افشای رمزآلود عملیّات ترور شهید سردار سلیمانی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه کیهان، محمدتقی تقیپور پژوهشگر حوزه اسرائیل و صهیونیسم طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: بحران امنیتی، سیاسی و اجتماعی در جامعه یهودیان اراضی اشغالی فلسطین از یک سو و نیز سردرگمی و آشفتگی روانی مقامات، برنامهریزان و سیاستگذاران سیاسی و اطلاعاتی اسرائیلی و حتی سرایت آن به درون جامعه صهیونیستها و شهرکنشینهای یهودی، به شدت موجب شکنندگی و هراس صهیونیستها، به ویژه در سالهای اخیر بوده است.
به اعتراف استراتژیستها و تحلیلگران سیاسی و اطلاعاتی اسرائیلی، اگر تا پیش از این، آنها کنشگر عرصه نظامی و آغازکننده تهاجم علیه همسایگان و دشمنان خود بودند و به گفتة خود دست برتر را داشتند، امروز این معادله کاملاً بر عکس شده است. روزنامه اسرائیلی معاریو در نوامبر ۲۰۱۹/ آبان ماه ۱۳۹۸، یعنی حدود دو ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی طی مقالهای، ضمن اعتراف به این مسئله، به صراحت نوشت که نه فقط یاد حاج قاسم سلیمانی که حتی مریدان حاج قاسم مانند برخی فرماندهان میدانی گروههای مبارز فلسطینی نیز، موجب وحشت سران و رهبران اسرائیلی است:
«فلج شدن کلی اوضاع اسرائیل که طی چند ماه اخیر دامن بسیاری از سازمان [های اجتماعی، سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل]را فرا گرفته، به ساختار امنیتی نیز سرایت کرده است. از چند هفته پیش اسرائیل در شرایط انتظار قرار دارد. انتظار انجام اقدامی توسط ایران. اگر در روزگاری شرایط انتظار مختص طرف مقابل بود؛ مثلاً ناصر [جمال عبدالناصر رئیسجمهور وقت مصر]منتظر اقدام اسحاق رابین [وزیر وقت جنگ اسرائیل]بود، امروز این اسرائیل است که منتظر اقدام سلیمانی است؛ در انتظار اقدامی که توسط او و یا جوجهاش «بهاء ابوالعطا» در غزه انجام میشود.»
اگرچه مظلومنمایی همواره یکی از شگردهای اساسی و کاربردی جامعه یهودی در طول تاریخ بوده است. با این حال تردیدی نیست که مهاجمان تروریست و اشغالگر صهیونیست به ویژه جامعه اطلاعاتی اسرائیل، امروز به موقعیت شکننده خود به درستی پی پرده و حیات زودگذر خود را بر روی بشکههای باروت، به خوبی احساس میکنند. این درماندگی و استیصال آن چنان آنها را به جنون فکری دچار ساخته است که به هر جنایتی برای توجیه حفظ موقعیت خود متوسل میشوند. ترور وحشیانه بهاء ابوالعطا از فرماندهان برجسته جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ۲۱ آبان ۱۳۹۸، یعنی سه روز پس از انتشار این مقاله روزنامه صهیونیستی معاریو، گواه روشنی است در صدق این مدعا.
تجربه تاریخی نشان داده است که صهیونیستها همواره در موقعیت و شرایط مقتضی، از یک فرضیه، و شگرد کهنه یهودی، مثل ماجرای «پوریم»، با شعار «جنگ را به خانه دشمن ببر و اولین ضربه را وارد کن» پیروی میکنند؛ یعنی اقدام پیشدستانه علیه دشمن احتمالی یا فرضی خود. با این حال، اشغالگران صهیونیست از آنجا که رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی را موجب تزلزل و به خطر افتادن ارکان قدرت و حاکمیّت صهیونی در فلسطین اشغالی ارزیابی میکنند، بنابراین از طریق نفوذ و سیطرهای که در ارکان قدرت تصمیمگیری و سیاستگذاری ایالات متحده دارند، آمریکا را به نیابت از خود وادار به اقدام میکنند. مراکز فرماندهی صهیونیسم مستقر در نیویورک و واشنگتن در چنین مواقعی، رئیسجمهور و دیگر مقامات آمریکا را، چون عروسک تحت فرمان و کنترل، به هر اقدام جنایتکارانهای وادار میکنند؛ حتی اگر این جنایت مغایر با مصلحت، منافع و امنیت ملی ایالات متحده باشد.
