تاجیک: نعش اصلاحطلبی روی دستان ماست
به گزارش اقتصادنیوز، این روزنامه در ادامه نوشت: محمدرضا تاجیک، تئوریسین جریان اصلاحات در گفتگویی بر موضوع نقد در جریان اصلاحات تاکید کرد و گفت: امروز نعش اصلاحطلبی روی دستان ماست. کسانی که این نعش را روی دست ما گذاشتهاند باید مورد نقد جدی قرار بگیرند. همین افراد امروز معرکهگردان فضای نقد جریان اصلاحات شدهاند تا خودشان از این نقد مصون بمانند. به همین دلیل نباید چنین اجازهای به این افراد بدهیم.
بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛
انتقادات اصلاحطلبان نسبت به رویکرد جریان اصلاحات نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. آیا این انتقادات براساس دغدغه و نگرانی نسبت به آینده جریان اصلاحات مطرح میشود و یا نوعی خودزنی است که هیچ آلترناتیوی ارائه نمیکند؟
مشکل اینجاست که ما ادب و آداب «نقد» را نمیدانیم. به همین دلیل نقدی که مطرح میکنیم در قالب «نق»، تخریب و عبور خود را نشان میدهد. نقد بهمعنای اصیل آن بهمعنای چیزی کاهیدن نیست، بلکه چیزی افزودن است.
در نقد ابعاد یک موضوع که مغفول مانده آشکار میشود. با این وجود در فرهنگ سیاسی ما نقد یک معنای تخریبی و سلبی پیدا کرده است. امروز نقد در جامعه ما به یک عادتواره عامیانه تبدیل شده که کسانی که از آن استفاده میکنند بهواسطه آن تشخص پیدا میکنند. چنین افرادی فریاد میزنند «من نیز هستم» و «تشخیص میدهم». اینگونه افراد با نقد بر جریانی که فروغ و شکوفایی خود را از دست داده مرزکشی خود را نشان میدهند. به همین دلیل نیز من نام این را هرچه بگذارم نقد نخواهم گذاشت. نکته دیگر اینکه نقدی که امروز درباره جریان اصلاحطلبی مطرح میشود متن و بطن جریان اصلاحطلبی را زیر سایه سنگین «پاککن» خویش قرار داده است. این نقد به کلیت جریان اصلاحطلبی خدشه وارد میکند و زیباییهای قضیه را نمیبیند.
از سوی دیگر نوعی خلط زمخت و خشن در این نقد نهفته است. این خلط نیز بین کنشگران جریان اصلاحات و خود جریان اصلاحطلبی وجود دارد. امروز کسانی که کنش آنها جریان اصلاحات را با نوعی بحران حیثیتی و مقبولیت و مشروعیت مواجه کرده، سویههای نقد خود را متوجه کلیت جریان اصلاحطلبی کرده و از این نقد ریسمانی ساختهاند تا از چاهی که خود و جریان اصلاحطلبی را در آن انداختهاند بیرون بیایند. اینجاست که ما باید این خلط تاریخی را بر دامن آفتاب بیفکنیم و آن را آشکار کنیم. چهبسا در پشت این خلط تاریخی کسانی به فکر نجات خود هستند که جریان اصلاحطلبی را به وضعیت امروز رساندهاند. امروز نعش اصلاحطلبی روی دستان ماست. کسانی که این نعش را روی دست ما گذاشتهاند باید مورد نقد جدی قرار بگیرند. همین افراد امروز معرکهگردان فضای نقد جریان اصلاحات شدهاند تا خودشان از این نقد مصون بمانند. به همین دلیل نباید چنین اجازهای به این افراد بدهیم.
آیا جریان اصلاحات از آغاز تا به امروز دارای ساختار رهبری بوده است؟
جریان اصلاحات از آغاز به شکل یک حزب بروز و ظهور نداشته است. جریان اصلاحات یک جریان پلورالیستی و قبیلهسبک بود. یک سوپرمارکت ایدهها و نظریهها بود. اگرچه پس از مدتی برخی تلاش کردند آن را در قالب تنگ احزاب خلاصه کنند و خود را بهعنوان نمود جریان اصلاحات معرفی کنند. با این وجود جریان اصلاحات، جریانی سیال و در حال صیرورت و نقد دائمی خود، قدرت و سیاست بوده است. این جریان امکان ایستادن در یکجا و قرارگرفتن در یک قاب و قالب را ندارد. همواره قابشکنی و قالبشکنی میکند و فربهتر از آن است که آن را یک فضای خاص قرار داد.
چنین جریانی که به تعبیر بدیو در جریان «شدن» و صیرورت، خود را تعریف میکند دارای رهبری خودجوش است. یعنی رهبری چنین جریانی براساس یک فرایند انتخابی و انتصابی شکل نگرفته است. به صورت خودجوش آحاد این جریان روی فرد یا افرادی متمرکز میشوند. این افراد نیز در قامت رهبران این جریان ظهور پیدا میکنند. این بهمعنای این نیست که در خود این رهبران ارادهای برای رهبری وجود داشته باشد. رئیس دولت اصلاحات در هیچجا خود را مدعی یا رهبرجریان اصلاحات معرفی نکردهاند. با این وجود به دلیل کاریزما و مقبولیتی که ایشان در بین اصلاحطلبان داشتهاند بهعنوان رهبر جریان اصلاحات مطرح شدهاند. در شرایط کنونی نیز نمیتوان آلترناتیوی برای ایشان متصور بود. رئیس دولت اصلاحات از یک فرد خارج است و یک سرمایه تاریخی به شمار میرود. ایشان تجلی یک گفتمان و یک جریان است که به صورت تاریخی شکل گرفته است. این مساله تنها در مورد ایشان صادق است و درباره دیگران وجود ندارد. به همین دلیل نیز بنده معتقدم جریان اصلاحطلبی در فضای سوبژکتیو و ذهنینی آحاد جامعه دارای رهبری بوده و هست. این رهبری نیز به اندازهای دارای مقبولیت است که ایجاد هرگونه آلترناتیو برای ایشان تنها یک کنش معطوف به قدرت خواهد بود.