3 پیشران عربستان در بازی قطر ؛ از افول هژمونی آمریکا تا جنگ دیگری در خلیج فارس

کدخبر: ۱۷۱۰۱۲
تصمیم ناگهانی عربستان برای قطع رابطه با قطر و به دنبال آن تبعیت چند کشور عربی از این تصمیم در شرایطی رخ داد که تا پیش از آن نشانه ای از تیرگی روابط بین دو کشور دست کم رسانه ای نشده بود. اکنون این سوال پیش می آید که عربستان تحت تاثیر چه شرایطی این تصمیم را گرفته و با چنین شدتی جامه عمل پوشاند.
3 پیشران عربستان در بازی قطر ؛ از افول هژمونی آمریکا تا جنگ دیگری در خلیج فارس

به گزارش اقتصادنیوز ، در مورد قطع روابط اعراب با قطر چند سناریو مطرح شده است:

سناریوی اول:

چراغ سبز آمریکا و هژمون‌سازی: برخی کارشناسان بر این باورند که قدرت آمریکا در مسیر افول قرار گرفته است. این افول هژمونی تبعاتی در سطح جهانی دارد که یکی از تبعات آن ظهور قدرت‌های رقیب است. این قدرت‌های رقیب و نوظهور (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که اصطلاحا بریکس نامیده می‌شوند) چالشگرانی برای قدرت هژمون هستند و با حرکت به سوی جهان چندقطبی درصدد به چالش کشیدن برتری قدرت نظام بین‌الملل بر می‌آیند.

«مایکل سوین و چند تن دیگر» در مقالاتی بر این باورند که سال 2040 سالی است که آمریکا باید با برتری و هژمونی خود در نظام بین‌الملل خداحافظی کند و قدرتی مانند چین را به‌عنوان تنها رقیب خود بپذیرد. اگرچه برخی دیگر بر این باورند که آمریکا در تمام چهار بعد قدرت (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی) برتری مطلق دارد و بعید است چین به این زودی‌ها به پای آمریکا برسد اما برخی تحلیلگران به پیشواز افول قدرت برتر نظام بین‌الملل رفته‌اند و سال 2040 را وداع با «قدرت آمریکا» نامیده‌اند.

به همین دلیل، آمریکا در تمام نقاط جهان با بازیگران یا قدرت‌هایی مواجه است که یا به نوعی قدرت او را به چالش می‌کشند یا نیروهای گریز از مرکزی هستند که آمریکا به‌دنبال مدیریت آنها است. در این راستا، نظریه‌پردازانی مانند برژینسکی بر این باورند که «افول هژمون» یا قدرت برتر نظام بین‌الملل (آمریکا) دیر یا زود همچون بسیاری دیگر از قدرت‌ها یا امپراتوری‌های جهانی دیگر رخ خواهد داد. بهترین چاره برای مواجه شدن با قدرت‌های نوظهور «مدیریت» آنها است. اندیشمندانی مانند برژینسکی بر این باورند که آمریکا باید از میزان مداخلات جهانی خود بکاهد و هزینه‌های این مداخله را صرف شکوفایی اقتصادی، نوآوری و خلاقیت در داخل کند و همزمان قدرت‌های نوظهور را «مدیریت» کند.

یکی از نمودهای این «مدیریت» این است که آمریکا برای مهار رقبا یا به‌دنبال «هژمون سازی» برود یا روند ظهور قدرت‌ها را به شکلی مدیریت شده در دست بگیرد. به همین دلیل، برخی بر این باورند که سفر رئیس‌جمهوری آمریکا به عربستان و عقد قراردادهای نظامی چند صد میلیارد دلاری در راستای همین نظر صورت می‌گیرد.

آمریکا با پی بردن به «افول تدریجی» در نظر دارد تا با تقویت «قدرت‌ها» یا «کشورهای دوست» آنها را در برابر رقبا به‌عنوان نیروی هژمون یا نیروی برتر در آن مناطق جا اندازد. بنابراین، مطرح کردن یا بزرگ کردن عربستان در راستای همین نظریه است.

آمریکا می‌خواهد به منطقه بازنگردد و نیروهای خود را وارد خاورمیانه نکند. به همین دلیل می‌خواهد از پتانسیل دیگران استفاده کند. به همین منظور عربستان به‌عنوان قدرت برتر خلیج‌فارس مورد شناسایی قرار می‌گیرد؛ ترکیه در غرب آسیا نیروی هژمون می‌شود و اسرائیل در اِشِلی کلان‌تر؛ البته به عربستان و ترکیه اجازه داده نمی‌شود هژمونی اسرائیل را به چالش بکشند.

«لاری پلاتکین بوگارت»، تحلیلگر موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک، می‌نویسد قدرت در منطقه خاورمیانه به سرعت در حال تغییر و جابه‌جایی است. او بر این باور است که «واقعیات جدیدی» در خلیج‌فارس در حال ظهور است. او ادعا می‌کند سعودی‌ها تقریبا در تمام معادلات منطقه دست برتر دارند و تمام اینها میسر نمی‌شود مگر به واسطه چراغ سبز آمریکا. به همین دلیل، می‌توان به این باور رسید که سفر ترامپ به عربستان نقطه عطفی در تحولات خلیج‌فارس و در سطحی کلان‌تر خاورمیانه است.