کمتر از دو ماه قبل از ترور سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی، روزنامه اسرائیلی «یسرائیل هیوم» در مقالهای درباره «تهاجم پیش رو علیه ایران» نوشت:
«یک منبع آگاه نزدیک به کاخ سفید به یسرائیل هیوم خبر داد: به عکس تصور رایج در افکار عمومی، مبنی بر اینکه ترامپ نگران از دست دادن محبوبیت خود در صورت انجام تهاجم است، چنین اقدامی میتواند به طور بالفعل به او در انتخابات پیش روی آمریکا کمک کند. در حال حاضر فرصت معقولی برای [یک]تهاجم توسط ایالات متحده علیه ایران، حتی پیش از آغاز انتخابات ریاستجمهوری که قرار است نوامبر آینده انجام شود، وجود دارد. اگر رؤسای جمهور در شرایط بحران به سر ببرند (امری که امروز ترامپ در ارتباط با تلاشها برای عزلش با آن مواجه است)، از این رو برای انحراف اذهان، نگاه و توجّه عمومی را به مسائل دیگری معطوف میکنند.»
این مقاله به طور تلویحی از یک اقدام نظامی علیه ایران رمزگشایی کرده است. در اظهارات، قلمفرساییها و موضعگیریهای همزمان برخی دیگر محافل صهیونی، این اسرار به شکل دیگری بازخوانی شده است. پایگاه اسرائیلی NZIV.NET، در ۲۲ آبان سال جاری، یعنی دو روز پس از انتشار مقاله یاد شده در یسرائیل هیوم، با انتشار مقالهای، ضمن اشاره به پیشینه فعالیتهای سردار سلیمانی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز حضور ایشان در کشورهایی مثل افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و...، با بیشرمی و گستاخی تمام چنین تصریح کرده است:
«از دیدگاه مسئولین نظامی اسرائیلی او «سرِ مار» است؛ او دشمن شماره یک و مسئول ادامه توسعه حضور ایران در سوریه و حمایت از طرح موشکی حزبالله لبنان است. در اوت سال جاری [۲۰۱۹- مرداد ۱۳۹۸]یک مقام و مسئول بلندپایة نظامی اسرائیل اعلام کرد: سلیمانی در رأس ۲ تهدید از ۳ خطری است که اسرائیل را تهدید میکند.»
این پایگاه اسرائیلی به صراحت نسبت به برنامهها و اقدامات پیشین رژیم صهیونیستی در ترور و به شهادت رساندن سردار سلیمانی چنین اعتراف کرده است: «بر اساس گزارشهای خارجی، سلیمانی از چند سوء قصد اسرائیلی در گذشته جان سالم به در برده است. اکتبر [مهر]گذشته بود که اعلام شد، توطئهای عربی ـ اسرائیلی برای ترور سردار سلیمانی از طریق بمبگذاری خنثی شده است. عاملان این اقدام قصد داشتند بمبی ۳۵۰ تا ۵۰۰ کیلوگرمی را در سالن برگزاری مراسم عاشورا در زادگاهش جاسازی کنند.
چندی قبلتر از آن، سلیمانی از عملیات ترور در بیروت جان سالم به در برده بود. این حادثه مربوط به سال ۲۰۰۶ [۱۳۸۵]و جنگ دوم لبنان بود... او [..]۹ جان دارد. سلیمانی از عملیات تروری که عماد مغنیه در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) قربانی آن شد، جان سالم به در بُرد. عماد مغنیه از رهبران برجسته و بارز حزبالله لبنان بود که در سال ۲۰۰۸ در سوریه به قتل رسید. ترور او منسوب به اسرائیل و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) است و گفته میشود با همکاری یکی از سازمانهای عرب کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس انجام گرفته است.
