اقتصاد ترامپ «واقعاً» بهتر از اقتصاد اوباما بود؟
به گزارش اقتصادنیوز، کارل دبلیو اسمیث، ستون نویس بخش نظرات بلومبرگ و استادیار اقتصاد در دانشگاه کارولینای شمالی در مقالهای با عنوان «اقتصاد ترامپ واقعاً از اقتصاد اوباما بهتر بود»
بین دسامبر 2009 و دسامبر 2016 ، نرخ بیکاری 5.2 واحد درصد کاهش یافت و از 9.9 درصد به 4.7 درصد رسید. تا دسامبر 2019 ، 1.2 واحد درصد دیگر کاهش یافته و به 3.5٪ رسیده است. نگاهی گذرا به این اعداد ممکن است شما را به این باور برساند که بهبود در دوران ترامپ در بهترین حالت، ادامه روندی است که تقریباً یک دهه قبل آغاز شده است.
لازم است که این اعداد را در متن قرار دهید. تا سال 2016 ، مقامات وزارت خزانه داری و فدرال رزرو به این نتیجه رسیده بودند که اقتصاد در وضعیت «اشتغال کامل» است و بهبود بیشتر در بازار کار بعید است. این مطابق با رهنمودهای دفتر بودجه کنگره بود که کاهش بیشتر نرخ بیکاری اقتصاد را به فراتر از ظرفیت پایدار خود سوق می دهد.
ترامپ پس از روی کار آمدن ، این اجماع را نادیده گرفت. وی برنامهای را در پیش گرفت شامل کاهش مالیات ، افزایش هزینه ها و اعمال فشار بی سابقه به بانک فدرال برای کاهش نرخ بهره به صفر و نگه داشتن آنها در آن وضعیت اعمال کرد. هدف ترامپ از رشد 3 درصدی به عنوان خیالی واهی تلقی شد ، و در همین حال گروهی از طرفداران دو حزب سیاست های وی را بی پروا و غیرمسئولانه اعلام کردند.
آن سیاستها هر چه که بودند و هر صفتی به آنها اطلاق شد، اما کاهش نرخ بیکاری نه تنها ادامه داشت ، بلکه درصد آمریکایی های 25 تا 54 ساله که یا شاغل بودند یا در جستجوی کار، اولین رشد مداوم خود را از اواخر دهه 1980 مشاهده کردند. این نقطه عطفی بود که شخصیت بازار کار را تغییر داد.
در سال 2016 ، متوسط درآمد خانوار 62،898 دلار بود که فقط 257 دلار بالاتر از سطح آن در سال 1999 بود. در سه سال پس از آن تقریبا 6000 دلار رشد کرد و به 68703 دلار رسید. شاید به همین دلیل است که علیرغم پاندمی، 56٪ از رای دهندگان ایالات متحده در نظرسنجی ماه گذشته اظهار داشتند که خانوادههای آنها امروز از ۴سال پیش شرایط معیشتی بهتری دارند.
عامل اصلی این آمار، وسعت برنامه توسعه ای ترامپ است. روسای جمهور جمهوریخواه معمولاً بر کاهش مالیات ، به ویژه برای مشاغل تمرکز کرده اند ، با این ایده که افزایش سرمایه و دستمزد را تشویق می کنند. دموکراتها معمولاً امیدوارند که اقتصاد کل را تحریک کرده و رشد شغل را افزایش دهند و به دنبال افزایش هزینه ها هستند. روسای جمهور هر دو طرف به طور سنتی سیاست نرخ بهره را به بانک فدرال سپرده اند.
ترامپ با نبرد تهاجمی در هر سه جبهه، قالب سنتی را شکست. وی همچنین با دنبال کردن یک سلسله جنگ های تجاری به دنبال افزایش شغل در تولید و کشاورزی بود. اگرچه اکثر اقتصاددانان ، از طیف ایدئولوژیک ، فکر می کنند که این سیاست نتیجه معکوس داده است.
با این وجود، اگر کسی مجبور بود از بین سه سیاست خوب ترامپ به اضافه جنگهای تجاری یا متوسطترین سیاستهای اقتصادی پیشینیان وی یکی را انتخاب کند ، انتخاب آسان، ترامپ است.
در حالت ایده آل ، به نظر می رسد که دولت احتمالی بایدن -به احتمال زیاد- ۳ سیاست تقویت رشد دوره ترامپ را حفظ و ابتکارات تجاری او را متوقف می کند. آنچه مهم است، این است که این حزب به شعارهای انتخاباتی خود اعتقاد راسخی نداشته باشد و صرفاً با بازگشت به سیاست های دولت اوباما راضی میشود. ترامپ ثابت کرد که یک استراتژی رشد تهاجمی می تواند ثروت خانواده متوسط آمریکایی را بهبود بخشد. این استراتژی باید ادامه یابد.