سناریوی دوم:

آیا عربستان مستقل از آمریکا تصمیم می‌گیرد؟ از آنجا که دولت عربستان به خودی خود از توان، پتاسیل و قدرت مانور برخوردار نیست و به‌واسطه پشتیبانی و چراغ سبز آمریکا است که دست برتر در برخی معادلات یافته است، بنابراین نمی‌توان گفت تصمیم به قطع رابطه با قطر به اراده سعودی‌ها صورت گرفته است. نیویورک‌تایمز در گزارشی به قلم «گاردینر هریس» می‌نویسد قطر مدت زمانی بود ساز مخالف با آمریکا و جبهه عربی می‌زد. وقت آن رسیده بود که ضرب شستی به این کشور کوچک نشان داده شود. یکی از عرصه‌های این «ساز مخالف زدن» حمایت قطر از جنبش اخوان‌المسلمین و تاختن به دولت عبدالفتاح السیسی بود.

اگر فرض کنیم که آمریکا تلاش دارد با ضرب و زور عربستان را «هژمون خلیج‌فارس» سازد، بنابراین سایر کشورها باید زیر بیرق عربستان حرکت کنند و ساز مخالف زدن تبعاتی دارد. آنچه در گزارش نیویورک‌تایمز به صورت جدی مطرح شده این است که عربستان (به همراه بحرین و امارات) تلاش داشت تا در سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه رئیس‌جمهوری آمریکا را متقاعد سازد که پایگاه‌های نظامی خود را در قطر تعطیل و به یکی دیگر از کشورهای «دوست» حاشیه خلیج‌فارس منتقل سازد. این گزینه به‌عنوان «ابزار فشار» در دست کاخ سفید بود تا در موقع مقتضی قطر را به تمکین وادارند.

اما نیویورک‌تایمز این سوال را مطرح می‌کند: «سوال اساسی نزد مقام‌های آمریکایی این است: اگر سایر کشورهای عربی مانند بحرین، امارات و عربستان به آمریکا اجازه استفاده از خاک خود در حملات هوایی علیه داعش را ندادند آن وقت چه باید کرد؟» همین سوال است که باعث شد فرماندهی نظامی آمریکا در خلیج‌فارس به پرسش‌های نیویورک‌تایمز پاسخ ندهد. این نشان می‌دهد که امکان جابه‌جایی به‌عنوان یک «گزینه» مطرح است و هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده، چراکه می‌تواند به‌عنوان «ابزار فشار» علیه قطر مطرح باشد.

ایندیپندنت در گزارشی به قلم «جان گامبرل» همین مساله را مطرح می‌کند و می‌نویسد قطر میزبان 10 هزار نیروی آمریکایی است. پایگاه «العدید» یکی از پایگاه‌های مهم آمریکا است و این کشور نمی‌خواهد بی‌گدار به آب بزند و روابط با قطر را خدشه‌دار کند. «پاتریک کاکبرن»، تحلیلگر ایندیپندنت می‌نویسد همین که قطر از آشتی با ایران کوتاه بیاید بار دیگر به جرگه کشورهای عرب خواهد پیوست؛ زیرا خط قرمز اعراب به رهبری عربستان چالشی است به نام ایران.

اما دلیل بعدی را «جان گامبرل» در گزارشی در ایندیپندنت مطرح می‌کند. او می‌نویسد قطر یک برتری نسبت به همقطاران عرب دارد: اینکه میزبان «جام‌جهانی فیفا 2022» است و این به کام دوستان عرب خوش نمی‌آید. به همین دلیل، عربستان نمی‌خواهد شاهد حضور رقیبی در میان کشورهای عربی برای خود باشد. این رقیب به هر وسیله‌ای باید مهار شود تا همه زیر بیرق رهبری ریاض قرار گیرند. ایندیپندنت می‌افزاید هدف از تاختن اعراب به قطر فقط تنبیه این کشور است تا دوحه از بلندپروازی‌های منطقه‌ای خود دست بردارد و به آغوش «برادر بزرگ‌تر» بیاید.

سناریوی سوم

برخی رسانه‌های منطقه‌ای طی روز گذشته بر این نظر پای فشردند که آمریکایی‌ها دوباره می‌خواهند حوادث سال 1991 میلادی و جنگ دوم خلیج‌فارس را در منطقه تکرار کنند. اگر در آن ماجرا صدام حسین با چراغ سبز سفیر وقت واشنگتن در تله استراتژیست‌های دولت جورج بوش پدر افتاد، این بار نوبت خاندان آل‌سعود است که با تحریک دولت ترامپ خود را در مهلکه قطر بیندازد تا سرانجام با مشت آهنین استراتژیست‌های آمریکایی مواجه شود. با وجود همه این برآوردها شواهد و قرائن متقنی برای اثبات این سناریو وجود ندارد.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید