دو وحشت عمده آمریکا

کدخبر: ۲۳۲۶۵۰
اقتصادنیوز: آنچه امروز در ایستگاه آخر خصومت آمریکا و کوتوله‌های منطقه‌ای می‌بینیم، جنگ اقتصادی با ویژگی‌هایی منحصربه‌فرد و تهدید مرکبی است که نوک پیکان آن را چالش‌ها و تهدیدات اقتصادی تشکیل داده است.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرگزاری میزان، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «بازهم شکست خواهندخورد» منتشر شده و در آن چنین آمده است: طراحی فتنه امنیتی – سیاسی ۸۸ و استفاده از شیوه نخ‌نما شده براندازی در قالب «انقلاب‌های رنگی» در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری بود. فتنه سنگین آمریکایی، سعودی، اسرائیلی ۸۸ طوری طراحی‌شده بود که زهر آن از جهاتی از جنگ تحمیلی نیز قوی‌تر بود و مجموعه‌ای از نیرو‌های معاند، ورشکسته‌های فراری، منافقین و سلطنت‌طلب‌ها، میان‌دار آن غائله بودند، اما حرف آخر را مثل جنگ نظامی و فرهنگی، باز هم مردم زدند و با حضور در یوم‌الله ۹ دی، طومار فتنه گران را در این توطئه چندلایه در هم پیچیدند.

اما آنچه امروز در ایستگاه آخر خصومت آمریکا و کوتوله‌های منطقه‌ای می‌بینیم، جنگ اقتصادی با ویژگی‌هایی منحصربه‌فرد و تهدید مرکبی است که نوک پیکان آن را چالش‌ها و تهدیدات اقتصادی تشکیل داده است. جنگ روانی، تلاش بی‌وقفه برای ضربه زدن به باور‌های دینی و اعتقادی جامعه، برنامه‌ریزی برای رواج فرهنگ مصرف‌گرایی و رفاه‌زدگی، به میدان آوردن پیاده‌نظام منافقین و سلطنت‌طلبان برای سوءاستفاده از مشکلات اقتصادی به‌منظور ایجاد اغتشاش و قرار دادن مردم در برابر نظام، ازجمله راهبرد‌هایی است که همزمان و همردیف با جنگ اقتصادی در حال پیگیری و عملیاتی شدن است. به بیان دیگر، فشار‌ها و تحریم‌های اقتصادی، از مکمل‌هایی از حوزه جنگ روانی تا عرصه تهاجم نرم و سیاسی برخوردار بوده و ملت انقلابی ایران به‌طور همزمان در همه این میادین در حال شمشیر زدن هستند.نظام اسلامی هر جا به باور‌ها و توانمندی‌های خود در نبرد نظامی، فرهنگی و سیاسی – امنیتی با اصرار بر اصول انقلاب تکیه کرده، به دفع شر بدخواهان موفق شده و حتی تهدیدات را به فرصت تبدیل کرده است. با این پیش‌فرض تجربه شده، در این مقطع حساس این امید به مراتب بیشتر موج می‌زند که چنانچه از توانایی‌های داخلی و بومی بی‌نظیر خود مدد بگیریم و سبک زندگی ایرانی – اسلامی را مشی خود قرار دهیم، تهدیدات فعلی اقتصادی را بی‌تردید می‌توانیم به فرصتی بی‌نظیر تبدیل کنیم، معضلات و نقاط ضعف کشور در این حوزه را شناسایی و طعم تلخ شکست را همچون گذشته به دشمن بچشانیم.

یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «دو وحشت عمده آمریکا» منتشر شده و در آن آمده است: هم‌اینک آمریکا نسبت به بقای رژیم و حتی کشوری با مختصات کنونی عربستان به شدت تردید دارد. آمریکا در مواجهه با عربستان با یک پارادوکس- تضاد- مواجه می‌باشد. از یک‌سو جنبه‌های قبایلی، دیکتاتوری، حکومت خانواده و اداره سنتی عربستان را عامل قطعی تغییر حکومت در آینده‌ای نزدیک تلقی می‌کند و از سوی دیگر بافت سیاسی اجتماعی عربستان را مانع «تغییرات مسالمت‌آمیز» می‌داند و از این رو، واشنگتن از دست زدن به تغییر در عربستان هراس دارد.

آمریکا بعد از مرگ عبدالله درصدد برآمد وضعیت عربستان را از نظر استعداد تغییری مدیریت شده محک بزند. تغییرات سریع و بی‌سابقه در کادر و رهبری و کنار گذاشتن سنت‌های خانوادگی از تصدی پست‌های حساس، بازداشت گسترده شاهزادگان و مهم‌تر از همه روی کار آوردن یک جوان فاقد تجربه و سابقه قبلی در واقع در حکم تست بود، ولی انزوای محمد بن سلمان طی دو تا سه ماه اخیر و بازگشت سلمان بن عبدالعزیز به حکمرانی نشان داد که این تست جواب نداده است. در واقع آنچه حد فاصل بزرگ اداره عربستان توسط یک جوان ۳۳ ساله تا یک پیرمرد نیمه جان را پر کرد، نگرانی آمریکا از روند حوادث بود که تیراندازی در کاخ تهامه تنها یکی از این وقایع به حساب می‌آید.آمریکا بطور دقیق می‌داند که دهه پیش رو در غرب آسیا دهه تعیین سرنوشت است و سازوکار‌های قدیمی و بنیان‌های برجای مانده از جنگ جهانی اول و دوم و مناسبات دوره جنگ سرد به کار امروز نمی‌آید. حالا رقبایی بدون آنکه امکانات عظیم منسوخ شده آمریکا را داشته باشند، می‌توانند سبکبال جای خالی آمریکا و رژیم‌های اندک باقی مانده وابسته به آن را پر کنند و سرنوشت را رقم بزنند.

یادداشت امروز روزنامه اعتماد به اقدام اخیر صهیونیست‌ها در به تصویب رساندن قانون «کشور یهود» اشاره کرده است و نوشته: طرح و تصویب قانون کشور یهود، شهروندان غیریهودی اسراییل را افراد متساوی‌الحقوق با یهودیان نمی‌داند و زبان عربی را که از ابتدا به عنوان زبان دوم مردم و ادارات اسراییل جایز بود از مکالمات و روابط جاری حذف می‌کند و یهودیان را در هر کجای دنیا اتباع کشور اسراییلی اعلام می‌کند و در واقع حق شهروندی را از یهودیان خارج از کشور اسراییل بدون توجه به مخالفت جدی آن‌ها به خیال خود از آن‌ها سلب مسوولیت می‌کند تا آشکارا هدف نژادپرستانه خود را به نمایش بگذارد و شهر اورشلیم را با حمایت بی‌چون و چرای ایالات متحده امریکا پایتخت کشور خود می‌داند. در تظاهرات مردم تل‌آویو تمامی این اقدامات به شدت مورد اعتراض قرار گرفت و شرکت‌کنندگان به زبان عبری و عربی شعار می‌دادند «برابری- برابری» و «آپارتاید محکوم به شکست است» و لغو قانون «کشور یهود» را خواستار می‌شدند.

«ایمن عوده» نماینده مسلمانان فلسطینی ساکن اسراییل در مجلس «کن‌فست» در مصاحبه با خبرگزاری «آسوشیتد پرس» گفت: «این نخستین بار است که شهروندان یهودی و مسلمان در اسراییل در کنار یکدیگر در تظاهرات ضددولتی و شخص نتانیاهو شرکت می‌کنند و این مردم با شرکت در تظاهرات امروز اعلام می‌کنند که مبارزه مشترک یهودیان و مسلمانان تازه آغاز شده و آن‌ها در مبارزه برای دموکراسی و حقوق مساوی شهروندی به مبارزه هم‌صدای خود ادامه خواهند داد...»نکته جالب توجه اینکه رسانه‌های امریکا و اروپا که تظاهرات چند نفری را در فلان کشور به میل خود بار‌ها تکرار می‌کنند و با آب و تاب آن را تحلیل و بررسی می‌کنند، از تظاهرات ده هزار نفری مردم تل‌آویو در اعتراض به اقدامات دولت اسراییل و تجزیه و تحلیل آن سخنی نگفته‌اند و از اعلام به موقع آن طفره رفتند. به رغم این بی‌توجهی‌ها پیداست که این پایان ماجرا نیست...! و نژادپرستی و آپارتاید در عصر ما هرچند با سر و صدا عنوان شود در اثر مبارزه مشترک مردم به شکست منجر خواهد شد.

روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «بازی سیاسی آمریکا در غزنی افغانستان» چنین نوشته است: حکومت افغانستان، چاره‌ای جز اجرای آن چه آمریکا به این حکومت القا می‌کند، ندارد و اساسا به همین دلیل هم، در مذاکرات میان آمریکا و طالبان، کلا کنار گذاشته شده و حضور ندارد. آن چه روز‌های گذشته در افغانستان روی داده ـ. از تصرف مناطق تحت اشغال داعش در استان جوزجان در شمال افغانستان توسط طالبان و تسلیم شدن نیرو‌های داعش و فرمانده شان به دولت گرفته تا تصرف آسان غزنی به دست طالبان ـ. همه و همه نتیجه مذاکرات و توافق‌های مستقیم آمریکا و طالبان است و دولت افغانستان نیز عملا پذیرفته است که در معادلات، نه به عنوان یک کنشگر که به عنوان مجری خواسته‌های آمریکا عمل کند؛ بنابراین انتظار می‌رود پس از این، ابعاد دیگری از توافقات پنهانی و پشت پرده آمریکا و طالبان رونمایی شود. مثلا ممکن است، انتخابات پارلمانی که قرار بود بعد از سه سال تاخیر در اواخر مهرماه امسال برگزار شود، باز هم به تعویق بیفتد تا شاید زمینه حضور طالبان در قدرت سیاسی کشور فراهم شود. چنان چه با این که پروسه ثبت نام رای دهندگان و نامزد‌ها مدت زیادی است که در تمام افغانستان به پایان رسیده، در استان غزنی هنوز حتی آغاز هم نشده و اکنون که تقریبا غزنی به دست طالبان افتاده می‌توان فهمید که اساسا قرار نبوده انتخابات در این استان برگزار شود. زیرا اگر انتخابات در غزنی برگزار می‌شد، با توجه به این که فقط مناطق شیعه نشین، تحت حاکمیت کابل قرار داشتند، فقط نمایندگان شیعه می‌توانستند از این استان به پارلمان راه یابند و با این وضعیت، حضور افراد نزدیک به طالبان در پارلمان منتفی می‌شد.

در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است: طرح این بحث که وضع موجود ماحصل سوءمدیریت در داخل است یا ریشه در مسائل خارجی دارد، مانند آن موضوع تکراری انشاست که علم بهتر است یا ثروت. علم و ثروت قیاس‌ناپذیرند و امروز تقریباً اثبات شده که علم قدرت و ثروت و مکنت را در یک بسته می‌تواند عرضه کند. سوءمدیریت داخلی، ریشه و بنیان همه ناکارآمدی‌هاست و البته، چون ما در محیطی بزرگ قرار داریم، طبعاً از فعل و انفعالات خارجی نیز متأثر هستیم. حل مشکلات کنونی ممکن است؛ این ممکن بودن از لسان متخصصان دلسوز و اهل فن منصف، با رفع ناکارآمدی دولتی مهیا می‌شود و از ظن بخشی از اهل سیاست و مدیریت که حال و توان کار را ندارد، باید به‌صورت مستعمره شدن ایران فراهم شود. درصد بالایی از مردم هم فساد و رشوه و ناکارآمدی را متأثر از ضعف مدیریتی می‌دانند و این یک باور فراگیر است. متاسفانه برخلاف این باور و خواسته عمومی، دولت ظاهراً اراده‌ای برای تغییر ندارد و حتی از ابتکار عمل‌های جزیی و کوتاه مدتی مانند ترمیم کابینه نیز منصرف شده است. مقاومت در برابر برخورد با سوءتدبیر در بازار سرمایه یکی دیگر از این مصادیق فقدان اراده بر تغییر در وضع موجود است و مواردی دیگر از این دست. این‌ها بدگمانی‌ها را تقویت می‌کند که میان سخن و عمل بخشی از مدیران دولتی، تفاوت وجود دارد و این نمی‌تواند حل‌کننده مشکلات کشور باشد.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید