ناگفته های جنجالی صالحی: رهبر انقلاب اجازه مذاکره با آمریکا را دادند اما احمدی نژاد و جلیلی مخالف کردند /خواهش می کنم آقای ظریف جزئیات مذاکرات محرمانه عمان را منتشر کند
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در گفتگویی به نکاتی درباره مخالفت سعید جلیلی با کانال دوم مذاکرات با آمریکا پرداخته است. بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید.
تازهترین خبرها و تحلیلهای اقتصادی را در اینستاگرام اقتصادنیوز مشاهده کنید
چرا دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در زمان آقای جلیلی مخالف کانال دوم مذاکرات با امریکا در مسقط بود؟
مفصل است. زیاد درباره آن صحبت کردم. آن زمان بلاخره یک راهی باز شد که مذاکره راه دوم نام داشت. یک مسیر که1+5 بود و یک مسیر هم همین مذاکره مستقیم با آمریکا بود. از طریق عمان که آقا دستور فرموده بودند این دوراه باید هماهنگ جلو رود و رئیس شورای عالی امنیت ملی که رئیس جمهور است متولی هردو راه باشد. دکتر احمدی نژآد آن زمان از پذیرش این مسوولیت استنکاف کردند. ما مجبور بودیم یک جوری موافقت اقای جلیلی را جلب کنم. چون اقای احمدی نژاد خودش کنار رفته بود.
می گویند اقای احمدی نژاد به رهبری نامه نوشته بودند که من در این زمینه دیگر نمی توانم اقدامی بکنم و باید زیر بار قطعنامه ها برویم.
من اطلاعی از چنین نامه ای ندارم. اما وقتی نظر حضرت آقا را به ایشان گفتم، گفتند امادگی چنین کاری را ندارم و به شما هم توصیه می کنم وارد این راه نشوید. ما وارد شدیم. آقای ظریف بحث قشنگی کردند گفتند یکسال فرصت سوزی شد، یعنی از زمانی که حضرت آقا مخالفتی با مذاکره هسته ای ما با آمریکایی ها نکردند، آن هم هسته ای. آقا [البته] فرموده بودند که سیاسی نباشد. همان زمان که بحث مذاکره از طریق عمان مطرح شد، اوباما در آستانه انتخابات دور دوم ریاست جمهوری بود و با رامنی رقابت شدید داشت. حتی یکبار نظرسنجی هایشان را می خواندم رامنی 51 درصد شده بود و اوباما 49 درصد. این قدر فشرده بود و آمریکا آماده بود هرچه سریعتر با ما این مساله را حل وفصل کند که یک برگ برنده باشد در مقابل رامنی که با اطمینان وارد این رقابت شوند. خیلی فرصت خوبی بود. از طریق شما، از اقای دکتر ظریف خواهش می کنم اگر امکان دارد یک کلاسور بزرگ که مربوط به مذاکرات محرمانه در عمان است را منتشر کنند. خیلی خواندنی و خیلی آموزنده است. الان هم که دیگر بحث سری نیست چون مکشوف شده است. عینا حتی دستنوشته ها هم وجود دارد. خیلی ارزش تاریخی دارد برای نسل های آینده که بدانند حقیقت امر چه بوده است. از یکی از دوستان خواستم اگر می شود چنین کاری را بکنند ولی فرصت نکردم از آقای دکتر ظریف بخواهم. دلم می خواهد آقای دکتر ظریف این کار را بکند که برای نسل های آینده بماند وگرنه ممکن است خدای ناکرده اینها یکدفعه یکجوری محو شود. وقتی اقا اجازه دادند ما کار را شروع کردیم ولی آقای احمدی نژآد که کنار کشیدند سعی کردم با آقای جلیلی هماهنگی کنم. ایشان خیلی راضی نبودند. خیلی من تلاش کردم.
چه طور رهبری موافق بودند اما آقای جلیلی مخالف بودند؟
دیگر حالا جزییاتی است که اگرآن اسناد منتشر شود پاسخ سوالهای شما را می دهد. نمی خواهم از زبان من گفته شود.
نمی خواهید بگویید این سنگ اندازی ها چگونه بود که...
می گفتند شما یک برداشت اشتباهی دارید و اینچنین نیست و...حالا کاری ندارم. بلاخره دوباره استفسار شد و دو سه ماه طول کشید که ما بار اول برویم با آمریکایی ها بنشینیم مذاکره کنیم. ما قبلا گفته بودیم که مجوز گرفته ایم برای مذاکره اما چون طول کشید آمریکایی ها تصور می کردند که دروغ می گوییم. آنها منتظر بودند که صحبت کنیم. بلاخره گروه ما رفتند. آقای خاجی و آقای زبیب و آقای بهاروند و آقای دکتر نجفی. بار اول هم رفتند؛ امریکایی هم تعجب کردند و گفتند باور نمی کردیم بیایید و چرا این قدرطول کشید و...بحثهای جداگانه است.صورتجلسات ان هم همه هست.تا بار دوم خواستیم برویم بازمشکل ایجاد شد.
البته حضرت آقا اصل مذاکره را باشروطی پذیرفته بودند و ما هم آن شروط را رعایت کردیم. 4 شرط بود که مذاکره در حد وزیرخارجه نباشد. منحصر به هسته ای باشد. مذاکره برای مذاکره نباشد یعنی اگر دیدید خواسته اصلی ما را نپذیرفتند ان را قطع کنید و رئیس جمهوری هماهنگ کننده باشد که چهارمی را نشد عملیاتی کنیم و برای همین کار لنگ شد و زمان برد. دوتا مذاکره کردیم که یکسال زمان برد و طول کشید.
بار دوم نمی گذاشتند و دیگر با اختیارات خودم به عنوان وزیر خارجه گفتم بروید. رفتند و منجر به این شد که اصل غنی سازی را به رسمت شناختند و گفتند شما هم نگرانی های ما رابرطرف کنید. گفتیم این باید به یک امر رسمی تبدیل شود، چون ما هنوز داشتیم با آمریکایی ها صحبت می کردیم. و می گفتیم آمریکا می بایست برود توافق بقیه اعضای 1+5 را هم جلب کند. می دانستیم که اگر آمریکا اگر پذیرفت دیگر بقیه مشکلی ندارند. لذا منجر به این شد که سلطان قابوس (که خدا رحمتش کند انسان محترم و دلسوزی بود و خیلی به ایران علاقه مند بود و سلطنت خودش را مدیون ایرانی ها می دانست و بارها به من گفته بود) یک نامه می نویسد خدمت آقای دکتر احمدی نژاد که نماینده امریکا ویلیام برنز و نماینده ایران آقای خاجی پیش من بودند و نماینده امریکا اعلام کرد که غنی سازی ایران را به رسمیت می شناسند و ایران هم نگرانی آنها را برطرف کند.
این نامه را ما خدمت مقام معظم رهبری و اقای احمدی نژاد دادیم و بعد هم یک نقشه راهی نوشته بودیم که چگونه باقی کار ادامه پیدا کند که خورد به آخر 91 و انتخابات که از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و گفتند باقی مذاکره را بگذارید برای دولت بعدی. حسنش این بود که زمینه مذاکره باز شد. اصل غنی سازی پذیرفته شد و بقیه اش در دولت اقای روحانی ادامه یافت.
با این که رهبری مجوز آن را داده بودند برای من سوال است که چه طور سه ماه طول کشید که اولین سفر انجام شود
من دیگر صحبتی بیش از این ندارم گفتم که اگر اقای ظریف آن مذاکرات را منتشر کند بخشی از سوال شما پاسخش آنجاست.
آقای جلیلی چه می کرد در مذاکرات1+5 که به نتیجه نمی رسید؟
علی رغم اختلاف نظر با آقای جلیلی باید این راعرض کنم. شاید اولین فردی بودم که ازاول تا انتهای بحث هسته ای بوده، من هستم. شاید باقی عزیزان در ایستگاههای مختلف وارد پرونده هسته ای شدند. اما من چون نماینده ایران در آژانس بودم، از ابتدا در جریان همه چیز بودم. ابتدا این پرونده دست سازمان انرژی اتمی بود، بعد که ابعادش گسترده شد به اقای خرازی وزیر خارجه واگذار شد. بعد اقای خرازی هم دید ابعادش گسترده تر از وزارت خارجه است، به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یعنی اقای دکتر روحانی واگذار شد.
زمان اقای دکتر روحانی کاربزرگی انجام شد. فضای بین المللی علیه ما بود. پرونده ساختگی را ایجاد کرده بودند. دکتر روحانی به نظر من هنرش این بود که مانع این اجماع جهانی شد. یعنی یکسری محدودیت ها را پذیرفتند. تعلیق غنی سازی و فعالیت های هسته ای برای شش ماه تا اعتماد سازی شود و بازگردد فعالیتها. شش ماه شد یکسال.یکسال شد دوسال و آنها به تعهدشان عمل نکردند که حضرت اقا اواخر دولت جناب دکتر خاتمی گفتند چون انها ملتزم به تعهدشان نبودند، شما هم دیگر التزامی به حفظ تعهدتان ندارید. بازگردید. ولی عملا کار افتاد به دولت آقای احمدی نژاد.
این نکته مهمی است. ما اینجا یک تجربه از بدقولی و بدعهدی غربی ها داشتیم. دو سال معلق کرده بودیم و اینها وفا نکردند. اقای جلیلی مقداری انعطافش کم بود. یک مقدار که چه عرض کنم. انعطافش کم بود. البته شما خودت هم اگر جای او بودید و این پیشینه را می دیدید چه می کردید؟
آخر ایشان اساسا مخالف مذاکره بودند
نه دیگر. مذاکره کننده بودند
خب گامی جلو نرفتند، ضمن این که با کانال دوم هم مخالفت می کردند.
