همین یک تخم مرغ باید کوکو سیبزمینی امشب را درست کنیم.
سوم) پدرم، خیاطی داشت و من تابستانها همراهاش به مغازه میرفتم؛ پل کمر شلوار را پشت و رو میکردم، دمپای شلوار کوک میزدم و اتوی ذغالی را داغ نگه میداشتم. یک روز معلمی وارد مغازه شد و به پدرم گفت، اوستا! میخواهم کتام را پشت و رو کنی. پدرم کت را گرفت و نگاهی کرد و گفت: میدانی که جیب دستمالیاش جابجا خواهد شد.[۱] بعد از چند لحظه با تعجب گفت: این کت یکبار پشت و رو شده است! و مرد خجالت زده از مغازه بیرون رفت…
مثالهای فوق طبعا قابل تطبیق با شرایط امروز نیستند. به همین جهت، سراغ نمونههای امروزی میروم. نوروز سال جاری، برای رفتن به بیمارستان، درخواست آمبولانس کردم. در راه از پرستار پرسیدم، امسال و پارسال آمبولانس در خیابانها کمتر نشده است؟ گفت: بله، درست است؛ مردم آمبولانس نمیگیرند، میگویند گران است و خودشان مریض را با هر وضعیتی که شده در ماشین سواری به بیمارستان میرسانند.
مشاهدات شخصیام حاکی از این است، ماشین عروس هم در خیابانها بسیار کم شده است؛ در یک پرسوجو متوجه شدم، زوجها پس از محضر مستقیما به خانه بخت میروند و قید مراسم عروسی را میزنند. این قبیل موارد فارغ از کمیتشان، نشانههای خوشی نیستند و بهنظر میرسد ما در حال حرکت به سمت تکیدگی یا بهتعبیر علمی، فلاکت هستیم. در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، یکی از بحثهای جدی اقتصادی، شاخص فلاکت بود و یکی از کاندیداها در مقابل رئیس دولت نهم از وضعیت این شاخص گفت. شاخص فلاکت حاصل جمع نرخ بیکاری و تورم است و در اوج درآمدهای نفتی به عدد ۴۰ رسید و پیشبینیها حاکی از آن است این شاخص در سال جاری به ۴۲٫۲ افزایش یافته است.
زیستن در دوره تکیدگی تبعاتی بهدنبال دارد که در سطح خرد، میتوان به چند نمونه اشاره کرد. اولین آنها، گرایش به دفن در قبرستانهای محلی است. بدین معنا که خانواده متوفی، فارغ از وابستگیهای منطقهای، جنازهها را در قبرستانهای حاشیه شهرها دفن میکنند. همچنین باید به کوچک شدن سفرهها اشاره کرد؛ چنین شرایطی ضمن تأثیر بر سفرههای خانگی، مستقیما بر کسبوکار رستورانها تأثیر گذاشته است. چنانکه گفته میشود ۷۰ درصد رستورانهای جنوب شهر و ۵۰ درصد رستورانهای شمال شهر تهران بهصورت موقت یا دائم فعالیتشان را متوقف کردهاند. بازگشت بیش از اندازه به طب سنتی نیز از جمله عوارض تکیدگی است؛ چنانکه شنیده میشود بعضی از مردم شکستهبند را به ارتوپد و داروهای گیاهی را به داروهای شیمیایی ترجیح میدهند. افزایش بیرویه نرخ اجاره املاک نیز از جمله آسیبهای تکیدگی است.این امر، فارغ از فشارهای کوتاهمدت بر خانوادهها به مرکزگریزی، حاشیهنشینی و نهایتا تشکیل جمعیت ناهمگن منجر میشود و جمعیت ناهمگن دعواهای منطقهای و… را بهدنبال دارد. سیل و تحریم در سال جاری، به این فلاکت دامن خواهد زد و احیانا هجوم ملخها هم مزید بر علت خواهد شد. بهقول سعدی در داستان قحطی دمشق، « نه در کوه سبزی نه در باغ شخ / ملخ بوستان خورده مردم ملخ»!
باری، این روند یقینا به تکیدگی بیشتر میانجامد و احتمالا آثار آن در امنیت غذایی، رشد بزهکاری و کاهش رشد جمعیت متجلی خواهد شد. متاسفانه در این میان، سرمایهداری دولتی هم چون بختکی بر روی اقتصاد ایران افتاده و خون آن را میمکد و بهمرور حیات اقتصادی مردم را به خطر میاندازد و وضعیت پیش گفته را بیش از پیش شدت میبخشد.
اما تکیدگی علاوه بر معیشت و سبک زندگی سیاست را هم نشانه میرود. تکیدگی، سیاست را از زندگی مردم حذف میکند تا حدی که مردم آن را امری فانتزی میخوانند و درآوردن یک تکه نان را بر همه امور ترجیح میدهند. لذا کسانیکه از تحریمهای امریکا استقبال کرده و آن را مهمترین فرصت برای براندازی میخوانند، باید آگاه باشند، مردم در تکاپوی نان، به سراغ جنبش اجتماعی نمیروند؛ هر چند ترامپ همچنان گمان دارد، تحریمها نهایتا به جنبش سراسری در ایران ختم میشود! البته باید توجه داشت، افزایش «سلطان»ها اعم از قیر و سکه و… ممکن است مردم را از رخوت خارج کند و آنها را به اقدامات نابهنجار و مقطعی وادارد.
[۱] در گذشته، افراد معمولا پس از مستعمل شدن کت، بهمنظور اینکه طرف دوم پارچه را استفاده و کت را نو کنند، آن را پشت و رو میکردند. بعد از این کار، جیب دستمالی (یا جیب پوشت) از سمت چپ به راست منتقل میشد.
منبع: مشق نو