روزنامه [آمریکایی]واشنگتن پست به نقل از یک مقام سابق آمریکایی در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) نوشته بود: در لحظهای هر دو نفر (سلیمانی و عماد مغنیه) در آنجا بودند، در همان مکان و در همان خیابان؛ تنها چیز مورد نیاز، فشردن یک دکمه بود، اما به مأموران دستور داده شد؛ فقط مغنیه. سلیمانی تا به امروز توانسته است از خشم اسرائیل در رفته و در امان ماند؛ اما برنامهاش برای «از بین بردن اسرائیل» میتواند او را در مرکز اهداف ارتش اسرائیل قرار دهد.»
این مقاله اگرچه حدود چهل و یک روز پیش از شهادت سردار سلیمانی نوشته و منتشر شده بود، با این حال نه فقط صریحترین تهدید بلکه آشکارترین اعتراف به برنامه، نقش و دخالت اسرائیل و شبکه امپراتوری صهیونیستی برای ترور و شهادت سردار بزرگ جبهه مقاومت اسلامی است.
پس از ترور سردار سلیمانی، کانونهای اطلاعاتی، نویسندگان و کارشناسان صهیونیستی سعی کردند با اظهارات چند پهلو، به طور تلویحی از یک سو به سهم خود در این جنایت بزرگ به عنوان یک برگ برنده و امتیاز اعتراف کنند و از سوی دیگر به دلیل ترس و هراس از انتقام ایران و جبهه مقاومت اسلامی، تلاش کردند آن را به گردن شخص ترامپ و مقامات آمریکایی بیندازند.
روزنامه اسرائیلیها آرتص دو روز پس از شهادت سردار سلیمانی نوشت: «ترور قاسم سلیمانی با دستور مستقیم ترامپ و توسط نیروی هوایی آمریکا انجام گرفت تا یکی از مهندسان بارز و برجسته تروریسم [!]در منطقه کنار گذارده شود. سلیمانی بازوی اصلی ایدئولوژی، برنامهریزی و عملیات راهبردی بود که ایران تلاش میکرد از طریق آن به ابرقدرت منطقهای برخوردار از نفوذ جهانی برسد؛ برنامهای که با خروج وی از صحنه هم همچنان به قوّت خود باقی مانده است.»
این مقاله در ادامه با عبارات دوپهلو میافزاید: «به رغم آنکه اسرائیل هم چنان در فهرست اهداف ایران و سازمانهای زیرمجموعة آن مانند حزبالله لبنان یا شبهنظامیان متحد ایران در سوریه قرار دارد، اما برای اسرائیل بهتر است که هرچه میتواند خود را از همکاری با آمریکا دور نگه دارد. سخنان و شایعات منتشر شده مبنی بر کمکهای اسرائیل به ایالات متحده [در این خصوص]بسیار زیاد و حتی بیشتر از حد متعارف است و نیازی هم به کوبیدن بر طبل پیروزی نیست.»
نویسنده یا نویسندگان مقاله هاآرتص از یک سو تلاش دارند سهم و خوشحالی خود را پنهان نکنند و از سوی دیگر، به دلیل هراس از انتقام ایران و دوستداران و علاقهمندان سردار سلیمانی، مرموزانه سعی در کتمان دخالت خود در این جنایت بزرگ دارند.
