کرونا و جنگ آمارها
زیرا جمعیت بهعنوان مسئلهای سیاسی و اقتصادی که امنیت و نیروهای عظیم کار را در خود متراکم کرده، فهم شد. اینگونه بود که علم آمار بهعنوان ابزار این دانش، کارایی فراوان پیدا کرد و اساسا طریق حکمرانی جدید بدون چنین ابزاری، امکان تحقق نداشت. آمارها همیشه مورد استفاده حکومتها بودهاند و میزان بهرهبرداری آنها از دادههای آماری، شاخص مهمی در قدرتگیریشان بوده و هست. لذا دستکاری آمارها و بازی با دادههای آن، همواره یکی از حربههای اعمال قدرت حکومتی بر تودهها بوده است. بیهوده نیست که آمار همریشهی دولت است. آمار، علمی است که انبوه عظیمی از جمعیت با خصایص و ویژگیهای نوعیشان برای حکومت و قدرت رویتپذیر، و نظارت و کنترلشان میسر میشود. اما، از یکسو، اطلاعات وسیعی از تودهها را در اختیار حکومتها مینهد، و از سوی دیگر، حکومتها با پنهانسازی این دادهها و یا با تحریف و کاریکاتوریزهکردن آنها، به نگاه و فهم و احساس انسانها جهت میدهند، و این امکان را به آنان میدهد که مدعی شوند از مردم به خودشان نزدیکتر و آگاهترند و صلاحیت قضاوت و راهبری و هدایت بیشتری از خودِ مردم نسبت به آنها دارند. پس، آمارها، زبان گویای حکومتند و برهان قاطعی هستند برای مداخلات حکومتها در امور شهروندان.
دوم
کرونا اگرچه مامور مرگ است، اما چون به این زبان گویای حکومتها (آمار) میرسد نقشی باژگونه ایفا میکند و به کالبد این زبان، روحی دیگر میدمد و آن را تیزتر و خشنتر و مداخلهجوتر میکند. امروز ویروس آمار کشندهتر از ویروس کرونا عمل میکند و از روحها و روانها و ذهنها و احساسهای زنده کشته و از کشتهها پشته میسازد. گویی کرونا ما را به وضع و دوران طبیعی پرتاب کرده: دورانی که در آن جنگ آمارها برپاست و هر آمار گرگ آن دیگر است. آمارها بههم دروغ میگویند، بههم خیانت میکنند، طوفانی از وانموده و حاد-واقعیت ایجاد میکنند و همچون یک تکنولوژی قدرت و سلطه، انسانها را به سوژهی منقاد خود تبدیل میکنند. در معرکهی آمارها واقعیت و حقیقت گم میشود، انسانها سردرگم میشوند، و بهگونهی پارادوکسیکالی برای فرار از حفره و سیاهچالهی دروغ و فریب یک آمار به دامان آمار دیگر پناه میبرند.
سوم
ژیژک مقالهی خود دربارهی کرونا را با این پرسش آغاز میکند: کجا دادهها به پایان میرسند و کجا ایدئولوژی آغاز میشود؟ وی در ادامه از معمایی آشکار سخن میگوید و مینویسد: مناطقی خاص، در حال تجربهی اپیدمیهایی به مراتب سهمگینتر از ویروس کرونا هستند؛ روزانه هزاران نفر در اثر عفونتهایی دیگر میمیرند، خوب، چرا چنین دلمشغولی و وسواس فکری دربارهی این ویروس در کار است؟ نیازی به بازگشت و ارجاع به بیماری همهگیر سالهای ۱۹۲۰-۱۹۱۸، معروف به «آنفولانزای اسپانیا» نیست؛ بیماریای که دستکم ۵۰ میلیون نفر را قربانی کرد: تنها در همین فصل، آنفولانزا ۱۵ میلیون آمریکایی را آلوده کرده، حداقل ۱۴۰ هزار نفر در بیمارستان بستری و بیش از ۸ هزار و ۲۰۰ نفر جان باختهاند. در ماجرای کرونا، آشکارا پارانویایی نژادپرستانه در کار است. به خاطر بیاورید همه این اوهام مربوط به پیرزنهای چینی در ووهان، کثیف، در حالی که مارهای زنده را پوست میکنند و سوپ خفاش را میبلعند…امروز، شهری بزرگ در چین، به احتمال یکی از ایمنترین مناطق جهان است. بگذارید همینجا به پرسش ژیژک برگردیم و در پاسخ بگوییم: ایدئولوژی دقیقا از زمانی آغاز میشود که دادهها (آمارها) آغاز میشوند. با این پاسخ میخواهم بگویم دادههای آماری و ایدئولوژی دو روی یک سکهاند. از همینروست که دادههای آماری ویروس کرونا نوعی آگاهی کاذب (من نمیدانم این آمار کرونایی کاذب هستند، پس باور میکنم) و یا حتی نوعی کلبیمشربی (من میدانم این آمار کاذب است اما باور میکنم)، متفاوت از مواردی که ژیژک به آنها اشاره میکند، ایجاد میکند: داده/ایدئولوژی زیر لب زمزمه میکند: ویروس چینی، و بسیاری هم ادامه و پژواک صدایش میشوند و یکصدا تکرار میکنند: ویروس چینی. باز میگوید: آمار صادقِ ما، آمار کاذبِ آن دیگری، مدیریت بحران دموکراتیک ما، مدیریت بحران توتالیتر آن دیگری، انکار انسانی ما، انکار ناانسانی آن دیگری، قرنطینهی نصفهونیمه شهری ما، قرنطینهی تماموکمال کشوری آن دیگری،…و بسیاری باز تکرار میکنند…طنز تلخ قضیه در این نکته نهفته که این جنگ آمار در سطحی دیگر –در سطح حکومتها و مردمشان– نیز برپاست، یعنی هرجا ارادهی معطوف به قدرت و حکومت بر دیگران هست، جنگ آماری هم هست.
منبع: مشق فردا