سردبیر سابق کیهان: مرحوم مصباح، عالمی برجسته بود اما حق نداشت به مخالفان خود نسبت کفر، خیانت و ارتداد بدهد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از عصرایران، مهدی نصیری، مدیر مسؤول و سردبیر پیشین روزنامۀ کیهان در یادداشتی به بهانۀ درگذشت آیت الله مصباح یزدی از او به عنوان یک عالم دینی برجسته به لحاظ «عمق و وسعت اندیشه و نیز خدمات علمی به حوزه ها و جامعه» یاد کرد و در عین حال نوشت: « فقید سعید، در بسیاری از نقدهای تند خود همراه با نسبتهایی چون کفر و فسق و انحراف در قبل و پس از انقلاب به برخی از صاحب نظران و اندیشمندان و جریانها محق نبود و حداقل به خطای روشی مبتلا بودهاند.»
این متفکر دینی برای این که از نقد او تصور حمایت از پلورالیسم (تکثر گرایی) پدید نیاید توضیح داده: « چون در عصر غیبت، امکان دسترسی به معلم و مفسر معصومِ قرآن و سنت، وجود ندارد، نمیتوان ادعای معرفت ناب داشت .»
متن یادداشت از این قرار است:
«مرحوم مصباح یزدی اگرچه از حیث رعایت زیّ روحانیت و تواضع رفتاری و مهربانی در تعاملات شخصی نیز زبانزد بود اما غفلت از یک نکته یعنی امکان خطای عالمان و مجتهدان و صاحبنظران دینی در عصر غیبت به دلیل عدم امکان دسترسی به معلم و مفسر معصومِ قران و سنت ، ایشان را نسبت به پارهای از دیدگاهها و نظرات خود ـ که حتما احتمال خطا در آنها راه داشته و نمیتوانسته به عنوان معرفت و اسلام ناب قلمداد شود ـ آن چنان راسخ و صاحب حق میکرد که به خود اجازه می داد بعضا مخالفان خود را به جهل و کفر و فسق و خیانت و ارتداد و ...متهم کند و چهرهای خشن و مهاجم از خویش در طیفی از افکار عمومی و نخبگان ترسیم کند.
اساسا وقتی در کلام و فقه تشیع از آزاد بودن و بلکه ضرورت اجتهاد در عصر غیبت سخن گفته میشود مفهومی جز این ندارد که عالمان و متفکران دینی اعم از متکلمان و اصولیان و فقیهان و محدثان و مورخان و... میتوانند از منابع دین یعنی کتاب و سنت و عقل، فهم و تحلیل ـ البته روشمند و نه بیضابطه ـ ویژه خود را داشته باشند و بلکه در صورت احراز مقام اجتهاد مجاز نیستند به آرای دیگران بدون تحقیق و از سر تقلید عمل کنند.
و این بدان معناست که ما گریزی از به رسمیت شناختن اجتهادات و قرائت های روشمند گوناگون دینی نداریم و مجاز به تکفیر و تخطئۀ شخصیتی و نسبت دادن انحراف و بددینی به صاحب نظران نیستیم مگر آن که ثابت شود اولا اجتهاد آنها غیر روشمند و ثانیا انگیزهشان تخریب دین در جامعه و مثلا اغراضی دنیایی و ... باشد.
البته اینگونه اختلاف قرائتها و فهمهای گوناگون و متضاد، اغلب در فراتر از مسلمّات و اجماعیات و قطعیات دینی و عقلی رخ میدهد و عالمان و صاحبنظران شیعه بر سر بسیاری از مسائل دینی و مذهبی اتفاق نظر دارند اما با این حال اگر عالم و صاحب نظری در مسلمات دینی و مذهبی نیز دچار شبهه و بدفهمی شود و سوءنیت و علم و عمد او ثابت نشود، در اینجا نیز الزاما کفر و ارتدادی رخ نداده و به دلیل عدم دسترسی به فصلالخطاب معصوم و حجتهای بالغه الهی، این فرد یا افراد در زمرۀ قاصران و مستضعفان فکری و عقیدتی قرار میگیرند و به تصریح قرآن، مورد عقاب و عذاب الهی نخواهند بود و به تبع آن سزاوار توهین و تکفیر و هتک حیثیت و محروم شدن از حقوق انسانی و شهروندی و ... نیستند.
البته واضح است رسالت و وظیفۀ عالمان و نیز حکمرانی دینی در چنین مواردی روشنگری، پاسخ به شبهه، تبیین لغزش، خطا، گفت و گو و دفاع از حقایق مسلم و روشن است.
با این مقدمه روشن میشود که فقید سعید آیتالله مصباح در بسیاری از نقدهای تندشان همراه با نسبتهایی چون کفر و فسق و انحراف در قبل و پس از انقلاب به برخی از صاحبنظران و اندیشمندان و جریانها محق نبوده و حداقل به خطای روشی مبتلا بودهاند هر چند که این نقدها به لحاظ محتوایی هم وارد بوده باشد.
از روشنترین ادله برای اثبات آنچه گفته آمد این است که آیتالله مصباح در زمره فیلسوفان مسلمان بودند، در حالی که طیفی از عالمان شیعه یعنی متکلمان با فلسفه اسلامی و صدرایی مرزبندی داشته و آن را بر خلاف مبانی قران وسنت و عقل میدانند.
حال اگر قرار باشد نوع برخورد آن مرحوم با مخالفان فکری خود صحیح باشد، باید به متکلمان شیعه حق داد که او را در زمرۀ منحرفان و بددینان و مخالفان اسلام قلمداد کنند در حالی که خوشبختانه چنین برخوردی در حوزههای علمیه تشیع، بین متکلمان و فیلسوفان و نیز بین فقهای با مبانی فقهی گوناگون صورت نمیگیرد و با دوستی و رفاقت، تنها به نقد آرا و گفتهها پرداخته میشود و نه نقد اشخاص و انگیزهها.
در هر صورت، التفات و توجه به شرایط عصر غیبت و به رسمیت شناختن اجتهادات و قرائتهای روشمند گوناگون و پرهیز از ادعا و نمایندگی اسلام ناب از سوی هر عالم دینی (چه آن که نابیت فکری و اعتقادی در اختیار معصوم است و بس ) میتواند پایانبخش بسیاری از نزاعهای زیانبار عقیدتی و سیاسی و فراهمکننده فضای آزاد برای تضارب آراء و اندیشهها باشد.
البته پرواضح است که این امر به معنای پلورالیسم مدرن که اساسا قائل به حقیقت مطلق و ثابت نیست و همه آراء و دیدگاهها را حق و یا بخشی از حق میداند نیست بلکه منبعث از آموزههای کلامی و اصولی شیعه و در زمره بدیهیات آن است که تا حدودی در فضای احساسی و هیجانی پس از انقلاب مغفول واقع شده است.
برای آیت الله مصباح و همۀ عالمان نیکاندیش و نیککردار از خداوند طلب رَوح و رحمت و رضوان الهی دارم. غفرالله لنا و له».