علت این که گام جلو نرفت این بود که آقای جلیلی سفت گرفت. آنها هم احساس قدرت می کردند چون دو سال بود صنعت هسته ای ما متوقف بود. یعنی ابتدای راه صنعتی شدن بودیم در حوزه صنعتی . برای همین غربی ها فشار می آوردند و ایشان هم مقاومت می کرد تا این که سه قطعنامه علیه ما صادر کردند.1803،1835 و1929. از 86 که ایشان مسوولیت گرفت تا 89 ما سه تا قطعنامه گرفتیم برای همین مقاومتی که به خرج داد. 90 بود که آمریکایی ها امدند گفتند حاضریم با شما مذاکره کنیم. چرا عمانی ها را واسطه کردند؟ چون دیدند فایده ندارد. از یک سو ایران روی حقوق خودش سفت و سخت ایستاده و از آن طرف امریکا می خواهد نظرات خودش را تحمیل کند اما به بن بست رسیده. تا رسیدند به اینجا که دیدند صنعت هسته ای ما با قدرت و شتاب جلو می رود. ما غنی 20 درصدی را زمان آقای احمدی نژاد شروع کردیم. غربی ها باورنمی کردند. رسانه هایشان را مرور کنید. اول می گفتند دروغ می گویید. با یکی از هم دانشگاهی های ما مصاحبه کرده بودند. می گفت این صالحی هیچ وقت دروغ نمی گفت اما نمی دانم چرا این دفعه دروغ می گوید. از من سوال کردند شما متهم به دروغگویی شده اید. گفتم عیبی ندارد بالاخره آژانس گزارش می دهد ما یا تولید کرده ایم یا نکرده ایم. اگر گفت تولید کرده ایم آن عزیزی که گفت ما دروغ می گوییم عذرخواهی کند، اگر آژانس گفت تولید نکرده اند، من عذرخواهی می کنم. آمریکا دید در حالی که ما قرار بود آن 4 درصدی که تولید می کنیم را بدهیم خارج از روسیه غنی سازی شود و برود فرانسه تبدیل به صفحه سوخت شود و بعد بیاید ایران و دو سال و نیم هم طول بکشد، ما آن را در کمتر از دو سال ساختیم. ما بزرگانی مانند شهید شهریاری را جمع کردیم و واقعا توانستیم معجزه کنیم. دیدند فایده ندارد ایران دارد در صنعت هسته ای چهارنعل می رود. لذا اوباما آمد چه گفت؟ گفت همه تلاشمان را کردیم پیچ و مهره صنعت هسته ایران را باز کنیم اما نتوانستیم و این علم دیگر در وجودشان رفته است. عمانی ها را واسطه مذاکره قرار دادند. اینجا بود که عقب نشینی کردند. این مسیری که رفته شد منجر به این شد. نه این که حالا آقای جلیلی هم نمی پذیرفت، اقای جلیلی هم پذیرفته بود راجع به غنی سازی 20 درصد اقداماتی بکند، البته به صورت استپ بای استپ؛ بالاخره آنها هم پیشنهاداتی داشتند ولی خب مقبول واقع نشده بود. ما میخواهیم خودمان را در یک موضع منصفانه بگذاریم. منصفانه این است که بنده هم جای آقای جلیلی مذاکره می کردم، بعد از دو سال بدعهدی، قطعا به حرف آنها گوش نمی کردم. البته این را باید بگویم افراد و اشخاص مهم هستند و هر کس شیوه کاری خودش را دارد. من اگر بخواهم تعریفی از اقای جلیلی داشته باشم، ایشان را یک فرد آرمان گرا دیدم در مذاکره و اقای دکتر ظریف را یک فرد عملگرا دیدم.
این که رهبری گفتند مذاکره برای مذاکره نباشد به این معنی نبود که از مذاکرات اقای جلیلی در برابر 1+5 رضایت نداشتند؟
من خیلی به ضرس قاطع نمی توانم بگویم. ولی من درمجموع احساسم این بود که حضرت اقا انتظار داشتند که مذاکره در یک چارچوب زمانی معقول به نتیجه برسد و خودمان را اسیر آن نکنیم و اگر دیدیم مذاکره را طولانی می کنند که ما را در انزوا قرار دهند، خودمان را از این بن بست بیرون بکشیم. درباره راه دومی که مطرح بود، حضرت اقا تاکید کردند که مذاکره برای مذاکره دیگر نمی خواهیم. اگر دیدید که این طور نیست کلا متوقف کنیم. استنباط شما این می شود که اقا نمی خواهد کلا ایران اسیر مذاکره باشد حالا در هر مذاکره ای.