وضعیت روحی روانیِ زلزله زدگان کرمانشاه
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از سلامت نیوز، برگشتم و چادر را کنار زدم و سلام کردم. برای چند دقیقه، چهار نفرشان ساکت شدند و با اخمهای درهم گره خورده، فقط نگاهم کردند. آنقدرعصبانی به نظر میرسیدند که ترسیدم حرف اضافه تری بزنم. همان جا ایستادم و نگاهشان کردم، یکیشان گفت: «چیزی لازم داری.» جوابم نه بود، خودم را معرفی کردم و دوباره همان سروصداها بلند شد... همهشان با هم حرف میزدند، از هر چه در این 10 ماه کشیده بودند. هر 4 نفرشان متأهل، بچه دار و بیکار بودند. دلشان حسابی پر بود، یکیشان میگفت: «زندگیم زیر و رو شد، هر چه در این 35 سال جمع کرده بودم، رفت زیر خاک! از همان روز زلزله تا حالا وضعیت ما همین است.» اینها را میگوید و به دوستانش نگاه میکند، نگاهش آنقدر تند و تیز است که در طول مصاحبه احساس میکنم میخواهد با من هم گلاویز شود. در تمام آن مدتی که آنجا بودم دستهایش میلرزید و با بغض حرف میزد: «بعد از زلزله عصبی شدم نه فقط من همه همینطور شدیم، کنترلی روی رفتارمان نداریم. هر روز دعوا میکنم با زنم، بچه هایم و همسایه ها.
هر کسی چیزی میگوید میخواهم چاقو بکشم، اصلاً حوصله حرف زدن با کسی را ندارم.»فقط چند دقیقه راه رفتن داخل همین پارکی که کانکسها در کنار هم سوار شدهاند، حس و حال کل شهر را پیش رویم باز میکند، نه خبری از شادی است و نه خبری از زندگی! اینجا، افسردگی موج میزند نه فقط میان زنان و مردانش که حتی لابه لای کوچهها و خیابان هایش!این تنها حال و روز «مهرداد» نبود، «خسرو»، «میثاق» و «طاهر» هم همین حس و حال را داشتند، آنقدر عصبی بودند که زمین و زمان را بهم میبافتند و از همه چیز میگفتند: «تا قبل از زلزله در یک رستوران آشپزی میکردم. زلزله که آمد رستوران تخریب شد و من هم بیکار شدم. از صبح تا شب زیر این چادر شب و روز میکنم. هیچی به هیچی.» از او میپرسم که خرج خانه و زندگی را چطور در میآورد؟ میگوید: «یارانه میگیرم.» همین که حرف یارانه میشود، میثاق به زبان کردی چیزی میگوید و طاهر به فارسی برایم ترجمهاش میکند: «یارانه مگر چقدر است با یارانه مگر میشود خانه ساخت. خودت بیا فقط چند روز داخل چادر زندگی کن ببینم میتوانی.
در سرما باید نگران سیل و بارندگی باشیم و در گرما هم از ترس عقرب و مار، نمیتوانیم بخوابیم.» درست هم میگفتند، زندگی زیر چادر یا کانکس دشواریهای خاص خودش را داشت.ساخت و ساز هم آنقدر در این منطقه کند شده که مردم دلخوشی ساخت خانه هایشان را هم از دست دادهاند. سرپل ذهاب تا چشم کار میکند خانههای نیمه ساخت میبینم و کانکسهایی که در کنار همین خانههای نیمه ساخته، بنا شدهاند. طاهر میگوید: «مصالح آنقدر قیمتش بالا رفته که امیدی به ساخت خانه نداریم. بیخانمانی ما را عصبی کرده. امید به هیچ چیز نداریم. حمایتها کم شده، دیگر کسی به همشهری هایش هم رحم نمیکند. سرقت وسایل هم خیلی زیاد شده ما نمیتوانیم چادر یا کانکس را رها کنیم، یک نفر حتماً باید داخل بخوابد. به همه اینها دعواهای هر روز را هم باید اضافه کنیم. چند بار نیروی انتظامی آمد چاقو کشی شده بود.
همین چند روز پیش یک نفر خودکشی کرد، شرایط آنقدر سخت شده که همه کم آوردهایم.» از طاهر پرسیدم مگر روان شناس یا مددکار اجتماعی به شما سر نمیزند؟ یا پزشکان دارویی برای مردمی که درگیر بیماریهای روحی و روانی شدهاند، ندادهاند؟ همه آنها میزنند زیر خنده، انگار برایشان جوک تعریف کردهام. میثاق سرش را چند باری بالا میآورد به نشانه نه. می گوید: «دلتان خوش است. به ما نان نمیدهند بخوریم، خودم مشکل کبد دارم، داروهایم پیدا نمیشود، اگر بیمارستان بروم، باید کلی پول دارو بدهم، آنوقت شما میگویید دارو بدهند.»
