افشاگری بهترین دوست و ساقدوش ایوانکا ترامپ از رفتارهای دختر رئیس جمهور آمریکا
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از همشهری آنلاین، دیلی میل اعلام کرد، این زن ۳۸ ساله در روایتی که برای نشریه معتبر ونیتی فر نوشته، در آستانه خروج ایوانکا از کاخ سفید و بازگشت به زندگی معمولی سراغ جنبههای کمتر نادیده و ناشنیده از دوران نوجوانی و جوانی این چهره سرشناس و جنجالی آمریکا رفته است. لیساندرا تقریبا تمام دوران مدرسه را بهترین دوست ایوانکا و به گفته خودش «یار جداییناپذیر» او بود و حتی در مراسم اردواج ایوانکا با کوشنر وظیفه ساقدوشی عروس را بر عهده داشت.
او که روزنامهنگار شده و برای آبزرور و هافینگتن پست مینویسد، در توصیف ویژگیهای شخصیتی ایوانکا در دوران مدرسه چنین نوشته است: «در فضاهای عمومی بسیار جذاب و خوشخلق به نظر میرسید اما در خلوت پرافاده و بداخلاق بود. در مدرسه کارهای بدش را گردن دیگر بچهها میانداخت تا خودش خلاص شود.» ایوانکا و لیساندرا هر دو در یک مدرسه دخترانه خصوصی درس میخواندند و پایان کلاس هشتم را در اتاق خودشان جشن گرفته بودند.
لیساندرا و ایوانکا در جشن خودمانی پایان کلاس هشتم
از دیگر نکتههایی که دوست پیشین ایوانکا درباره او فاش کرده، مربوط به پیشنهاد خواندن یک کتاب است؛ جایی که دختر رئیس جمهوری امروز آمریکا با خشم به دوست خود گفته است: «چرا اصلا باید به من بگویی یک کتاب داستان درباره فقرای لعنتی بخوانم؟» در واقع، ایوانکا از همان دوران نوجوانی شیفته پول و ثروت پدر و خانوادهاش بوده اما تلاش میکرده بین مردم خود را بیتفاوت نشان بدهد. لیساندرا هدف خود را از نوشتن این روایت، فاش کردن چهره واقعی ایوانکا دانسته است.
رابطه دوستی لیساندرا و ایوانکا اندکی پس از ازدواج ترامپ با کوشنر در ۲۰۰۹ به پایان رسید. در واقع ایوانکا با درگیر شدن در کارهایی که علاقهای به آنها نداشت دیگر نتوانست رابطه خود را با دوست قدیمی و صمیمیاش ادامه دهد. با اینکه بیش از یک دهه از پایان نهچندان رسمی این رابطه دوستانه میگذرد، این دو رابطهای احترامآمیز با هم دارند و ایوانکا صفحه لیساندرا را در توییتر دنبال میکند.
کتابی که «لی» به دوست خود ایوانکا پیشنهاد کرده بود بخواند، «سقوط امپراتوری» نوشته ریچارد روسو بود؛ رمانی که سال ۲۰۰۲ جایزه معتبر پولیتزر برد و یک سریال دو قسمتی هم سال ۲۰۰۵ بر اساس آن در شبکه اچبیاو ساخته شد. به گفته لیساندرا، ایوانکا از همان دوران نوجوانی شیفته جایگاه، پول و قدرت بود و مانند پدرش میتوانست برای نجات دادن خودش همه را زیر اتوبوس بیندازد.