هاآرتص در ادامه مقاله، امنیت جامعه صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین و نیز آرامش روانی شهرکنشینهای یهودی را اولویت اوّل دولت اسرائیل قلمداد کرده و به طور تلویحی به نویسندگان و مقامات اسرائیلی یادآوری میکند که هرگونه اعتراف به نقش صهیونیستها در این جنایت، موجب بر هم خوردن اوضاع امنیتی در سراسر مناطق یهودینشین در فلسطین اشغالی و خارج شدن چرخه وضعیت و فعالیت از حالت عادی به وحشت و نگرانی خواهد بود:
«باید به یاد داشته باشیم که بازگشت به زندگی طبیعی که ارتش اسرائیل آن را به ساکنان [یهودی]مناطق شمالی اعلام کرده، جزیی از زندگی عادی در میان خطرهایی است که ده سال است اسرائیلیها را تهدید میکند.
اسرائیل میتواند نسبت به این واقعیت که رهبر جنگ ایران در خاورمیانه [سردار سلیمانی]از صحنه خارج شده، خوشحال و راضی باشد، اما باید به یاد داشته باشد که رویاروییاش [فقط]با شخص سلیمانی نبود؛ البته این سوای آن است که خود اسرائیل چند بار فرصت ترور وی را داشت. به هر شکل حلقه خطرها در اطراف اسرائیل با حذف سلیمانی هم شکسته نشده است.»
برخی رسانهها و نویسندگان اسرائیلی بر اثر کجفهمی و شاید هم خصیصة یهودی تحریفگری و ایجاد جنگ روانی، از یک سو به عکسالعمل مردم در قبال ترور سردار بزرگ جبهه مقاومت و پیامدهای خطرناک آن برای قاتلان این شهید اذعان و از سوی دیگر شهادت او را، فرصتی برای تقابل جدیتر با ایران اسلامی قلمداد کرده و نوشتهاند: «درست است که سلیمانی یک قهرمان شمرده میشد و ترور او خشم مردمی را علیه آمریکا برانگیخت؛ اما در این برهه، ظاهراً پنجره فرصتی برای سرنگونی نظام ایران باز شده است.»
روزنامه صهیونیستی معاریو هم در ۲۳ دی ماه، یعنی ده روز پس از شهادت سردار سلیمانی، درباره میزان تأثیر و پیامدهای ترور این بزرگمرد، در سرزمین سوریه و لبنان و نیز چگونگی ایفای نقش رژیم صهیونیستی نوشته است: «بسیاری از مسئولان امنیتی اسرائیل به این نتیجه رسیدهاند که بعد از ترور قاسم سلیمانی، اسرائیل باید فشارهای خود را علیه استقرار ایران در سوریه افزایش داده و بر این امر تأکید شود که ادامه استقرار و حضور ایران در سوریه در راستای منافع دمشق نخواهد بود. اسرائیل بر این باور است که حزبالله لبنان [پس از شهادت سردار سلیمانی]همچنان به افزایش توانمندی خود علیه اسرائیل ادامه خواهد داد. با این همه، این سازمان در رابطه با موضوع ادامه یا توقّف توسعه پروژه موشکهای دقیق [نقطهزن]خود که قاسم سلیمانی شخصاً آن را هدایت، کمک و تأمین مالی میکرد، باید تصمیم دیگر و جدی بگیرد [!].»
سردرگمی اسرائیلیها در تحلیل و ارزیابی وقایع و پیامدهای پس از شهادت سردار سلیمانی و تأثیر آن در ثبات، امنیت و حتی تداوم حیات اسرائیل، به خوبی در رسانههای صهیونیستی آشکار است. با این حال برخی محافل اسرائیلی به طور تلویحی اعتراف میکنند که ساختار جریان مقاومت منطقه که از سوی سردار سلیمانی طراحی و معماری شده، آن چنان قوی و مستحکم است که حتّی موجب حیرت و سردرگمی بسیار از مقامات در کشورهای مختلف است:
«سلیمانی ساختار تأثیرگذار خود را در خاورمیانه، از طریق روابط شخصی خویش با رهبران برجسته در بخش میدانی بنا نهاده بود. شگفتانگیزتر آنکه او این ساختار و نظام ارتباطی را با شمار کمی از اشخاص پایهریزی کرده و همین مسئله است که بسیاری از رهبران و مقامات کشورهای منطقه را متحیّر و مدهوش کرده است.»