حرفهایش هنوز تمام نشده که خسرو میان حرفهایش میپرد: «خانم !شما برو دور بزن، میفهمید درهمین منطقه، چقدر زن زندگیشان را رها کرده و رفتهاند، چقدر مردها تنها زندگی میکنند، برای هیچ کس هم مهم نیست. » از چادرشان بیرون میآیم و با تعدادی زن و کودک روبهرو میشوم. انگار منتظر بودند تا از چادر بیرون بیایم. فکر میکردند از خیریه آمده و برایشان کمک آوردهام ، اما تا این موضوع را رد میکنم، خیلی هایشان میروند
نسرین لباس بلند مشکی محلی به تن کرده، تا جواب ردم را میشنود، دست پسرش را میگیرد و درحالیکه به زبان کردی با پرخاش چیزی میگوید، از کنارم رد میشود: «هزار تا خبرنگار آمدند. هیچ اتفاقی هم نیفتاد. الان بچههای ما کجا باید بروند مدرسه. تکلیف خانه هایمان با این وضعیت گرانی چه میشود. شوهرانمان بیکارند، پول نداریم که چیزی بخریم و بخوریم، پول دارو درمانمان را هم نداریم، همه فقیر شدیم این شد زندگی...» هوا کم کم آنقدر گرم میشود که هیچ کس تاب و توان ماندن در این هوای گرم را ندارد. آفتاب روی صورت ندا افتاده، همینطور که چشمانش را جمع میکند، من را به داخل کانکس تعارف میکند: «مصالح آنقدر گران است که خانهمان را نیمه کاره رها کردیم. 45 میلیون وام دادند و ما هم با کلی قرض و وام فقط توانسیتم آهنهای خانه را بزنیم و نیمه کاره رها کردیم. همه خانه هایشان را رها کردند، پول مصالح را نداریم. »
ثریا همراه سه فرزندش داخل کانکس زندگی میکند. بعد از زلزله بیماری قلبی میگیرد و حالا تحت نظر پزشک است: «ما مستأجر بودیم و پول پیش خانه را برای خرید کانکس دادیم. شوهرم کار نمیکند تازه چند روز پیش از فرمانداری آمدند و گفتند باید تا آخر ماه بروید و خانه اجاره کنید به همه گفتند که باید پارکها را به شرایط اول برگردانیم الان تکلیف ما چه میشود.»
مستأجرها کانکس هایشان را مجهزکردهاند، کولر خریدهاند و تلویزیون دارند. آنهایی که صاحب خانه بودند اما در کانکس هایشان خبری از تلویزیون نبود. فریبا به زندگی مستأجران و صاحبخانهها اشاره میکند: «خب ما جایی را نداریم برویم. پول پیش را برای کانکس دادیم و میخواهیم در همین کانکس بمانیم، الان برادر و خواهر همسرم هم همسایه ما هستند کانکس را خریدهاند و میخواهند داخل کانکس بمانند اگر کانکس را از ما بگیرند آواره میشویم.»
پرونده ساخت خانهها سال 98 بسته میشود
استاندار کرمانشاه درباره حل مشکلات مردم مناطق زلزله زده، میگوید: دولت با همه توان و تلاش برای حل مشکلات استان پای کار آمده و در این زمینه مصوبات و اعتبارات بسیار خوبی تصویب کرده است.
هوشنگ بازوند ادامه میدهد:طبق برنامهریزیهای صورت گرفته تا پایان شهریور ماه سالجاری ۱۲ هزار و ۵۰۰ واحد در مناطق زلزله زده به پایان میرسد و در برنامه داریم که تا پایان سال ۹۸ پرونده بازسازی در این مناطق را ببندیم، اگر چه از مدیران ذیربط خواستهایم که تلاش خود را برای اتمام روند بازسازی در مناطق زلزله زده تا پایان نیمه اول سال آینده بهکار گیرند.
وی با بیان اینکه گرانی آهن و سیمان مشکلاتی را در روند بازسازی مناطق زلزله زده به وجود آورده به ایسنا میگوید: برای حل این مشکل، ۹۰ هزار تن آهن با قیمت بورس در اختیار افراد قرار میگیرد. سیمان هم تهیه شده و توسط بنیاد مسکن توزیع میشود.
همچنین در مهر ماه 45 مدرسه در سرپلذهاب و 15 مدرسه در ثلاثباباجانی به بهرهبرداری میرسند.
در این شرایط دولت تمام توان خودش را برای بازسازی مناطق زلزلهزده به کار برده است.
برخی زلزلهزدگان حاضرند برای ساخت خانههایشان کلیه بفروشند
رئیس شورای شهر سرپلذهاب معتقد است: بهدلیل گرانی مصالح ساختمانی، بسیاری از مردم فقط اسکلت خانه را بالا بردهاند و بقیه کار متوقف شدهاست. سید مجتبی جاسمی، درباره آخرین وضعیت زلزلهزدگان کرمانشاه به ایلنا، میگوید: وضعیت سرپل ذهاب با توجه به اینکه زمینلرزه مدام تکرار میشود، خوب نیست و مردم را از لحاظ روحی و روانی به هم ریخته است و وضعیت بسیار نامساعدی دارند.همچنین بهدلیل گرانی مصالح ساختمانی، بسیاری از مردم فقط اسکلت خانه را بالا بردهاند و بقیه کار متوقف شدهاست.وی تأکید میکند: همچنین بعید میدانم که بیشتر مدارسی که تخریب شده بود، تکمیل شده باشد. البته بیشتر مدارس در حال ساخت هستند، اما اول مهر تکمیل نمیشود، شاید چند مدرسه بهصورت نمادین افتتاح شود.برای بسیاری از مدارس از کانکس استفاده میشود از طرفی بسیاری از مستأجرین که قرار بود، زمین تحویل بگیرند همچنان زمین تحویل نگرفتند.جاسمی میافزاید: مردمی هستند که حاضرند کلیه خود را بفروشند تا کار ساخت و ساز را انجام دهند؛ این درد است. زلزلههای پی در پی، روح و روان مردم را به هم ریخته است. قرار بود که به مردم تیرآهن بدهند، ولی بعد اعلام کردند که هیچ تیرآهنی حمل نشده است. منکر خدمات دولت نیستیم، اما بررسی کنند چند بند از مصوبات جلسات اجرایی شده و خروجی داشته است. بیشتر روستاهای سرپلذهاب، آب آشامیدنی ندارند و با تانکر به آنها آبرسانی میشود.
مشکلات روحی و روانی زلزله زده ها بیشتر شده است
رئیس کمیته امداد سر پل ذهاب درباره مشکلات مردم منطقه زلزله زده به «ایران» ، میگوید: «هماکنون مردم بحث گرانی مصالح را دارند و پیمانکاران هم با آنها همراهی نمیکنند، قیمتها بالا رفته و معاملات ساخت و ساز بهم ریخته است. مردم هم نمیتوانند هیچ تضمینی برای حساب و کتاب ساخت و ساز خود داشته باشند و همه سرگردان شدند. البته مشکلات بهداشتی هم همچنان در منطقه حاکم است.» حیدر بهرامی به مشکلات دانشآموزان و کمبود مدرسه اشاره میکند و میگوید: «هماکنون مدارس ما سه شیفته هستند یعنی دانشآموزان 8 تا 11، 11 تا 2 و 2 تا 5 سر کلاس درس مینشینند و این وضعیت موجب افت تحصیلی دانشآموزان شده است. چندی پیش وزیر آموزش و پرورش وعده داد که به این وضعیت رسیدگی کند تا دیگر دانشآموزی در کانکس درس نخواند اما هنوز اتفاقی در این باره نیفتاده است و باید از آموزش و پرورش پرسید که دقیقاً برای اول مهر چه کاری قرار است انجام دهند. او با اشاره به اینکه پدیده طلاق در منطقه بسیار زیاد شده است اظهار میکند:زندگی داخل کانکس موجب افزایش اختلافات خانوادگی شده است مردان هم تقریباً بیکارند و داخل کانکس در کنار زن و بچه هایشان هستند و همین موضوع مشاجرات را بالا برده است، بعد از زلزله درخواست سرپرست خانوارها در کمیته امداد بیشتر شده است بررسی کردیم متوجه شدیم بسیاری از افراد بعد از زلزله دیگر نتوانستند باهم زندگی کنند آنها دچار افسردگی و مشکلات روحی بودند و روان شناس هم در منطقه وجود ندارد تا به وضعیت این افراد رسیدگی کند.