شهوت مقایسه
اول. وضعیت اجتماعی-روانشناختی
اغلب گویندگان چنین عباراتی، خود را در تنگنای «نقصان دستآورد» و احساس فشار از سوی جامعه برای دفاع از عملکرد خود مییابند. گوینده به این طریق خود را در وضعیت قابل مقایسه با «کشورهای برتر» قرار میدهد و از طریق همآوردی با آنها از خود دفاع میکند.
گوینده به این ترتیب برتری طرف مقایسه را پذیرفته – هر چند از آن متنفر هم باشد – و عملکرد خود را با توسل به عملکرد طرف مقایسه (مثلاً کشورهای ب) توجیه کرده و مشروع میسازد. این ظاهراً سازوکاری روانشناختی برای رسیدن به آرامش ناشی از نارضایتی درونی بر اثر نقصان عملکرد نیز هست.
دوم. مقایسه ناقص
اغلب گویندگان این گونه عبارات، به مقایسههای ناقص دست میزنند. مقایسه ناقص یعنی از میان صدها شاخصی که میتوان برای مقایسه دو وضعیت استفاده کرد، فقط شمار معدودی را برگزید – اغلب مبتنی بر قوتهای خاص – و آنها را مبنای مقایسه قرار داد.
شاخصهایی که برای مقایسه انتخاب میشوند باید حائز چند ویژگی باشند.
اول، شاخص برای آنها که نتیجه مقایسه را مشاهده میکنند، اهمیت و معنا داشته باشد. مردم برای بهتر یا بدتر بودن در بسیاری شاخصها هیچ ارزشی قائل نیستند و تأثیر تغییرات آن بر زندگیشان را مهم نمیدانند.
دوم، شاخص باید به شیوه معتبری اندازهگیری شده و مردم اعتبار اندازهگیری را به رسمیت بشناسند.
سوم، شاخص باید در ارتباط با شاخصهای دیگر معنا پیدا کند. تأکید روی یک یا چند شاخص در حالی که کماکان شاخصهای اصلی مؤثر بر زندگی شهروندان – نظیر تورم، بیکاری، رشد اقتصادی، وضعیت محیطزیست، آسیبهای اجتماعی، کیفیت نظام حمایت اجتماعی و ... – مناسب نیستند، احساس مثبتی در شهروندان ایجاد نمیکند.
نتیجه
بسیاری از مقایسههایی که در همه سالیان گذشته بین وضعیت ایران و سایر کشورهای جهان – بالاخص کشورهای غربی و توسعهیافته – انجام میشود:
یک. بیش از آنکه به تعداد زیادی از شهروندان حس هویت یا غرور بدهد، ناخودآگاه سیاستگذار و حکمران برای «شهوت مقایسه» با دیگریِ برتر (کشورهای طرف مقایسه) را آشکار میسازد.
دو. مقایسه بر اساس چند شاخص که خیلی گزینشی و بدون جامعنگری انتخاب شدهاند (درست مثل اینکه سوددهی بورس در سال و ماههای گذشته را شاخص اقتصاد ایران لحاظ کنند) حال شنونده را بدتر میکند. شهروند، جامع نبودن این شاخصهای مقایسه را درک میکند.
سه. من قبلاً در یادداشتی درباره کارکرد «آمارها بهمثابه لباس زیر» نوشتهام. «آمارها مثل لباس زیر هستند که بخش زیادی از بدن را نمیپوشاند (آشکار میکند)، اما آنچه را میپوشاند، اساسی است.» آمار مقایسهای که مثل لباس زیر عمل کند، به درد نمیخورد. آمار و مقایسه باید همه یا بخشهای معناداری از واقعیت را آشکار سازد. مبنا قرار دادن یک شاخص و مقایسه کردن آن در کنار نادیده گرفتن دهها شاخص دیگر، هیچ جذابیتی ندارد.
چهار. هر مقایسهای باید بر «منطق مقایسه» (حداقل به معنای معنادار بودن مقایسه برای شنوندگان، کفایت شاخصهای مقایسه و اعتبار سنجش شاخصها) مبتنی باشد. مقایسهای که در آن «منطق مقایسه» رعایت نشود، بیشتر به «شهوت مقایسه» برای پوشاندن نقصانهای عملکردی شبیه میشود.
پنج. حکمران، سیاستگذار و مجری هر گاه که نمیتواند «منطق مقایسه» را رعایت کند باید دست از «شهوت مقایسه» نیز بشوید. شهوت مقایسه، اعتمادزدا، ضد سرمایه اجتماعی و اسباب تحریک به مقاومت اجتماعی است.
شش. هر مقایسه مبتنی بر «شهوت مقایسه» شنونده را وامیدارد که برود و چند مصداق باطلکننده مدعاهای مقایسهکننده را بیابد. اگر سعی کنید به دوستتان بقبولانید که من بر اساس شاخص جنس دکمه لباسم بر تو برتری دارم، بدیهی است که او را تحریک کردهاید تا همه نقصانهای شما را به رختان بکشد تا ثابت کند برتری در جنس دکمه کت، شاخص مناسبی برای مقایسه نیست.
دست کشیدن از «شهوت مقایسه» و رعایت کردن اصول «منطق مقایسه» راهی به سوی اعتماد و خلق سرمایه اجتماعی است. ما وقتی نمیتوانیم منطق مقایسه را رعایت کنیم باید سرمان به بهبود کار خودمان باشد.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده