2 دلیل در رد تشابهسازی میان روحانی و بنی صدر
تصورشان این بود که در بدترین حالت انتخابات به دور دوم برود. و تصور نمیکردند ایشان رای سنگین ٢٤ میلیون را به دست بیاورد و در دور اول کار را تمام کند. اما این اتفاق افتاد. بعد از ٢٩ اردیبهشت این حالت بغض و کینه از آقای روحانی به واسطه این ٢٤ میلیون رای کاملا مشهود است و پذیرش آن برایشان سخت است. آنقدر که نمیتوانند بغض و کینه خودشان را مخفی کنند چه در نمازجمعهها و سخنرانیها و چه در مناسبتهایی مانند روز قدس. آقای روحانی در یکی دو سخنرانی خودش اشاره کرد که میزان باید رای ملت باشد و این باعث شد بغض و کینه جرایانات تندرو بیشتر هم بشود.
اما تلاش عدهای برای شباهتسازی وضعیت آقای روحانی با بنیصدر نمیتواند قیاس چندان درستی باشد. دو تفاوت اساسی بین وضعیت آقای روحانی و بنیصدر وجود دارد. نخستین و مهمترین آنها این است که اکثریت قریب به اتفاق مجلس اول در سال ٦٠ با توجه به حوادث و رویدادهای آن زمان مخالف بنیصدر بودند. در حالی که فکر نمی کنم مجلس دهم حتی اگر کار بالا بگیرد و مجلس ایشان را استیضاح کند شاید تعدادی از اصولگرایان رای به برکناری او بدهند و معتقدم جدا از فراکسیون امید بسیاری از اصولگرایان میانه رو در فراکسیون مستقلین از آقای روحانی حمایت خواهند کرد.
نکته دوم اینکه در سال٦٠ بنیصدر پایگاه مردمیاش را کاملا از دست میدهد در حالی که آقای روحانی یک ماه قبل ٢٤ میلیون رای آورد و کسر قابل توجهی از این ٢٤ میلیون همچنان از او حمایت میکنند یا دست کم دلیلی نمیبینند که ایشان برکنار شود. لذا معتقدم این قیاس وارد نباشد. البته امیدوارم کار به اینجا کشیده نشود و مسوولان اصولگرا طرفداران تندرو خودشان را بتوانند مهار کنند.
علاوه بر اینها من فکر میکنم بخشی از این تشنجها به تشکیل کابینه جدید برمیگردد. به هر حال با توجه به رای بالای آقای روحانی و با توجه به اینکه مجلس دهم به مقدار زیادی با آقای روحانی همراه است تندروها میخواهند کاری کنند ایشان نتواند گزینههایی که خودش میخواهد را وارد کابینه کند و باز هم میخواهند همان داستانهای نخنما شده فتنه را مطرح کنند تا آقای روحانی مجبور شود در انتخاب گزینههای دولت جدید به سمت نیروهای مستقلتر و کارآمدتر و اصلاحطلبتر نرود و کابینه ایشان با معیارهای اصولگرایان تندرو فاصله زیادی نداشته باشد.