نامه یاسر هاشمی به خواهرش فائزه/ حرف‌های تو آتش تخریبی سابق را زنده کرد

کدخبر: ۳۸۵۵۵۶
یاسر هاشمی در نامه‌ای به خواهرش گفت: کیست که ایرانی اصیل و مسلمان واقعی باشد و از بلایایی که در سایه قدیس سازی‌ها بر سر اسلام و ایران آمده، دل پرخونی نداشته باشد؟! شگفتا که موحدین راستین و دوستداران ایران، بی‌آنکه چشم به ناجی بیگانه بدوزند، یک آرزوی واحد و تلاش برای برآورده شدن آن آرمان داشتند و دارند که همانا آگاهی مردم است
نامه یاسر هاشمی به خواهرش فائزه/ حرف‌های تو آتش تخریبی سابق را زنده کرد

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، متن نامه یاسر هاشمی به فائزه به شرح زیر است:

به نام خدا

خواهرم فائزه

اول بگویم که حرف‌های تو و نامه محسن، خاطرات جمعه‌های عزیزی را به یادم آورد که همه در منزل پدر جمع می‌شدیم و داغ‌ترین بحث‌ها را داشتیم و حسن ختام، حرف‌های پدر بود که وقتی ناصبری های ما را می‌شنید و می‌دید، با بیان اتفاقاتی از تاریخ اسلام، «انّ الله مع الصابرین» را در جام جانمان می‌ریخت.

اگرچه به آن بخش از سخنن منتشره‌ی اخیرت در فضای مجازی نقد جدی دارم، اما این‌گونه اظهارنظرهاست که به آزادی بیان معنا می‌بخشد که دست بر قضا هم‌زمان با انتشار مصاحبه‌ات به‌عنوان یک شخص حقیقی در شبکه‌های مجازی، یک نفر با شخصیت حقوقی در شبکه قرآن صداوسیما، از چشم‌باز کردن یک میت در غسالخانه گفت و آن را معجزه اولیا الله خواند که البته حرف‌های تو آتش تخریبی سابق را زنده کرد و حرف‌های آن امام‌جمعه، آتش در نیزار اعتقادات مردم و باورهای جوانان بود.

نمی‌دانم کامنت های ذیل مصاحبه خود و نامه محسن را دیدی یا نه که هر چه بیشتر می‌خوانم، نگرانی‌ام برای ایران عزیز دوچندان می‌شود که بعضی‌ها – البته با قیاس مع‌الفارق – دوره‌های متعدد تاریخ ایران را یادآوری کرده‌اند که وقتی تصمیم سازان و تصمیم گیران، چشم از حقایق تلخ بستند و دل به شیرینی خرافات بستند، مردم از سر ناچاری چشم‌به‌راه بیگانگان نشستند که اگر از ظلم مغ‌های زرتشتی در سال‌های آخر ساسانیان و بعدها حمله مغولانه چنگیز بگذریم، نمی‌توانیم از حمله عثمانیان به ایران بگذریم که دقیقاً وقتی اتفاق افتاد که بدعت‌ها و خرافات تشیّع صفوی، تعالیم آسمانی تشیّع علوی را کمرنگ کرد و نتیجه آن شد که محمود افغان، در جنگی که شبیه یک پیاده‌روی بود، ایران را فتح و جنایاتی در اصفهان کرد که تاریخ از بازنشر آن شرم دارد. چرا به تاریخ دور برویم؟ همین ۱۷۰ سال پیش، امیرکبیر گرفتار معجزه سازی‌های ائمه جمعه تهران و تبریز شد و در راه مبارزه با بدعت ها سرانجام به شهادت رسید که اولی برای «امین السلطان ها» شهادت دروغ می‌داد و معصومیت می‌تراشید و دومی با گاوی که از دست قصاب گریخته، معجزه‌ای ساخته بود که «فلان کور بینا شد، فلان گنگ به زبان آمد و فلان لنگ پا گرفت.» (شاهزاده نادر میرزا، تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، صفحه ۱۱۱)

کیست که ایرانی اصیل و مسلمان واقعی باشد و از بلایایی که در سایه قدیس سازی‌ها بر سر اسلام و ایران آمده، دل پرخونی نداشته باشد؟! شگفتا که موحدین راستین و دوستداران ایران، بی‌آنکه چشم به ناجی بیگانه بدوزند، یک آرزوی واحد و تلاش برای برآورده شدن آن آرمان داشتند و دارند که همانا آگاهی مردم است و نوشته‌ام را با سخنانی از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با اعضای انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز به پایان می‌برم که «مسیر کلی رهایی جوامع بشری، رشد آگاهی مردم در جهت حاکمیت انسان‌هاست و خوشبختانه شرایط ایران ازلحاظ سطح آگاهی دختران و پسران و وجود جوانان مستعد به‌خوبی تغییر کرده و آینده خوبی در انتظار مردم ایران است.» انشا الله.

برادرت یاسر

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید